حجت خدا بر خلق
از ابی صلت هروی مروری است که گفت : « حضرت امام رضا علیه السلام با مردم به لغت های ایشان گفتگو می کرد و به خدا سوگند که از نظر لغت و زبان ، فصیح ترین و دانا ترین مردم بود ، روزی به آن بزرگوار عرض کردم یا بن رسول الله : از شناسایی شما با این لغت ها با وجود اختلاف های آن ها در شگفت می آیم .
حضرت فرمود : « ای ابا صلت ! من حجت خدایم بر خلق او و حق تعالی فرا نگیرد ، حجتی را بر قومی در حالی که آن حجت به لغت های ایشان عارف نباشد . آیا قول امیرالمومنین علیه السلام به تو نرسیده است که فرمود فصل خطاب به ما داده شده است و آیا فصل خطاب غیر از شناسایی لغت هاست .
دیده شده در عیون اخبار الرضا ، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین القمی . شیخ صدوق ، ترجمه آقا نجفی اصفهانی ، نشر پیام علمدار ، ج ۲، ص ۵۸۰.
رسم بندگی
یکی از چیزهایی که برکت می آورد و ظرفیت می دهد به آدم این است که ، برادر بزرگوارم خواهر بزرگوارم ، آن چیزهایی را که خدا به تو داده قدرش را بدان تا خدا بیشتر به تو بدهد . آن چیزهایی را که خدا داده هضم بکن تا خدا بیشتر دهد . شما نگاه کنید یک معده وقتی توی آن غذا هست تا وقتی هضم نکرده ای و مدام بخواهی غذا روی غذا ، غذا روی غذا بریزی توی معده سوء هاضمه می گیرید .
اگر ما آن داده های خدا را ندیدیم و شکر نکردیم اکر خدا باز هم نعمت دهد بیچاره می شویم . خدا می گوید همین نعمتی که به تو داد قدردانی بکن شکرش را بگذار من به تو بیشتر نعمت می دهم ، این که شکر نعمت ، نعمت را زیاد می کند به خاطر این است . چون شکر نعمت به معنای هضم آن چیزهایی است که خدا به تو داده است . آن وقت خدا به هو بیشتر می دهد طرفت را بزرگ می کند ، خدا کم که ندارد بی نهایت دارد ، اگر ظرفت بزرگ شد تقوایت بیشتر می شود ، معرفتت بیشتر می شود علمت بیشتر می شود ، رزقت بیشتر می شود .
ظرفیت آدم با این شکرگذار بیشتر می شود . متاسفانه زبان گِله ، حتی گله از خدا. زبان گله خیلی زیاد است . گله از اهل بیت ، گله از خدا . خدا می گوید : بابا صدها ، هزاران چیز بهت دادم نمی بینی ، یک چیز که بهت ندادم که اگر پشت پرده اش را خبر داشتی که برای چه به تو نداده ام می گویی خدایا ممنونتم . همان چیز را به من گیر می دهی و داری دعوا می کنی ، همان چیزهایی که به تو داده ام قدردانی بکن حالا .
شخصی آمد پیش امام رضا علیه السلام گفت : آقا من فقیرم به من کمک کنید . امام رضا علیه السلام یک سینی انگور جلویش بود و یک شاخه انگور برداشت به او تعارف کرد . گفت : آقا ! انگور به چه کار من می آید . شکم زن و بچه ام گرسنه است . این انگور را گذاشت در سینی .
یک چند لحظه ای گذشت و یک بنده خدایی وارد اتاق شد . حضرت یک دانه انگور به او داد . برق خوشحالی در چشم او جهید . گفت : آقا ممنونم ، ممنونم. من دلم تنگ شده بود آمده ام شما را ببینم . شما چه قدر کریم هستی .
حضرت یک شاخه انگور به تو داد . گفت : آقا همان دانه بس است ، می روم در یک ظرف آب می چکانم همه فامیل و اطرافیانم از تو بخوردند و متبرک شوند ، شما چه قدر بزرگوارید .
حضرت سینی انگور را به او داد ؛ گفت : آقا ! من زبان تشکر ندارم ، زبانم لال است . من فقط آمده ام شما را ببینم ، شما این طور کرامت دارید .
حضرت فرمود : یک چیزی بیاورید می خواهم بنویسم . فرمود : باغ انگورم را به تو دادم .
گفت : آقا ! من زبانم لال است ، نمی توانم شکرگذار کنم و حضرت فرمود : زمین های اطرافش را هم به تو دادم .
آن بنده خدایی که اول آمده بود یک مرتبه برآشفت که آقا این چه وضعی است ؟ من فقیر بودم . او فقط دلش تنگ شده بود ، آمده بود شما را ببیند شما هی به او دادید .
حضرت زیر آن نوشته ای که به آن مرد داد نوشت : «لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکمْ »
من آن اول یک شاخه انگور به تودادم قدر دانی نکردی ، به این یک دانه دادم قدر دانی کرد . رسم خدا این است که اگر کسی قدر دانش باشد بیشتر بکند نعمت او را ، من خواستم به سنت خدا عمل بکنم و هی بیشترش کردم .
خداوند متعال این جور است اگر قدر دان باشیم ، اگر شاکر باشی چیزی کم نمی گذارد برایت .
سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده .
و هو الطرید
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمود : « المهدی غریبٌ فرید ٌٌوحیدٌ طرید »
به نظر من دردناک ترین آن کلمه آخرش است .
مهدی عجل الله وحید است . خب البته تنهاست .
غریب است . ولی سختیش این است که موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند : طرید است ، طرید یعنی رانده شده . یک کسی را از خانه بیرون کنند ، از شهر بیرون کنند می شود طرید .
فاطمه زهرا سلام الله در مدینه تنها بود ، غریب بود ، هیچ کس بر یاریش نبود ، وحید بود . خودش غریب بود امامش غریب بود ..
ناراحتی این است که فاطمه زهرا سلام الله طریده بود ، یعنی از شهر پیغمبر بیرونش کردند . آمدند گفتند یا گریه شب یا روز ، مزاحم خواب ما هستید ، می خواهید گریه کنید بروید از شهر بیرون .
واقعا در همین نکته آدم آن قدر گریه کند که جان بدهد به جاست ، والله که به جاست که کار دختر پیغمبر در شهر پیغمبر به جایی برسد که که بگویند آقا گریه شما مانع خواب ماست و دروغ می گفتند …….
آمدند به علی علیه السلام گفتند ؛ به زهرا بگو یا شب گریه کند یا روز …
حضرت فرمود ؛ باشد از شهر می روم بیرون ….
اگر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام این عبارت را نسبت به امام عصر به کار نمی بردند ما جرات نمی کردیم یک همچین چیزی را بگوییم . حضرت فرمود : « المهدی غریبٌ فرید ٌٌوحیدٌ طرید » رانده شده است ، طردش کرده اند .
سخنان حجت الاسلام و المسلمین معاونیان ، شنیده شده .
نعمت بزرگ ولایت ، محبت ، مودت ، زیر چتر اهل بیت بودن را داریم اما قدرش را نمی دانیم ، خدا نکند که این ها را از ما بگیرند تحت عنوان ناسپاسی که مبادا این جا برایتان عادی شود .
برای زیارت که می خواهید بروید زیارت را یک نواخت نکنید ، هر دفعه از دری بروید برای زیارت و هر دفعه به گونه ای زیارت کنید . گاهی حال بیشتری دارید بیشتر بمانید .
قبل از این که حالت تمام شود بیا بیرون ، با اشتها بیایید بیرون ، با اشتیاق بیایید بیرون …..
ولی برو زیارت ننشین خانه و بگو حال ندارم . تا این که دربیایی بیرون و بروی حرم حال پیدا می کنی .
زیارت نامه هایی را هم که می خوانید ، زیارت نامه قوی بخوانید مثل زیارت جامعه ، اگر حوصله دارید ، اگر وقت دارید .
این زیارت نامه خانم ماثور است از امام رضا علیه السلام که فرمود : وقتی مشرف شدی به زیارت خواهرم بالای سر حضرت بایست و ۳۴ مرتبه الله اکبر . ۳۳ مرتبه سبحان الله و ۳۳ مرتبه الحمدلله بگویید. این جا نقل تفاوت کرده . به چه دلیل نمی دانم …
۳۴ مرتبه الله اکبر . ۳۳ مرتبه سبحان الله و ۳۳ مرتبه الحمدلله بگویید.و کار دیگری هم نکنید تا این که خواندید بعد بایستید به سلام دادن : السلام علی آدم صفه الله … تا پایان .
این زیارت از حضرت رسیده و زیارت درستی است ، در شأن خانم است . می گوییم که شما خیلی مقام دارید . در نزد خدا محبوب هستید و درخواست می کنیم که مورد شفاعت حضرت قرار گیریم .
شفاعت در قیامت هدایت در دنیا است . این که می بینید من و شما دلمان را بردند هدایتمان کردند ، یعنی شفاعتمان کردند . بروید زیارت . شما شاید دیده باشید حضرت آیت الله بهجت از هر کوچه ای می گذشت و می خواست بپیچد برمی گردد و سلام می دهد و می پیچد . همیشه در محضر حضرت خودشان را قرار دادند .این بسیار عالی است ...
سخنان حجت الاسلام آقا تهرانی ، شنیده شده .
طلاب با تأسی از مکتب امام صادق پاسخگوی شبهات باشند
طاهره شاکری، مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام صادق(ع)، گفت: دوره زندگی امام صادق(ع) مصادف با اواخر حكومت امويان و اوايل خلافت عباسيان بود.
وی افزود: به سبب درگیری میان این دو خاندان فرصت مناسبی برای فعالیتهای فرهنگی پدید آمد و امام صادق(ع) از این فرصت در نشر معارف و احکام الهی بهره گرفت.
شاکری درباره این که چرا امام صادق(ع) را رئیس مذهب تشیع نامیدند، بیان داشت: امام صادق(ع) در این فرصت به دست آمده به تبیین معارف و مبانی تشیع و نشر و تبلیغ اسلام پرداخت و مشکلات فقهی و غیر فقهی دانشمندان را مرتفع ساخت و حیات تازهای به اسلام و مسلمین بخشید.
مدیر مدرسه علمیه کوثر با اشاره به ایجاد شبکه وکالت از سوی امام صادق(ع)، ابراز کرد: از اهداف مهم تشکیل این سازمان، پاسخ به سوالهای شرعی و دینی در دورترین و نزدیکترین نقاط عالم اسلام و جمع وجوهات مالی و هدایا و نذورات شیعیان بود.
وی با اشاره به وظیفه و نقش فراگیران مکتب امام صادق(ع) در عصر حاضر، اظهار داشت: طلاب با الگوگیری از شیوههای امام صادق(ع) در عرصه علمی و سیاسی و همچنین با کسب مهارت در علم کلام میتوانند پاسخگوی شبهات موجود بوده و سدی محکم در برابر هجمههای فرهنگی دشمن به شمار آیند.
شاکری با تاکید به نیاز و حضور مستمر طلاب در اجتماع، گفت: طلاب افزون بر اینکه در کسب علوم و معارف باید تلاشی مضاعف داشته باشند باید در زمینه رفع مشکلات رفتاری و اعتقادی افراد جامعه سعی و کوششی جهادی داشته باشند.
مدیر مدرسه علمیه کوثر ضمن با تاکید بر ضرورت و اهمیت تربیت طلاب خواهر، خاطرنشان کرد: امروز بیش از هر زمانی دیگر نیاز به طلاب خواهر در جامعه احساس میشود چرا که وجود طلاب خواهر افزون بر تاثیرگذاری بر افراد خانواده سبب تحول افراد جامعه نیز میشود.
سخنان کوتاه از امام صادق علیه السلام
_هر کس خود درباره مردم انصاف دهد ، دیگران به داوری او تن دهند .
_ صد در صد به برادرت اعتماد نکن ( همه اسرار را با او در میان مگذار ) که زمین خوردن در اثر اعتماد جبران پذیر نیست .
_آن کس باید امر به معروف و نهی از منکر کند که سه خصلت داشته باشد: ۱- به آن چه امر و نهی کند عالم باشد ( پسندیده و ناپسند را بشناسد ) ۲- در امر و نهی عادل باشد ( از حدود تجاوز نکند ) ۳- با رفق و مدارا امر نهی کند .
_ قرض ،غصه شب و ذلت روز است .
_ با پدرها خوشرفتاری کنید تا فرزندان با شما همان کنند ، به زنان مردم خیانت نکنید تا زنانتان خائن نشوند .
_ پرسیدند ؛ مردانگی چیست ؟ فرمود : خدا تو را آن جا که منع کرده نبیند و آن جا که امر کرده بیابد .
_ دست دهید که کینه را می برد .
_ از خدا اندکی هم که باشد پروا کنید ، میان خود و خدا پرده ای ، هر چند نازک بگذارید ( پرده دری نکنید )
_ ابلیس سپاهی نیرومند تر از زن و خشم ندارد .
_ مدارا و خوشرفتاری با مردم ثلث عقل است .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، روایات امام صادق علیه السلام ، ص ۷۹۵.
قم پایگاه معارف اهل بیت علیهم السلام
بدون تردید نقش حضرت معصومه (سلام اللَّه علیها) در قم شدن قم و عظمت یافتن این شهر عریقِ مذهبىِ تاریخی، یک نقش ما لا کلام فیه است.
این بانوی بزرگوار، این دختر جوانِ تربیت شدهی دامان اهل بیت پیغمبر، با حرکت خود در جمع یاران و اصحاب و دوستان ائمه (علیهمالسّلام) و عبور از شهرهای مختلف و پاشیدن بذر معرفت و ولایت در طول مسیر در میان مردم و بعد رسیدن به این منطقه و فرود آمدن در قم ، موجب شده است که این شهر به عنوان پایگاه اصلی معارف اهلبیت (علیهمالسّلام) در آن دورهٔ ظلمانی و تاریکِ حکومت جباران بدرخشد و پایگاهی بشود که انوار علم و انوار معارف اهلبیت را به سراسر دنیای اسلام از شرق و غرب منتقل کند.
بیانات رهبر در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه علمیه قم ۱۳۸۹/۰۷/۲۹ ، شنیده شده .
عنایات اهل بیت
یکی از وزرا به من گفت فلانی یک خاطره ای دارد اگر رفتی فلان شهر برو خانه اش بگو خاطره رابگوید . ما فلانی را در مکه دیدیم . گفتیم یکی از وزرا آقای فلانی گفته شما یک خاطره ای داری می شود برای ما بگویی . گفت : نه .ولی حالا شما آقای قرائتی هستی می گویم .این خاطره را ۴۰ دقیقه گفت و چقدر هم گریه کرد و نعره کشید آن ۴۰ دقیقه را من ۳ دقیقه می گویم .
ایشان یک عارضه ای برایش پیدا می شود و می میرد و ایشان را می برند .
می گفت : ما وارد دنیای دیگری شدیم .
گفتند : چه کردی ؟
گفتم : کتاب هایی نوشتم . گفتند : قبول نیست .
گفتم : جبهه . گفتند : قبول نیست .
پیش نمازی . گفتند : قبول نیست .
درس خارج . گفتند : قبول نیست . بابا ! کتاب خانه ، قرض الحسنه ، هر چه می گفتنم می گفتند قبول نیست .
گفتند : اینجا چیزی ثبت نشده است . حالا می خواهی ببینی چه کردی نگاه بکن به این صفحه .
می گفت : یک صفحه ای باز شد تمام ریز کارهایم روی صفحه آمد . اقرأ کتابک.
این آقا می گفت : صفحه باز شد حالا چه بکنیم ، عبادت هایم هیچ چیز ثبت نشده است خلاف هایم همه ثبت شده است .
یک نعره کشیدم گفتم : من علی را هم دوست نداشتم .
من فاطمه را هم دوست نداشتم .
تا گفتم : من ولایت هم نداشتم .
گفتند ؛ چرا !
همین بندی که تو را نگه داشته همین بوده . تو این ها را دوست داشتی .
برگرد ! ببین کارهایت برای قیامت ثبت نشده است . برگرد و شروع کن به قرآن . تو برای قرآن کاری نکردی ….
می گفت : وقتی برگشتم ….. چشمم را که باز کردم دیدم دور سرم همه فامیل گریه می کنند .
به بچه ام گفتم : بیا جلو ! آیا من نعره هم کشیدم ؟
گفت ؛ نعره ه نکشیدی . ولی آقا جان دو ساعت طوری می لرزیدی که نمی توانستیم تخت را نگه داریم ……
کتاب نوشتن ، تفسیر نوشتن ، درس خارج گفتن ، ایدئولوژی ، جهانبینی ، هیچ کدام ذخیره قیامت آدم شک دارد می شود یا نمی شود چون کارهای ما سه تا آفت دارد : یا اولش خراب است با ریا و سمعه ، یا کار برای خداست و وسط کار غرور می گیردمان ، یا آخر کار حبط می شود .
سخنان حجت الاسلام قرائتی شنیده شده .
رساله حقوق
حق خودت این است که وجودت را وقف اطاعت خدا کنی .
حق زبان این است که با خودداری از گفتار زشت حرمتش را نگه داری ، به گفتار نیک عادتش دهی ، آن را جز در موانع نیاز و منافع دین و دنیا به کار نیندازی ، از سخنان بیهوده و زشت و بی ثمر که احتمال زیان دارد و سود چندان ندارد ، معافش داری ، زبان گواه و دلیل بر عقل آدمی و پیرایه خردمند عقل است .
حق گوش این است که پاکش نگه داری ، و این مجرای قلب را جز به روی دهان ارزشمندی که خیری در آن به وجود آرد یا خوی ارجمندی بدان بخشد نگشایی ، گوش دریچه ورود سخن به قلب است که مفاهیم گوناگون و نیک و بد را بدان می رساند .
حق چشم این است که آن را به حرام ندوزی و جز آن جا که عبرتی در کار باشد ، بصیرت افزایی یا علمی بدست آرد ، به کارش نگیری که چشم دریچه عبرت قلب است .
دیده شده در تحت العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، روایاتی از امام علی بن الحسین ، ص ۵۷۳.
اکمال الدین حدیث زیر را به پنج طریق از کمیل بن زیاد نقل می کند.
کمیل بن زیاد گفت : امیر المومنین علیه السلام دست مرا گرفت و از موفق خارج کرد همین که داخل بیابان شد آهی کشید و فرمود : این دل ها گنجینه دانشند ، بهترین آن ها دلی است که جاگیر بیشتر باشد ، آن چه به تو می آموزم به خاطر بسپار :
مردم دسته هستند :۱_ عالم ربانی . ۲_ دانشجویی که در راه رستگاری است .۳_ گروهی که احمق و نادانند و همچون پشه های ریز که بر سر و گوش پایان اجتماع دارند به هر صدایی گوش فرا داده پیروی می کنند و با هر بادی که بوزد تغییر جهت می دهد . از نور دانش بهره ای نبرده اند که موجب هدایت آن ها شود و به پایگاهی استوا. پناه نیاورده اند تا نجات یابند .
کمیل ! علم و دانش بهتر از مال است زیرا دانش تو را نگهبان و حافظ است و اما تو باید مال را نگهبانی کنی . مال با بخشش کم می شود اما دانش با آموزش افزون می گردد .
کمیل ! علاقه به علم و دانش از لوازم دین و آیین خداست که به وسیله آن انسان کسب طاعت می کند و بهترین ارمغان ها را برای آخرت ذخیره می نماید .
کمیل ! گنج وران در حال زندگی مرده اند ولی دانشمندان تا دامنه قیامت رنده و پایدارند گر چه پیم آن ها از میان رفته است .
کمیل ! دقت کن در این جا ( اش ه به سینه خود نمود ) انبوهی گران از دانش است که اگر کسی را بیابم شایسته تعلیم باشد به او می آموزم .
آری پیدا می شود اما کسانی هستند که به آن ها اطمینان نیست دین را در راه هوس های دنیا به کار می برند و با نعمت خداداد خود را بر دیگران برتری می دهند و دلایل و حجت های خدا را در راه نابودی دوستان خدا به کار می برند . ممکن است تا حدودی پیرو حق باشند اما بینش و بصیرتی در به کار بردن آن ندارند یا شیفته و فریفته غرایز و لذتها است که اسیرشهوت است و یا گرفتار جمع مال و بر هم انباشتن زر و سیم است که لیاقت رهبری دین را ندارد ، بسیار شباهت دارند بچارپایان چه اگر به این دلیل علم از میان می رود به واسطه نبودن کسانی که شایستگی حمل آن را داشته باشند ……
اما نه خدایا ! هرگز زمین خالی ازحجت نیست که قیام با دلایل برای خدا نماید ، یا ظاهر و آشکار باشد و یا پنهان و بیمناک تا حجت و درای خدا باطل نشود ، اما چقدر هستند آنها و کجایند ؟
به خدا قسم تعداد آنها از همه کمتر است و مقامشان از همه بالاتر . به وسیله ایشان خدا دلایل و براهین خودرا حفظ می کند تا به شخصیت هایی نظیر خود بسپارند و در دل مردمی پاک سرشت بذر آن را بکارند …..
دیده شده در بحارالانوار ، محمد باقر مجلسی ، ج ۷ ، ترجمه موسی خسروی ، بخش اول ، امامت انتشارات کتابفروشی اسلامی، ص ۳۰ .
<< 1 ... 11 12 13 ...14 ...15 16 17 ...18 ...19 20 21 ... 23 >>