« چرا صفر را صفر نامیده اند.روایاتی درباره ثواب گریه در عزای سید الشهداء(علیه السلام) »


ابو مخنف با سند خود از امام سجاد علیه السلام نقل مى كند: پس از بازگشت عمر سعد، عصر بود كه امام یاران خود را جمع كرد. در حالى كه بیمار بودم ، نزدیك شدم تا بشنوم. شنیدم كه پدرم به اصحاب خویش ‍ مى فرمود:
اى خانواده ام ! اى پیروانم ! این شب را مركب خویش گیرید خود را نجات دهید. آنها كسى جز من را نمى خواهند و اگر مرا بكشند به فكر كشتن شما نخواهند بود. خدا رحمتتان كند! خود را نجات دهید، شما آزادید و بیعت و عهدم را از شما برداشتم.


برادران و فرزندان و بردار زادگانش گفتند: چنین نمى كنیم كه پس از تو زنده بمانیم. خدا هرگز آن روز را نیاورد. عباس بن على علیهماالسلام بود كه به این سخن آغاز كرد، دیگران نیز پس از او چنان گفتند.(تاریخ طبرى ، ج 3، ص 315)


امام فرمود: اى گروه ! من فردا كشته مى شوم، همه شما نیز با من كشته خواهید شد و كسى از شما نمى ماند. گفتند: خدایى را شكر كه كرامت یارى تو را به ما بخشید و افتخار شهادت با تو را نصیب ما كرد. آیا دوست ندارى اى فرزند پیامبر كه ما هم در درجه تو باشیم ؟ فرمود: خدا جزاى خیرتان دهد. درباره آنان دعا كرد.

در بعضى از مقاتل نوشته‏ اند شب عاشورا كه لشكر ابن سعد آرامش خاطر و عبادت ابى عبدالله علیه السلام و یارانش را دیدند مجذوب آنها شده و حدود سى و دو نفر همان شب از لشكر ابن سعد جدا و به یاران حسین علیه السلام پیوستند.(لهوف سید بن طاووس)


موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 25 آبان 1392


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 1869
  • دیروز: 3289
  • 7 روز قبل: 21540
  • 1 ماه قبل: 47957
  • کل بازدیدها: 906988
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 11
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 22
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 20
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1