صله رحم در ایام نوروز
یکی از زیباترین کارهایی که در نوروز انجام می شود همین دید و بازدید هاست ، رفت و آمد هاست .رفت و آمد علاوه بر این که صله رحم است ، ثواب دارد ،برکت دارد ، باعث طول عمر است ، بلاها را دفع می کند…
ولی باید خارهای این سنت زیبا را از بین ببریم ، یک خار این است که مانع می شود مردم از این گل استفاده کنند و آن تجملات است .در میهمانی غرض خوردن نیست ، مگر ما حیوان هستیم …
همه صفای این دید و بازدید ها این است که مومنین و مؤمنان به دیدار هم می روند .این دیدار است که گناه را پاک می کند .این دیدار است که برکت می آورد . این دیدار است که دفع بلا می کند ..
بیایید ساده برگزار کنید ، مخصوصا بزرگتر ها. اینگونه آمار مهمانی ها بالا می رود ، وقتی که آمار مهماتی بالا برود گناهان کمتر می شود .پس سادگی را بیاوریم و تجملات را کنار بگذاریم .
دومین کار این است که حدود خدا را رعایت کنیم . محرم و نامحرم رعایت شود ، پذیرایی کننده خانم ها خانم باشد و پذیرایی کننده آقایان ، آقا باشد ، سفره ها جدا باشد ..
صله رحمی که می خواهد گناه پاک کند ، خودش دارد گناه درست می کند ، صله رحمی که می خواهد دفع بلا کند خودش بلا درست می کند ..
این دو خار را جدا کنیم ؛ یکی تجملات که جایش را به سادگی دهد یکی رعایت محرم و نامحرم ..
سخنان استاد ماندگاری .
نشاط
یکی از مهمترین مشخصات آدم مؤمن «نشاط» است. اگر دیدید کسی نشاط کمی داشت یا در نشاط کمبودهایی داشت بدانید که او بهرۀ کافی از ایمان خودش نبرده است.
نشاط، نتیجۀ همۀ خوبیهاست؛ نتیجۀ ایمان به خدا و اتکاء به خدا برای آینده، و اطمینان به خدا برای گذشته است. چون ایمان دارد به اینکه خدا روزیِ او را میرساند، و به او علاقه دارد، لذا یک آرامشی پیدا میکند که حسادتها، حسرتها، حرصها از دلش کنده میشوند.
فرق نشاط در فرهنگ دینی ما با نشاط در فرهنگ غیردینی چیست؟ در فرهنگ غیردینی میگویند: «جوک بگویید و بخندید و سعی کنید مشکلات خود را فراموش کنید، اما فرهنگ دینی میگوید: مشکلاتت را حل و ریشهکن کن!
مثلاً اگر مشکل تو ناشی از این است که احساس میکنی رزقت کم شده، اصلاً رزقت کم نشده! اصلا چرا ناراحت باشی که بخواهی با جوک و لطیفه آنرا فراموش کنی؟
در دنیا خیلیها به مشروبات الکلی و هرزگیهای دیگر پناه میبرند برای اینکه بتوانند غمشان را فراموش کنند! ولی فرهنگ دینی میگوید که «اصلاً چرا تو غم داشته باشی؟»
قدم اول در نشاط این است که انسان با ایمان به خدا، و اطمینان به اینکه خدا دوستش دارد، و اینکه سختیهای دنیا همهاش جبران خواهد شد، از دل خودش رفع غم و اندوه بکند.
ذکر «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم» خیلی غم و اندوه را از دل انسان میبرد؛ خوب است بعد از نمازها هفت بار- و در طول روز هم هفتاد بار- این ذکر را بگوییم، خیلی آرامشبخش است. یعنی «هیچکسی جز خدا در عالم کارهای نیست!»
علی(ع) میفرماید: «مؤمن دائماً نشاط دارد»خب اگر اینطور است پس چرا مؤمنین گریه میکنند یا قلبشان محزون است؟
اشک ریختن آدم بانشاط با اشکریختن آدم افسرده خیلی فرق میکند؛ آدمهایی که نشاط معنوی ندارند معمولاً گریه هم نمیتوانند بکنند. کسی که دغدغۀ دنیا دارد مگر میتواند برای آخرت غصه بخورد؟! فقط کسی که از غم دنیا رها شده، میتواند برای آخرت اشک بریزد.
کسانی که نشاط معنوی دارند، هم راحتتر اشک میریزند و هم خود این اشک نشاطآور است. غم و اندوه معنوی مال کسی است که در امور نشاطآور زیادهخواهی میکند و این زیادهخواهی اشکش را جاری کرده و این زیادهخواهی بد نیست. گریه برای آخرت و دوری از خدا، شبیه گریۀ کودکی است که وقتی به مادرش میرسد دوست دارد خودش را برای او لوس کند! این بچه زجر نمیکشد از اینکه دارد در آغوش مادرش گریه میکند.
اگر مؤمنین اشک میریزند این اشکشان یا اشک شوق است، یا اشک محبت است یا اشک زیادهطلبی در امور معنوی است یا اشک برآمده از لذتهایی است که بردهاند!
عامل دوم نشاط مؤمن، محبت به خداست. پس نشاط مؤمن یکی ناشی از ایمان و اطمینان او به خداست-که این ایمان غمها را از دلش برمیدارد- و یکی هم ناشی از محبتی است که به خدا دارد و محبت به خدا شادیآور است.
چرا آدم باید نشاط داشته باشد؟ 1. چون عامل غم وجود ندارد 2. چون عامل شادی وجود دارد که همان محبت است.
علت غمگین شدن خیلیها، نرسیدن به دوستداشتنیها و فاصله گرفتن از آنهاست، اما کسی که خدا را دوست دارد هر لحظه دارد به دوستداشتنی خود نزدیکتر میشود، لذا هرچه پیرتر میشود بانشاطتر میشود.
آنهمه نشاط رزمنده دفاع مقدس در شرایط سخت جنگ برای چه بود؟ چون مطمئن بود کاری که دارد انجام میدهد درست است و به سمت عشقش حرکت میکرد.
خیلیها نشاطشان را از اینجا میگیرند که مرگ را فراموش کنند، اینها چقدر بیمزه هستند و چقدر غیرعاقلانه رفتار میکنند! اما مؤمن هرچه به مرگ نزدیکتر میشوند بانشاطتر و برافروختهتر میشود
از غمگین بودن و از عواملی که غم در دل آدم ایجاد میکند باید استغفار کرد. و از هر چیزی که ما را افسرده کند و نشاط ما را بگیرد باید به خدا پناه برد.
سخنان استاد پناهیان نوروز شلمچه، ۳۰ / ۱۲/ ۹۵
پندهای اخلاقی
آزاد سازی جان، عامل رشد و تعالی انسان
بیان آیت الله جوادی آملی مدظله العالی
یک بذر اگر بخواهد به ثمر برسد باید بالا بیاید ، حرف باغبان را باید گوش دهد .
باغبان به ما می گوید بالا بیا با لفظ که نمی گوید ، طناب فرستاده . کوثر فرستاده «انا اعطیناک الکوثر » …
دید و بازدید نوروز در بیان رهبر انقلاب
نوروز برای ملت ما، امروز عبارت است از اوّلاً : توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحویلِ سال که میشود، مردم دعا میخوانند، «یا محوّل الحول والاحوال» میگویند، آغاز سال را با یاد خدا شروع میکنند، توجّه خود را به خدا زیاد میکنند. این، ارزش است.
ثانیاً نوروز را بهانهای برای دید و بازدید و رفع کدورتها و کینهها و محبّت به یکدیگر قرار میدهند. این همان برادری و عطوفت اسلامی و همان صلهی رحم اسلام است؛ بسیار خوب است. ضمناً نوروز را بهانهای برای زیارت اعتاب مقدّسه قرار میدهند؛ به مشهد مسافرت میکنند - که همیشه یکی از پرجمعیتترین اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عید نوروز بوده است - این بسیار خوب است.
ما عید نوروز را از دیدگاه کسانی که با اسلام سر و کار دارند، تأیید میکنیم. عید نوروز، چیز خوبی است. وسیلهای است که با آن دلها شاد میشود، انسانها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، صلهی رحم و صلهی احباب میکنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتیاج به صله دارند. انسان باید با ارحام صله کند، باید با دوستان و رفقا هم صله کند؛ یعنی ارتباط برقرار کند. این، ارتباط عید نوروز است که بسیار خوب است.
نوروز، یعنی روز نو. در روایات ما - بخصوص همان روایت معروفِ «معلّیبنخنیس» - به این نکته توجّه شده است. معلّیبنخنیس که یکی از رُوات برجستهی اصحاب است و به نظر ما «ثقه» است، جزو شخصیتهای برجسته و صاحب راز خاندان پیغمبر محسوب میشود. او در کنار امام صادق علیهالصّلاةوالسّلام زندگی خود را گذرانده و بعد هم به شهادت رسیده است. معلّیبنخنیس - با این خصوصیات - خدمت حضرت میرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است - در تعبیرات عربی، «نوروز» را تعریب میکنند و «نیروز» میگویند حضرت به او میفرمایند : «أتدری ما النیروز؟» آیا میدانی نوروز چیست؟
بعضی خیال میکنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! که در این روز، هبوط آدم اتّفاق افتاد، قضیهی نوح اتّفاق افتاد، ولایت امیرالمؤمنین علیهالسّلام اتّفاق افتاد و چه و چه. برداشت من از این روایت، این نیست. من این طور میفهمم که حضرت، «روز نو» را معنا میکنند. منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» گذاشتهاند، یعنی روزِ نو! روزِ نو یعنی چه؟ همهی روزهای خدا مثل هم است؛ کدام روز میتواند «نو» باشد؟
شرط دارد. روزی که در آن اتّفاق بزرگی افتاده باشد، نوروز است. روزی که شما در آن بتوانید اتّفاق بزرگی را محقَّق کنید، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال میزنند و میفرمایند: آن روزی که جناب آدم و حوّا، پا بر روی زمین گذاشتند، نوروز بود؛ برای بنی آدم و نوع بشر، روز نویی بود.
روزی که حضرت نوح - بعد از توفان عالمگیر - کشتی خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نویی است و داستان تازهای در زندگی بشر آغاز شده است. روزی که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویی برای بشریت است - حقیقت قضیه همین است؛ روزی که قرآن برای بشر نازل میشود، مقطعی در تاریخ است که برای انسانها روز نو است - روزی هم که امیرالمؤمنین علیهالسّلام به ولایت انتخاب شد، روز نو است.
اینها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسی، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردین - اتّفاق افتاده است؛ نخیر. بحث این است که هر روزی که این طور خصوصیاتی در آن اتّفاق بیفتد، روز نو و «نوروز» است؛ چه اوّل فروردین، چه هر روز دیگری از اوقات سال باشد.
عزیزان من! سعی کنید روز اوّل فروردین را برای خودتان «نوروز» کنید. بعضی کسان روز اوّلِ فروردینشان «نوروز» نیست. ممکن است اوّل فروردین برای آنها از هر روز نحسی هم نحستر باشد! اوّل فروردین - «نوروز» - برای آنهایی که در درون خود، به فساد و انحطاط گرایش پیدا میکنند، آن هایی که خود را از خدا دور میکنند، آنهایی که خود را از هدفهای بلند این ملت و این انقلاب جدا میکنند، نوروز نیست، روز عید نیست، روز جشن و روز شادی نیست؛ شوم است! این، آن حقیقت مسأله در باب نوروز است.
پس «نوروز» به طور خلاصه خوب است. اوّلِ سال هجری شمسی است، روز نو، اوّلِ بهار، اوّلِ رویش و جوشش طبیعت و اوّلِ شروع زیباییها در عالم طبیعت است. این را برای خودتان هم اوّلِ بالندگی و جوشش و اوّلِ بروز زیباییها قرار دهید و برای خودتان «روز نو» کنید.
یکی از جنود عقل
بعضی از انسان ها خیانت کارند ، گناهی را که کرده از مردم مخفی می کنند که کسی نفهمد ، اما از خدا خجالت نمی کشند .
انسان باید با حیا باشد ، همانطور که از خلق خدا حیا می کند ، از خدا هم حیا بکند که این یکی از جنود عقل است . کسانی که حیا ندارند ، دین هم ندارند . و همین طور گناه می کنند .
انسان از یک بچه ده ساله حیا می کند ، بدون شلوار جلوی او نمی نشیند ، خدا که ناظر ماست . در روایت آمده « ای انسان ! آن طور عبادت کن خدا را و آن طور بترس ، که خدا تو را می بیند » آن طور که از خلق خدا می ترسی _ و در حضور او گناه نمی کنی _ از خدا هم بترس . اگر فکر می کنی که خدا تو را نمی بیند که کافر هستی .ولی اگر می دانی که خدا تو را می بیند و گناه می کنی ، تو خدا را پست ترین ناظر قرار داده ای ، خدا را از یک بچه ده ساله کمتر دیدی .
دیده شده در کتاب طریق دوست ، مجموعه رهنمودهای آیت الله احمد مجتهدی ، علی اکبر مزدآبادی، ص ۱۰۱.
خصلت های ره یافتگان به بهشت
خداوند متعال به رسول گرامی اسلام صلی الله خطاب می کند و می فرماید :
یا احمد ! به عزت و جلالم سوگند ، هر بنده ای که چهار خصلت را در خود پدید آورد ، او را وارد بهشت می سازم و آن چهار خصلت عبارتند از :
_ زبان خود را از بیان آن چه برای او لازم و مفید نیست حفظ نماید .
_ دل خود را از وسوسه نگاه واداشته و اجازه ورود وسوسه های شیطانی را به قلب خویش ندهد .
_ متوجه باشد که من ناظر و مراقب بر همه اعمال و کارهای او می باشم .
_گرسنگی را موجب چشم روشنی خود بداند .
آن گاه خدای متعال خطاب به حبیب خود می فرماید :
میراث گرانبها
ای احمد ! ای کاش می دانستی که گرسنگی و سکوت چقدر شیرین هستند و آثار این دو چقدر زیاد است .
حضرت عرض می کند : پروردگارا ! میراث و اثر گرسنگی و سکوت چیست ؟
خداوند پاسخ می دهد که آثار این دو عبارتند از :
۱_ حکمت : یعنی گرسنگی و سکوت مقدمه و زمینه ساز حکمت و شناخت حقایق است .
۲_ حفظ قلب : یعنی در همه حال اختیار قلب و دل آدمی به دست خود اوست .
۳_ تقرب به سوی من : عبد به واسطه گرسنگی و سکوت می تواند به من نزدیک گردد و قرب معنوی پیدا کند .
۴_ حزن و اندوه دایم ؛ حالت حزن که از حالات ممدوح است و از آثار سکوت است .
۵_ سبکباری در بین مردم .
۶_ قول به حق : یعنی به واسطه نداشتن طمع در مال مردم ، می تواند همه جا حق را گفته و از هیچ کس ترس و واهمه ای نداشته باشد .
۷_ به این موضوع که آیا روزگار او به سختی می گذرد یا به آسانی فکر نکند ؛ زیرا انسان کم خرج به این فکر نیست که ثروتمند باشد یا تنگ دست .
آنگاه می فرماید : ای احمد ! آیا می دانی که چه وقت بنده ام به من تقرب پیدا می کند ؟ حضرت عرض کرد : نمی دانم .
خداوند فرمود : آن هنگام که بنده ام در حال گرسنگی و یا در حال سجده باشد ، به من نزدیک می شود .
دیده شده در کتاب راهیان کوی دوست ؛ آیت الله محمد تقی مصباح یزدی ، شرح حدیث معراج ، ص ۷۱ تا ۷۳.
آیین همسرداری
میگویند: مرد اگر برای خانم کار کند، «الْكَادُّ» یعنی کسی که زحمت بکشد، «لِعِيَالِهِ» کسی که برای خانوادهاش زحمت بکشد، «كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (كافي، ج 5، ص 88) مثل مجاهد است. مرد زحمتکش مثل مجاهد است، خودش مجاهد نیست. مثل مجاهد است. اما اگر زن در خانه کار بکند، نگفته: «کالمجاهد» گفته: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ» (من لايحضرهالفقيه، ج4، ص416) جهاد زن خوب شوهرداری کردن است. مردی که کار میکند، «کالمجاهد» است. زنی که کار میکند… گرفتید چه گفتم؟ مردی که کار کند مثل مجاهد است. زنی که کار کند مجاهد است. «جِهَادُ الْمَرْأَةِ» این یک مسأله است.
خدا در قرآن یک آیه دارد، با مردم چطور باشید؟ یک آیه دارد با خانمها چطور باشید؟ با مردم، آئین همسرداری، با مردم آیهاش این است. «وَ لْيَعْفُوا» (نور/22) به نظرم نیاز به ترجمه نیست. «وَ لْيَعْفُوا» یعنی باید همدیگر را عفو کنند. ببخشند.
«وَ لْيَصْفَحُوا» از صفحه است. صفحه یعنی چه؟ یعنی آدم برمیگرداند. صفحه برگشت. عفو کن مردم را، اگر ناراحت شدی، ورق برگردد. یعنی ناراحتی را به خنده و شادی تبدیل کن. ولی نسبت به زن و شوهر و عروس و داماد یک جمله دیگر دارد. میگوید: «تَعْفُوا» (تغابن/14) از همسر بگذر. یک خلافی هم کرد، چیزی نگو.
«وَ تَصْفَحُوا». ببینید «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا» برای مردم است. «تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا» یک «وَ تَغْفِرُوا» هم اضافه کرده است. مغفرت، ببخش! با مردم اگر مشکل پیدا کردی، عفو و صفح، با همسر اگر مشکل پیدا کردی، عفو و صفح و مغفرت. گرفتید چه گفتم؟
نسبت به باقی مردم خداوند میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ» نصفش را من میخوانم و نصفش را شما بگویید. «بِالْعَدْلِ» کسی هست باقیاش را بگوید؟ «وَ الْإِحْسان» (نحل/90) متشکرم! خداوند به عدالت و احسان دستور داده است. اما نسبت به پدر و مادر میگوید: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا» (بقره/83) نگفته: «بالوالدین عدلا». با مردم عدالت و احسان. با پدر و مادر عدالت لازم نیست.
عدالت یعنی چه؟ عدالت، تعادل، تعادل یعنی تو یکی و من هم یکی.
اگر پدر گفت: احمق! من احمقم؟ خودت احمقی! نه… نه! با پدر و مادر تعادل نیست. با مردم تعادل طوری نیست اما با پدر و مادر «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا». نگو: مادرم فحشم داد، من هم او را فحش دادم.
قرآن راجع به آئین همسرداری میگوید: عرفی باشید. «بالمعروف» زندگیتان… یک کار استثنایی نکنید. اول انقلاب ما را در یک عروس دعوت کردند، نان و پنیر و هندوانه دادند. گفتیم: چرا؟ گفت: من میخواهم عروسی من نمونه باشد. گفتم: این عروس وقتی به دنیا آمد، نوزاد بود اسلام گفت: به احترام قدوم عروس خانم یک گوسفند عقیقه کن. آنوقتی که هیچی نداشت، اسلام گفت: یک گوسفند بکش و آبگوشت به مردم بده. حالا که باسواد شده، جهازیه آورده و زیبایی دارد و خانه شما را گرم کرده، آنوقت نان و پنیر و هندوانه میدهی؟ گفتم: همین نان و پنیر و هندوانه را تا آخر عمر پز میدهی. میگویی: مرا میبینی؟ انقلابی ازدواج کردم. نان و پنیر و هندوانه دادم. باسمه تعالی! غلط کردی.
المبارکه
برکت به معنی نمو و سعادت و افزایش است و در فرهنگ تاج العروس و مفردات راغب ، آمده است : « جایی که خیر الهی به صورتی قابل نگهداری و شمارش و اندازه گیری نباشد آن را برکت برکت گویند و مبارک است ».
در لسان العرب « هم مبارکه و برکت به معنی فراوانی ، رشد ، سعادت آمده است .»
خداوند تبارک و تعالی انواع خیرات و برکات خود را به دختر گرامی پیامبر صلی الله نصیب فرمود و نسل پاک پیامبر صلی الله را در فاطمه سلام الله قرار داد ، در حالی که فاطمه زهرا سلام الله پس از شهادت ، دو فرزند پسر و دختر بیش نداشت .۱
بر این اساس است که زهرا سلام الله علیها را مبارکه نامیدند چون به وجود آن حضرت نسل رسول خدا باقی ماند و گسترش یافت، در حالی که ایشان پس از شهادت بیش از دو پسر و دو دختر نداشت. علاوه بر آن که بعد از واقعه جانگداز کربلا تمام پسران امام حسین علیه السلام جز یک تن (حضرت سجاد علیه السلام) باقی نماندند و از فرزندان حضرت مجتبی علیه السلام هم بنا به قولی هفت تن شهید شدند و از زینب کبری نیز دو فرزند به شهادت رسیدند.
پس از واقعه کربلا نیز جنایتها و کشتارها نسبت به فرزندان پاک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و فاطمه سلام الله علیها ادامه یافت. در زمان حجاج و بنیعباس کشتن علویان رسم شده بود. با همه اینها خدای متعال در نسل فاطمه سلام الله علیها برکت قرار داد و آن بزرگوار را منشأ خیر کثیر گردانید.
شماری از مفسران، کلمه کوثر در سوره «انا اعطیناک الکوثر» را همان وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها دانسته اند. سیوطی در کتاب الدر المنثور در تفسیر «کوثر»، و بخاری و ابن جریر و حاکم نیشابوری از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده اند که کوثر همان خیر کثیری است که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله عنایت فرمود. در همین روایت ابو بشیر گوید به سعید بن جبیر گفتم: برخی از مردم می پندارند که کوثر نهری است در بهشت. او گفت: آن نهر هم که در بهشت است از همان خیر کثیر است که خدا به وی عطا کرده است.
شیخ طبرسی در مجمع البیان در تفسیر سوره کوثر می نویسد: مراد از کوثر همان زیادی نسل از فاطمه سلام الله علیها و اولاد رسول خداست که آن چنان فزونی یافتند که عددشان را نمی توان شماره کرد و این برکت تا قیامت ادامه خواهد یافت.
علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان ذیل سوره کوثر گوید: کثرت ذریه حضرت، تنها مقصود از کوثری است که خداوند به پیامبر عطا فرموده و یا اینکه از او خیر کثیر مراد است و کثرت ذریه از مصادیق خیر کثیر است و اگر کثرت ذریه را در نظر نگیریم جمله «إن شانئک هو الابتر» بی فایده و بی مناسبت خواهد بود.
هم اکنون آمارها نشان می دهد در سراسر جهان از فرزندان فاطمه سلام الله علیها بیش از چهل میلیون انسان وجود دارند.
اقیانوس برکت خیز وجود حضرت علیها السلام تبلور خیرات و برکات بسیاری بود:
- برکت تکوینی که وجودش عامل پیدایی آفرینش شد.
- برکت در نسل که یازده امام و یکی از گسترده ترین، پاکترین و پرخروش ترین نسلهای بشر از آن حضرت پدید آمد.
- برکت معنوی در این دنیا بدینگونه که توسل به او، دفاع از او و پیوند به او همه برکت آفرین است.
- برکت فرهنگی و سیاسی
- برکت اخروی که در شفاعت عظیم آن حضرت در روز رستاخیز جلوه می کند.۲
اما امروزه زنان چگونه خود را مایه برکت می دانند ؟
زنان به عنوان نيمي از پيكره جامعه نقش بسيار مهمي در ايجاد و گسترش عفّت، پاكدامني و اخلاق در بين جوامع بشري دارند. عفّت و حياي زن، كه يكي از مهمترين عوامل حفظ و بقاي عفّت عمومي است، نه تنها در تمام اديان و مذاهب الهي مورد تأكيد قرار گرفته، بلكه عقول و افكار بشري نيز آن را مورد تأييد قرار دادهاند.
از نظر اسلام، اهميت اين موضوع به حدّي است كه برخي روايات آن را «تمام دين» ميدانند. در روايتي از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) آمده كه فرمودند: «اَلْحَياءُ هُوَ الدينُ كُلُّهُ»؛ حيا تمام دين است .
يكي از ويژگيهاي مهم زنان، خصيصه تبرّج و خودنمايي است كه به صورت غريزي و طبيعي در آنان وجود دارد. قرآن در دو آيه از آيات حجاب، از تبرّج و خودنمايي زنان صحبت كرده و آن را محدود به محيط خانواده كرده است. در يك جا ميفرمايد: (وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَي) (احزاب: ۳۳) اي زنان (در برابر نامحرم) ظاهر نشويد و خودنمايي نكنيد؛ مانند خودنمايي دوران جاهليت نخستين؛ در آيه ديگر ميفرمايد: (غَيْرَ مُتَبَرِجاتٍ بِزينَهٍ) (نور:۶۰) زنان، (در برابر نامحرمان) با زينتهاوآرايشهاي شان خودنمايي نكنند.
قرآن در اين آيات فقط زنان را از تبرّج و خودنمايي و به نمايش گذاشتن جاذبه هاي جنسي خود در برابر نامحرم نهي كرده و از تبرّج مردان سخني نگفته است. از ظاهر اين مطلب فهميده ميشود كه غريزه خودنمايي و تبرّج از ويژگيهاي خاص زنان است و در مردان وجود ندارد. به همين دليل پوشش و حجاب تنها براي زنان واجب شده است.
بنابراین حیا و دوری از جلوه گری و تبرج می تواند مقدمه ای برای برکت بودن زنان در زندگی باشد .
اما متاسفانه زنان در جوامع امروز راه را کنار گذاشته و بیراهه را برگزیدند و سعی دارند با خودنمایی و عدم به رخ کشیدن حیای زنانه ، خود را در جامعه اثبات کنند و این امر باعث شده تا بسیاری از آرامش روانی خود را از دست دهند.
وست كوت (Westkott) در نقد نظريه كارن هورناي (Karen Horney) كه معتقد بود زنان بايد با خارج شدن از خانه و به عهده گرفتن كارهاي متفاوت در مشاغل گوناگون، هويّت خود را بيابند، ميگويد: زنان امروزي ما بين نياز به جلب توجه مردان و دنبال كردن اهداف شخصي خود، گير افتاده اند. به همين دليل، رفتارهاي متضادي از خود نشان ميدهند؛ گاهي اغواگر و پرخاشگر و گاهي مؤدب و گاهي جاه طلب ميشوند. زنان امروز بين كار و عشق، دو پاره شده اند و در نتيجه، هيچكدام آنها را ارضا نميكند.۳
کوتاه سخن این که زنان ما فقط با پر رنگ کردن حیا و دوری از خودنمایی می توانند برکت را در زندگی خود جاری کرده و مبارک باشند در زندگی شخصی ، زندگی مشترک ، داشتن نسل پاک و ...
۱_ دیده شده در کتاب فاطمه سلام الله در کلام اهل سنت ، سید مهدی هاشمی ، انتشارات حربا ، ص ۶۹
۲_ صدیقه
۳_ مرکز تعالیم اسلامی واشنگتن
طلاب از طریق تبلیغ دین با نمادهای شیطانی مقابله کنند
حجت الاسلام محمد مسلم وافی مسؤول مؤسسه جهادی روایتگران نور، امروز در جلسه درس اخلاق که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد، گفت: لباس و پوشش طلبگی جلوهای از دین بوده و خود به عنوان یک امر به معروف و نهی از منکر به شمار میرود.
وی افزود: طبق تحقیقات و بررسیهایی که از سوی غرب حدود ۱۸ سال گذشته در زمینه دین اسلام صورت گرفت به این نتیجه رسیدند که دین اسلام در دهه کنونی به عنوان نخستین دین در جهان شناخته خواهد شد که منشا آن نیز ایران است.
حجت الاسلام وافی در ادامه با بیان اینکه غرب برای مقابله با گسترش دین اسلام اقدامات مختلفی را برنامهریزی و طراحی کرده است، بیان داشت: امروز گسترش فضای سایبری و شبکههای اینترنتی از برنامهها و ابزارهایی است که غرب برای آلوده ساختن کاربران در نظر گرفته و دنبال میکند.
مسؤول مؤسسه جهادی روایتگران نور گسترش شبکههای ماهوارهای را از دیگر اقدامات غرب علیه اسلام توصیف کرد و گفت: تنوع و گسترش شبکههای ماهوارهای یکی دیگر از اهداف دشمنان برای منحرف کردن جوانان و نوجوانان و دور ساختن آنان از ارزشهای اسلامی به شمار میرود.
وی در تبیین اینکه اسلام هراسی از دیگر اهداف دشمنان است، ابراز کرد: امروز غرب با تولید فیلمهای خشن و زشت به ظاهر اسلامی درپی تخریب چهره حقیقی اسلام برای مخاطبان است.
حجت الاسلام وافی ساخت بازیهای رایانهای برای انزجار کودکان از اسلام را از دیگر اهداف دشمنان در تخریب چهره اسلام بیان کرد و اظهار داشت: امروز غرب با ساخت بازیهای رایانهای، ایرانیان را تروریسم و نمادهای اسلامی را به عنوان جایگاه شیطان به مخاطبان معرفی میکند تا به این طریق اسلام را در ضمیر ناخودآگاه کاربران دین شیطانی و خونریز نشان دهد و این چنین است که ارزشها را در ذهن مخاطب بیارزش جلوه میدهند.
مسؤول مؤسسه جهادی روایتگران نور با تاکید بر اینکه امروز طلاب باید توجه داشته باشند که چه وظیفه و مسؤولیتی در جنگ ارزشهای دینی با نمادهای شیطانی دارند، گفت: امروز بهترین راه مقابله با دشمن تبلیغ دین اسلام است و این امر زمانی محقق میشود که طلبه دغدغه دین را در وجود خودش تقویت کرده باشد.
سومین نیاز بشر
ما دو حدیث داریم. حدیث داریم اگر کسی معمولی داماد و عروس شود، نصف دینش را حفظ کرده است. اما اگر زود ازدواج کند، دو سوم دینش را حفظ کرده است. شما نگو خانه و سربازی و مدرک و لیسانس ندارد. من بارها این را در تلویزیون گفتم. یک مثل به آب زدم. یک کسی تشنه است.
میگوییم: جنابعالی تشنه هستی؟ انشاءالله بعد از لیسانس آبت میدهم. این حرف مسخره است. ازدواج سومین نیاز بشر است. اولین نیاز بشر اکسیژن است که اگر نباشد آدم فوری میمیرد. دومین نیاز بشر آب و غذا است که سه روز نباشد آدم میمیرد. سومین نیاز بشر لباس است. قرآن میفرماید: «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن» (بقره/۱۷۸) مردها لباس خانم هستید، خانمها لباس مردان هستید. زن و شوهر برای همدیگر لباس هستند. لباس یعنی چه؟ یعنی بعد از اکسیژن و غذا هیچ نیازی به اهمیت همسر نیست.
ما گاهی یک چیزهایی را بند به یک چیزهایی میکنیم، مثلاً میگوییم: عروسی حتماً باید در تالار باشد. پس پول ندارم، پس ازدواج را عقب بیاندازیم. حتماً مکه میروم باید سوغاتی بیاورم. چون نمیتوانم سوغاتی بیاورم، وقتی از مکه برمیگردم باید خانه خودم بنشینم، خانهام هم باید خوب باشد، خانه باید مستقل باشد، هی یک چنین چیزهایی میگوییم، همه چیز سخت شده است. خودمان، مثل بت پرستها شدیم. بت پرستها با دست خودشان بت میتراشیدند و راستش گریه میکردند. ما با دست خودمان آداب و رسومی را خلق کردیم، و حالا در آن گیر کردیم.
قرآن میفرماید: «لِتَسْكُنُوا إِلَيْها»، «تسکنوا» سکینه، آرامش. ازدواج باعث آرامش است.
ازدواج باعث حفظ دین است.
ازدواج برای سلامتی جسم و بقای نسل است.
تشکیل زندگی مستقل، امنیت جامعه، این برکات ازدواج است. ازدواج مربوط به جوانها نیست. قرآن میگوید: «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى مِنْكُم» (نور/۳۲) هرکس بیهمسر است، همسر میخواهد. چه پیر، چه جوان!
سخنان حجت الاسلام قرائتی ، شنیدن شده . ۱۹ / ۵ / ۹۵
<< 1 ... 31 32 33 ...34 ...35 36 37 ...38 ...39 40 41 ... 90 >>