رهبر انقلاب :  با عزم مسایل را ببینیم و فریب نخوریم .

شرح حدیث اخلاق

عبرت گرفتن از حوادث

 

کلام رسول الله :لا یلسع المؤمن من جحر المرتین : مؤمن از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود  ،لسعه ( به معنای نیش عقرب و زنبور و این چیزهاست ) لدغ هم به همین معناست

این جمله معروفی است که می فرماید مومن از یک سوراخ ( جحر ، یعنی لانه سوراخ و حشرات ) دو مرتبه گزیده نمی شود ، یعنی یک بار که از یک سوراخ ، دستش را بر نزدیک و گزیده شد ، عبرت می گیرد از این حادثه ای که برایشان پیش آمد و نمی گذارد که بار دیگر این بلا بر سر اوپیش آید ، مومن خوصیتش این است .

 

حالا ببینید اولا خود مساله عبرت گیری چه در مسائل شخصی ،چه در مسایل عمومی ، اجتماعی ، مسائل بین المللی ، یعنی وقتی در یک جامعه ای مثل کشور ما که مسائل گوناگونی مبتلا به آن است ، طبعا این جور دستوری و این حدیث شامل همه این مواردی خواهد بود که مورد ابتلا است برای ما ، در مسائل شخصی هم همینطور شما یک جا فرض بفرمائید یک اطمینان بی موردی در یک امر مالی ، به شخصی کردید و به شما خیانت کرد خوب دفعه دوم باید حواستان جمع باشد و اطمینان بی مورد نکنید و اطمینان بدون جهت به اشخاصی که نمی شناسید درباره مسائل مهم نکنید ، جوانب را در بسنجید ؛ مسائل شخصی اینطور است .

 

در مورد مسائل عمومی ، فرض بفرمائید که در مسائل گوناگونِ سرنوشت کشور ، وقتی که یک بار یک حادثه ای برای شما از یک ناحیه ای پیش آمد ، مواظبت می کنید ، حواست را جمع می کنید دفعه بعد که این حادثه برایتان پیش نیاد . در مسائل بین المللی همینطور است ، در رابطه با ابر قدرت ها همینطور است .


این یک نکته است که بنابراین عبرت آموزی از حوادثی که برای انسان پیش می آید ، برای بر حذر داشتن خود و مصون نگه داشتن خود از حوادث مشابه ، عبرت ها و تجربه ها باید به کار ما بیاید.

 


عمر دو بایست در این روزگار تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار

 

حالا ما دو تا عمر که نداریم ، اما در همین یک عمر بایستی از آنچه تجربه اندوختیم استفاده کنیم ، یعنی نگاه کنیم با تامل ، با تدبر ، با عزم مسایل را ببینیم و فریب نخوریم .

مومن را از لحاظ اخلاقیات ، از لحاظ تدبیر ، از لحاظ عقل ، از لحظات تسلط بر همه عرصه های زندگی تعریف می کنند ، در منطق اسلام

 

جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی ، شنیده شده .

   دوشنبه 4 بهمن 13955 نظر »

ملتي خير مي‌بيند كه مردمش خيرخواه يكديگر باشند

 

 

حضرت آيت الله العظمي جوادی آملی در جلسه درس اخلاق اين هفته خود كه در نمازخانه بنياد بين‌المللي علوم وحياني اسراء برگزار شد بيان داشتند: خداوند فرمود انسان وقتي به دنيا آمد از بديهي‌ترين بديهيات بی خبر است، اما از طرف ديگر فرمود من انسان را بي‌سرمايه خلق نكردم! يك لوح نانوشته به انسان ندادم بلکه يك كتاب الهي و زرّيني به او دادم ( وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ٭ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ) و آنچه فجورِ اوست به او آموختم، آنچه تقواي اوست به او آموختم، آنچه منشأ فجور و تقواست به او آموختم. تمام تلاش ما حوزويان و دانشگاهيان بايد اين باشد كه مهماني را به درون حریم دل خود دعوت كنيم كه با صاحبخانه بسازد.

 

آنكه ما را آفريد، از او راستگوتر كسي نيست، او فرمود من هيچ روحي را ناقص‌الخلقه خلق نكردم، خدا انسان را مستوي‌الخلقه خلق كرد! يعني آنچه لازمه كمال او بود به او داد، پس ما در زادروزمان با نفس ملهمه همراهيم، فجور و تقوا به ما داد، وقتي وارد حوزه و دانشگاه مي‌شويم اگر مهماني دعوت كرديد كه با صاحبخانه ساخت اين از درون و بيرون كمك مي‌گيرد و رشد مي‌كند و بالنده مي‌شود.

 

وقتی ما چيزي را ياد مي‌گيريم گفتند محاسبه كنيد، يك بحث اين است كه ما اين كتاب را خوب بخوانيم و امتحان بدهيم اين يك دستور ظاهري است كه ممتحِن متوجه مي‌شود كه ما اين كتاب را فهميديم يا نه، اما يك وقت دين از ما مي‌خواهد محاسبه كنيم؛ فرمود عالِم كسي است كه فعل او با قول او يكي باشد، ما چه كار كنيم كه عالِم بشويم و دين به ما بگويد كه اين شخص عالِم است؟ اين را بايد خودمان امتحان كنيم.

 

يك بيان نوراني حضرت امير علیه السلام دارد که نصيحت را از منظر قرآن كريم عملاً به ما معرفي می كند، حضرت فرمود خدا جامه تقوا فرستاد، آن جامه تقوا از همين تار و پود (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ) به دست مي‌آيد، تار و پودش را به ما داد، به وسيله خياطان يعني رهبران الهي اين تار و پود را به صورت جامه تقوا در بر كرديم؛ ( لِباسُ التَّقْوي‏ ذلِكَ خَيْرٌ ) و اینگونه جامعه، لباس تقوا در برمي‌كند. بعد به ما فرمودند مسئولين ونیز تك تك مردم وظيفه‌شان اين است كه خودشان را نصيحت كنند، مسئولين را نصيحت كنند و مسئولين آنها را نصيحت كنند.

 


ما خيال مي‌كنيم كه نصيحت يعني سخنراني و موعظه و انتقاد، حالا يا سازنده يا غير سازنده، نصيحت اينها نيست! پيغمبر كه مي‌گويد نصيحت مي‌كنم، نصيحت معنايش سخنراني و موعظه و كتاب نوشتن نيست! آن نخِ محكمِ ناگسستني را مي‌گويند «نصاح»، آن سوزني كه با اين نخ دوخت و دوز مي‌كنند مي‌گويند «منصحه»، آن خياط ماهري كه مي‌تواند جامه در بركند مي‌گويند «ناصح». آن كسي كه نمي‌گذارد جامعه به اختلاف كشید شود و اجازه نمی دهد اختلاف و تفرقه در جامعه رخنه کند ناصح است. مانند کاری که خیاط می کند، خیاط جامه را محكم درست مي‌كند كه پاره نشود اگر هم يك وقت پاره شد اين آماده است كه رفو كند و بدوزد.

 


اگر اشكالي هست با امر به معروف و نهي از منكر حضوري آن را حل كنيم نه اعتراض و آبروريزي، با آبروريزي نهي از منكر حاصل نمي‌شود، با سوژه پيدا كردن و خوشحال شدن از افتادن كسي به چاه وِيل اختلاس يا نجومي، مشكل حل نمي‌شود و اگر خداي ناكرده اخلاق در جامعه ضعيف شد و ما نتوانستيم شکاف ها را رفع کنیم و ناصح باشیم، آن وقت نظير ناله‌هاي حضرت امير علیه السلام را بايد سر بدهيم که فرمود شما مثل جامه كهنه‌اي هستيد که  فرتوت و فرسوده  شده و من هر گوشه‌اش را مي‌دوزم يك گوشه‌ ديگر پاره مي‌شود! با اين جامعه، رهبر اگر علي بن ابيطالب هم باشد خداي ناكرده جامعه شکست خواهد خورد همانگونه که در زمان حضرت اینچنین شد.

 


حضرت امير علیه السلام فرمود اين حرفي كه من مي‌زنم برابر جريان تاريخي نيست، اين برابر سنّت الهي است! فرمود نه در گذشته، نه در آينده الي يوم القيامه هيچ امتي، هيچ جامعه‌اي از اختلاف بهره نبرد. من بر اساس تاريخ حرف نمي‌زنم كه از گذشته خبر بدهم، من از سنّت الهي و از آينده، شما را باخبر مي‌كنم؛ فرمود تا روز قيامت ملتي خير مي‌بيند كه مردمش خيرخواه يكديگر باشند، نقص يكديگر را با امر به معروف و نهي از منكر حل كنند، نگذارند كسي آلوده بشود و اگر شد فوراً او را درمان كنند.

 

 

 

دیده شده در سایت رسمی آیت الله جوادی آملی .

 

 

   شنبه 2 بهمن 13951 نظر »
خطر یأس در صورت توبیخ شدید

خطر یأس در صورت توبیخ شدید

 

 

۱- توبیخ به یأس کشیده نشود. این یک مورد. یعنی طوری نگوییم: تو کارت خراب است. خودت خرابی، ضایع کردی. خاک بر سرت کنند. چقدر پست هستی. چقدر رذل هستی. یک طوری توبیخ نکنیم که این فکر کند دیگر برود هیچوقت نمی‌تواند سر بلند کند. طرف را رگبار نبندیم.


نقل شد حضرت عیسی با جمعی داشتند می‌رفتند. یک سگ مرده‌ای افتاده بود. هرکسی گفت: اَه چقدر زشت است. یکی گفت: چقدر سیاه است. یکی گفت: چقدر کثیف است. یکی گفت: چقدر بو می‌دهد! هرکسی یک چیزی گفت. ولی حضرت عیسی فرمود: باقی‌اش را می‌دانید؟ حضرت عیسی فرمود: چه دندان‌های سفیدی دارد؟ یعنی عیبش را می‌گویی، خوبی‌هایش را هم بگو. قرآن وقتی می‌خواهد بگوید: شراب نخورید. می‌گوید: شراب یک منافعی هم دارد. «فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» (بقره/۲۱۹) یعنی در شراب و قمار منفعت هم هست.

از کار توبیخ شود، نه از شخص. نگوییم: تو بدی. بگوییم: کارت بد بود. یک کسی کار خلاف می‌کند، بگو: تو خوبی، کارت بد بود. قرآن می‌گوید: «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‏ مِنَ الْقالِين‏» (شعرا ، ۱۶۸) من از عمل شما ناراحت هستم. نمی‌گوید: شما آدم بدی هستید. عملت بد است! این خیلی مهم است.

کمالات فراموش نشود. قبل از توبیخ کمالاتش را بگویید. در توبیخ کمالات فراموش نشود. بعضی آدم‌ها یک ظاهر بدی دارند. ولی یک کمالاتی هم دارند.


خود انسان هم باید مواظب باشد وقتی خواست خودش را توبیخ کند، فکر نکند بدبخت شده و ورشکسته است. داروین را همه می‌گویند: دانشمند است. حال آنکه داروین یک آدم بسیار عقب افتاده در دو رشته بود. پدر داروین پزشک بود. می‌خواست آقا زاده‌اش هم پزشک شود. او را دانشکده پزشکی فرستاد. شکست خورد. ضمن اینکه پدر داروین پزشک بود، آخوند مسیحی هم بود. کشیش بود. دنبال علوم آخوندی و حوزه علمیه مسیحیت رفت. آنجا هم شکست خورد. در علوم دینی شکست خورد. در پزشکی هم شکست خورد. دنبال علوم طبیعی رفت و داروین شد. یعنی ممکن است آن کسی که نزد شما نابغه است قبلاً در دو رشته شکست خورده باشد. کسی حق ندارد، خودش را مأیوس کند و خودش را توبیخ کند که تو بدبخت هستی. تو دیگر شانس نداری. افرادی هستند شوهرشان تصادف می‌کند، یا می‌میرد و یا طلاق می‌گیرد و در زندگی‌شان حادثه‌ای رخ می‌دهد. این دیگر ازدواج نمی‌کند. می‌گوید: ما اگر شانس داشتیم، همان همسر اول برای ما می‌ماند و زندگی ما تأمین می‌شد. حالا که زندگی ما به هم خورده، معلوم می‌شود ما شانس نداریم. چه کسی این را گفت؟ اتفاقاً قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ‏ أَمْراً» (طلاق, ۱) شاید دومی خوب باشد.

هر کس میخواهد بنویسد

۱_ به یأس کشیده نشود. ۲_ انتقاد از کار باشد نه از شخص. ۳- کمالات فراموش نشود.۴- مثل آینه بی سر و صدا عیب را بگویید. علنی نباشد. ۵- به حداقل اکتفا کنید. ۶- تکرار نشود. .


۷- اگر یک کسی را می‌خواهی انتقاد کنی، انتقاد خودت را بگو: حرف من نیست. حرف جامعه و بزرگان است. می‌گویند: تو چه کاره هستی انتقاد کنی. تو خودت چقدر درس خواندی؟ من اگر بگویم: مردم بیایید ببینید قرائتی چه می‌گوید؟ می‌گوید: مگر تو چه کسی هستی؟ تو هم یک آدم مثل باقی آدم‌ها هستی. اما گفتم: مردم بیایید من از قرآن برای شما بگویم؟ بیایید حرف‌های امیرالمؤمنین را برای شما بگویم. اگر حرف را بگویی از خودم نیست و از بزرگترها است، مردم گوش می‌دهند.

 

۸_وقتی می‌خواهی حرف بزنی، با لحن عاطفی حرف بزن. در قرآن هست می‌گوید: «یا بُنیَّ»، «یا أبتِ»، «یا قوم»، «إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ‏ نُوح‏» (شعرا/106) «أخُوهُم» یعنی داداش جون! «یا بُنیََ» یعنی پسر عزیزم. «یا أبتِ» یعنی بابا جون! دخترم، عزیزم. پسرم، این لحن عاطفی باشد. آیه داریم «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ‏» (بقره/۱۸۳) ای مؤمنین روزه بگیرید، لحن، لحن عاطفی است. این لحن عاطفی خیلی اثر دارد. لحن عاطفی حرف‌هایش اثر دارد. خواهرم، حجاب مصونیت است. حالا بحث حجاب بر زبانم آمد، یک کلمه هم برای حجاب بگویم. گرچه حجاب شما خوب است. ولی باز هم یک چیزی می‌گویم بد نیست تکرار کنم. نمی‌دانم گفتم یا نه. اگر گفتم که هیچ و اگر نگفتم که نگفتم.



  • سخنان حجت الاسلام قرائتی ، درسهایی از قرآن ، دیده شده در سایت رسمی استاد قرائتی ، ۳۰ / ۱۰/ ۹۵
   پنجشنبه 30 دی 1395نظر دهید »
آیا می شود از مرگ فرار کرد ؟

 

آیا می شد از مرگ فرار کرد  


جواب اين‌كه: اولا؛ اين‌طور نيست كه اگر كسي چشمش را ببندد و مرگ را نبيند و آن را نخواهد، مرگ به سراغش نرود. به تعبير حضرت امير(ع): «والهرب منه موافاته؛ فرار از مرگ، رسيدن به آن است.» قرآن هم به‌اين نكته تصريح دارد:
قل ان الموت الذي تفرون منه فانه ملاقيكم؛ بگو: اين مرگي كه از آن فرار مي‌كنيد، سرانجام با شما ملاقات خواهد كرد!


با نديدن واقعيت نمي‌توان آن را حذف كرد. اين پاك كردن صورت مسأله است و چيزي را حل نمي‌كند.شخصي مي‌گفت: اوائلي كه من رانندگي ياد گرفته بودم، خيلي مي‌ترسيدم. يك بار يك تريلي جلوي ما حركت مي‌كرد، يكمرتبه ترمز كرد. من هم كه هول شده بودم، فرمان را رها كردم و دست‌هايم را جلوي صورتم گرفتم تا نبينم. خوب بعدش معلوم است چه شد، ماشين خورد به تريلي.


يعني با نگاه نكردن به واقعيت و چشم‌ها را بستن جلوي حادثه گرفته نشد. نديدن و نخواستن مرگ مساوي با نمردن نيست. مساوي با بد مردن است. شبيه كسي كه خدا را ناديده بگيرد. آيا اين موجب مي‌شود ديگر خداوند حضور نداشته باشد، يا تنها خود را از بركات ذكر الهي محروم كرده و زندگي بدون انس و ياد او كه زندگي تلخ و نوعي دلمردگي است را انتخاب نموده است؟


پس همان‌طور كه خدا را ناديده گرفتن تنها موجب بد زندگي كردن است، نه حذف وجود خدا، مرگ را هم ناديده گرفتن، فقط باعث بد مردن مي‌شود و نه نمردن.

 

بدانیم که یاد مرگ آثار و بركات بسيار ارزشمندي دارد كه كسي كه به مرگ فكر نمي‌كند و به آن بي‌اعتناست، از آن‌ها محروم مي‌ماند.
يكي از آثار مرگ، كه بعد از اين به آن‌ها مي‌پردازيم، شادابي و نشاط و پيدايي صفاي باطن و جلاي قلب است. يعني كساني كه به ياد مرگ هستند، از تاريكي و كدورت گناه درمي‌آيند و انساني زندگي مي‌كنند و وجدان آرام و راحتي دارند.


ممكن است آدم چهار صباحي به رگ بي‌خيالي بزند و غافل از آينده و پس از مرگ خوش باشد، اما اين خوشي، خوشي انساني نيست، بلكه از نوع بي‌دردي و بي‌عاري است كه حيوانات دارند. لذا اين‌گونه اشخاص در عمق وجودشان خوش نيستند و در عين رفاه دچار دلمردگي‌ها و افسردگي‌ها و احيانا خودكشي‌ها مي‌شوند.


آري حقيقت انسانيت و زنده دلي در ياد مرگ و مرگ انديشي است.

 

 

دیده شده در کتاب از احتضار تا عالم قبر ، استاد مسعود عالی ، قم ، نشر عطش، ص ۱۰ 

   پنجشنبه 30 دی 1395نظر دهید »

دنبال شکم نباش .

 

 

در حدیث آمده که در دوره آخرالزمان ، شکم مردم خدایشان می شود و دائم دنبال شکمشان هستند ؛ ناهار چه بخوریم ، شب چه بخوریم . یک بار من به یک نفر که همیشه می گفت امشب چه بخوریم و فردا چه بخوریم ، با شوخی گفتم : « پس فردا چه بخوریم .» این چه حرفی است ؟ من از کجا می دانم که تا امشب زنده ام یا نه ، که می گویم شب چه بخوریم .


لقمان حکیم به پسرش می گوید : « پسرم ! صبح که کردی حدیث شب نکن ، چه میدانی زنده ای یا نه »  شاید فردا شناسنامه ات در بهشت زهرا مهر بخورد و اسمت در اموات باشد . خیلی ها الان زنده اند و سالم سالم ، اما فردا همین موقع شناسنامه شان مهر خورده است .

 

 

دیده شده در کتاب طریق دوست ، مجموعه رهنمودهای حضرت آیت الله العظمی مجتهدیی تهرانی ، به کوشش علی اکبر مزد آبادی ، نشر یا زهرا سلام الله ، ص ۳۴

   چهارشنبه 29 دی 1395نظر دهید »

 آیت الله العظمی جوادی آملی:

علم نافع اثرش در دنیا و آخرت همراه انسان است/ علمي نافع است كه آدم را رها نكند


 

 

حضرت آيت الله العظمي جوادي آملي در جلسه درس خارج فقه امروز خود كه در مسجد اعظم برگزار شد در خصوص ویژگی های علم نافع اظهار داشتند: علمي به درد انسان مي‌خورد و نافع است كه انسان را تنها نگذارد و رفيق انسان باشد؛ يعنی به اعتقاد، اخلاق، اوصاف و به اعمال انسان كمك كند، علمِ دروني باشد و انسان را هرگز رها نكند و اثرش هم در این دنيا و هم در آخرت ظاهر شود.

 

 بعضي از علوم است كه مرز آنها تا زمان پيري است؛ طب، مهندسي، درياشناسي، آسمان‌شناسي و اینگونه علوم اين‌طور است، چون انسان وقتي مُرد، در عالم برزخ ديگر سخن از اين علوم نيست، این علوم، علومي نيستند كه در معاد بمانند چون معلومشان آنجا نيست؛ در نتیجه انسان باید علمي تهيه كند كه معلومش آنجا باشد، اين همان بيان نوراني حضرت امير علیه السلام است كه علمي نافع است كه آدم را رها نكند! اگر علم درباره ذات اقدس الهی و اسماي حسناي او بود اين همیشه با انسان هست، اين‌طور نيست كه بعد از عالم برزخ، صمديت و واحديت و خالقيت و اسماي الهي از بين برود، معلوم این علوم آنجا هست، مفهوم و معلوم اینگونه علوم در آنجا مشهود است و علمش از حصولي به حضوري مي‌آيد نه اينكه او را رها كند.


 در دعاها مي‌خوانيم «اللهم اني اسئلك علماً نافعا» خدایا علم نافع به ما عنایت کن، يا «أعوذ بك من علم لا ينفع» يعني آن علمي كه به درد من نمي‌خورد من آن را ياد نگيرم.

 

 يكي از بهترين علوم نافع همين معرفت نفس است كه انسان خودش را بشناسد، كه دارد چه كار مي‌كند؟ ما خيال مي‌كنيم كاري كه كرديم تمام شد ما اگر باور كنيم كه عمل، زنده است، قبل از اينكه او ما را رسوا كند ما او را اصلاح می كنيم، اعمال بد ما يقيناً ما را رسوا مي‌كند حالا چه در دنيا و چه در آخرت، اگر ما باور كنيم عمل، ما را رها نمي‌كند هرگز به اين فكر نيستيم كه فراموشش كنيم، چون عمل زنده است و ما را فراموش نمي‌كند.

 


دیده شده در سایت رسمی آیت الله جوادی آملی 

   چهارشنبه 29 دی 1395نظر دهید »

سخنان حکیمانه علی علیه السلام 



امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود : « فعل المرٔ دلیل اصله ، لا وفأ لمن لا اصل له . تفأل بالخیر تنله ، شفا الجنان فی تلاوه القرآن . ثن احسانک بالاعتذار . من ظن بک خیراًً فصدق ظنه . من نظر فی عیب نفسه اشتغل عن عیب غیره .

لا خیر فی معین مهین . الحلم فدام الیه . لا ورع کالوقوف عند الشبهه . احذر الغضب فانه جند من جنود ابلیس . لا حسب کالتواضع . من عاده النوکی الجلوس فوق القدر و المجی ٔٔ فی غیر الوقت . علیک بمجالسه اصحاب التجارب فانها تقوم علیهم باغلی الغلا ٔٔ وتاخذها بارخص الرخص »

 

« رفتار آدمی ، گواه اصالت و نژاد اوست و آن کس را که اصل و نژادی نباشد از وفا تهی خواهد بود.


تفأل به خیر زن تا به مراد خود دست یابی .


شفای قلب انسان در گرو تلاوت قرآن است .


با عذر خواهی ، ارزش احسان خویش را دو چندان ساز .


کاری کن که گمان خیری که در تو دارند تکذیب نگردد .


آن کس که چشم در عیب خویش دارد به عیب جویی دیگران نمی پردازد .


کمک با منت و اهانت را ارزشی نیست .


حلم و بردباری دهان بند سفیهان و بیخردان است .


هیچ پارسایی به قدر پرهیز از موارد مشتبه نیست .


از خشم بپرهیز  که یکی از جنود ابلیس خشم است .


هیچ اصالت و شرافتی ، به پایه تواضع و فروتنی نخواهد رسید .


عادت ابلهان است که در محافل ، بالاتر از قدر خویش بنشینند و بی همگام به جایی روند .


بر تو باد که به صاحبان تجربه ، آمیزش کنی که ایشان تجربه خویش با قیمت گران ، فراهم ساخته اند و تو با ارزانترین بها ، از آن بهرمند خواهی شد .

 

 


دیده شده در کتاب نشان از بی نشان ها ، علی مقدادی اصفهانی( فرزند ذکور حاج شیخ حسنعلی نخودکی ) نشر جمهوری ، جلد ۱ ، ص ۴۲۰

   دوشنبه 27 دی 1395نظر دهید »

انسان ذاتاً فقیر است 

حضرت آيت الله العظمي جوادی آملی درجلسه درس اخلاق اين هفته خود بیان داشتند: در بحث‌هاي اخلاقي به اين نتيجه مي‌رسيم كه قرآن كريم قبل از اينكه به ما دستورهاي اثباتي بدهد كه بفرمايد چه صفتي داشته باشيد ما را از تهي بودن ذاتي‌مان باخبر مي‌كند؛ يعني به ما مي‌فهماند در درون ذات شما چيزي نيست ولي اين قدرت را داريد كه فضايل را تهيه كنيد.

 

اين تعبير ﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَي اللَّهِ﴾ در كتاب‌هاي عقلي يك مقدار تحقيق روي آن شده ، ولي آن لطايفي كه در فنّ اخلاق مطرح است در كتاب‌هاي عقلي نيست. تمام بحث‌هاي اخلاقي در آن فقيرِ مِن الله است كه از اين بحث‌ها در حكمت و كلام خبري نيست، فقير من الله را از آن دعاي نوراني وجود مبارك پيغمبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) می توان به دست آورد كه می فرماید: «أعوذ بك منك» خدايا من از تو به تو پناه مي‌برم! اين مي‌شود توحيدِ محض، چون هيچ حادثه‌اي در عالم به انسان نمي‌رسد مگر به اذن خدا و هيچ راه حلّي براي نجات از آن حادثه نيست مگر از خدا، پس هر حادثه‌اي بخواهد پيش بيايد از طرف خداست ما بايد به او پناه ببريم؛ از او پناه ببريم كه مشكلي براي ما پيش نيايد، به او پناه ببريم كه اگر مشكلي پيش آمد او حل كند.

 

 اين يعني خدايا آنچه در عالم هست و تدبير مي‌شود به مديريت شماست اگر يك رخداد تلخي بخواهد به ما برسد به اذن شماست و اگر اين رخداد تلخ بخواهد رخت بربندد به دستور شماست، پس از شما به شما پناه مي‌بريم!

 

 در درون همه ما انسانها يك نحوه ربوبيتي هست که آن خودخواهي است، حالا برخي‌ها زبان‌درازي مي‌كنند نظير فرعون مي‌گويند: ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي﴾، بعضي زبان‌كوتاهي مي‌كنند حرف‌هاي قارون را مي‌زنند، مي‌گويند ما خودمان زحمت كشيديم و در عرض سي یا چهل سال عالِم يا دانشمند شديم؛ هر دو داعي ربوبيت دارند.


اينكه كسي مي‌گويد من خودم زحمت كشيدم اين مال را پيدا كردم، يا اين علم را پيدا كردم، اين فقرِ مِن الربوبية ندارد، اين يك زمينه‌اي از ربوبيت را دارد، آن كمبود را مي‌خواهد جبران كند، لذا فقرش، فقر محض نيست.


فرق قارون و فرعون در دركات اين كار است، فرعون صريحاً مي‌گويد: ﴿أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلي﴾، قارون همين حرف را در آن دركات مياني مي‌زند مي‌گويد: ﴿إِنَّما أُوتيتُهُ عَلي‏ عِلْمٍ عِنْديمن خودم زحمت كشيدم، اقتصاددان بودم، مال پيدا كردم. یا اینکه کسی بگوید خودم زحمت كشيدم با استعداد بودم عالِم حوزوي يا دانشگاهي شدم. بعضي از ما اسلامي حرف مي‌زنيم و قاروني فكر مي‌كنيم، تا اين غرور و خودخواهي به نحو سالبه كليه محو نشد، يعني ما فقيرِ مِن الربوبيّة نشديم و فقيرِ الي الله هم نخواهيم بود.

 

اينكه در آيه نوراني دارد ﴿وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ﴾ براي همين نكته است. فرمود اكثر مؤمنين گرفتار اين خودخواهي و اين داعي ربوبيتي دروني هستند، در صورت عصبانيتشان معلوم مي‌شود، در صورت تفاخرشان معلوم مي‌شود، در صورت اظهار فرهيختگي و نخبگي‌شان معلوم مي‌شود، اين است كه يك گوشه‌اي از ربوبيت‌خواهي در درون خيلي‌ها هست. وقتي از امام(سلام الله عليه) سؤال مي‌كنند كه چطور اكثر مؤمنين مشرك‌اند فرمود: همين كه مي‌گویند اگر فلان شخص نبود، اگر فلان وسيله نبود، یا اینکه می‌گویند اول خدا، دوم فلان شخص!

 

انسان ذاتاً خالي است و ظرفيت آن را دارد كه موحد باشد، مي‌تواند مظهر خدا باشد. اين اسامي نوراني كه در دعاي پربركت جوشن كبير است كه بسياري از شما ان‌شاءالله موفقيد شب‌هاي جمعه قرائت و تلاوت مي‌كنيد، اين هزار يا هزار و يك اسم، بعضي‌ها عظيم‌اند، بعضي‌ها اعظم‌اند، اين رحمانيت ذات اقدس الهي، اين جزء اسماي اعظم به شمار مي‌رود، لذا شما مي‌بينيد در آيات و روايات، «الرحمن» را صفت براي چيزي قرار نمي‌دهند، آن را موصوف قرار مي‌دهند ،مثل اينكه «الله» را صفت براي چيزي قرار نمي‌دهند موصوف قرار مي‌دهند.


بر خلاف اوصافی چون رحيم، عليم یا حکیم. گاهي انسان مظهر «رحيم» مي‌شود که نسبت به گروه خاصی رحمت دارد ولی نسبت به ديگران بي‌مهر است و گاهي هم مظهر «الرحمن» مي‌شود که نسبت به همه چیز رحم و مهربانی دارد. اين دين به ما دستور داده كه مظهر «الرحمن» بشويم، یعنی نسبت به همه چيز رحم و مهرباني را رعايت كنيم. اینکه آب دادن به مار و عقرب گزنده هم ثواب دارد، اینکه رفع تشنگی سگی که نجس العین است هم ثواب دارد، چون این حیوانات مخلوق خدایند و انسان شده مظهر «الرحمن». اين که در روايات ما هست که هر كبدِ تشنه‌اي را شما سيراب كنيد اجر دارد، اين مظهر رحمت رحمانيه است، حتی از حيوانات پايين‌تر، انسان اگر درختی را آب بدهد قربة الي الله، این عبادت است.

 

كدام انسان به اين فكر است كه جامد و ذي‌روح حيواني و انساني را مشمول رحمت خاصّ خود قرار بدهد، او همان انسان مسلمان است؛ اگر كسي فقيرِ محض شد، ظرفيت پيدا مي‌كند كه مظهر خداي الرحمن بشود اين «الرحمن» مقابل ندارد، آن «الرحيم» است كه مقابل دارد، خدا منتقم است در قبالش رحيم است. اين دعاي نوراني امام سجاد علیه السلام است که بارها خوانده شده، وجود مبارك امام سجاد علیه السلام به ما فرمود، درست است رحمت خدا بيش از غضب خداست، اما محور اساسي تعليم، اين نيست كه رحمت خدا بيش از غضب خداست، آنكه اساس كار است اين است كه رحمت خدا پيش از غضب اوست نه بيش از غضب او؛ رحمت رحمانيه مقابل ندارد.


آنچه به ما گفتند دستورهاي دين را شما متوالياً و مرتباً حفظ كنيد، اين آیه قرآن که ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾ كه آمده، اين مرابطه را توسعه دادند آن مرابطه‌‌هاي دقيق و عميق را فقه به عهده دارد. مرابطه هم حكم فقهي خاصي دارد. مثلا مسجد خانه خداست، هر وقت انسان فرصت پيدا كرد مشرّف مي‌شود و نماز مي‌گذارد، اما اعتكاف يك شرايط خاصي دارد، هم زمانش مخصوص است هم مكانش مخصوص، همان طوري كه اعتكاف, زمان و زمينش مخصوص است و يك عبادت خاص فقهي است، مرابطه هم حكم فقهي خاصي دارد.


اينكه فرمود: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا﴾. حالا كسي مي‌خواهد برود جزء مدافعان حرم بشود، مي‌خواهد مرزداري كند، اين يك وقت است به طور عادي است، مثل اينكه مي‌رود مسجد نماز مي‌خواند و برمي‌گردد، که اين حكم خاص ندارد، فقط ثواب خاص دارد. اما يك وقت مي‌خواهد به اين آيه عمل كند، به اين آيه كه عمل كند، بايد حساب خاص داشته باشد. اين دين به ما گفته اين (رابطوا) مثل اعتكاف، حكم خاصّ خودش را دارد. اگر كسي ظهر نمازش را در مسجد خواند منتظر بود كه شب فرا برسد باز در مسجد شركت كند و نمازش را بخواند، مرتبط در پيوند دين است، اين مي‌شود (رابطوا)؛ اگر بين اعمال حسنه‌اش، پيوندي برقرار كند، منتظر باشد كه آن نوبت برسد تا آن عمل را انجام بدهد، مصداق (رابطوا) است. ما مي‌توانيم اين چنين باشيم، اگر (رابطوا) شديم، ديگر راحتيم، ديگر وسط‌ها فرصتي نيست به ديگري وقت بدهيم، چون ما منتظريم فرصت بعدي بيايد برويم مسجد، براي واجبات و مستحباتمان، براي درس و بحثمان، ما برنامه‌ريزي كنيم، ما صبح اين درس را داريم، بعدازظهر آن درس را داريم، شب آن مطالعه را داريم، همه‌اش براي الله باشد مي‌شود (رابطوا). به ما فرمودند براي خودتان برنامه‌ريزي كنيد اگر شما براي خودتان برنامه‌ريزي نكرديد بيگانه براي وقتتان برنامه‌ريزي مي‌كند.

 اگر ما خواستيم برنامه‌ريزي صحيح در عبادات، در علوم، در معارف داشته باشيم و به اين آیه كريمه ﴿رابِطُوا﴾ عمل كنيم اين است كه وقت خالي نگذاريم كه ديگري براي ما برنامه‌ريزي كنند.

 

اين ايام مصادف با رحلت بسياري از بزرگواران ما بود، حضرت آيت الله موسوي اردبيلي، حضرت آيت الله واعظ ‌زاده خراساني و اخيراً هم حضرت آيت الله هاشمي رفسنجاني؛ اينها هر كدام به نوبه خودشان مصداق اين ﴿رابِطُوا﴾ بودند تا عمر بابركتشان بود در مسئله علم و دين، حفظ نظام و رهبري تلاش و كوشش كردند، اجر همه اينها با ذات اقدس الهي و از ملت بزرگ و بزرگوار حق‌شناسي مي‌شود كه در اين مراسم سوگ و ماتم نهايت احترام را گذاشتند!

 

 

برای مطالعه متن کامل سخنرانی به لینک زیر مراجعه فرمائید ؛جلسه درس اخلاق ۲۳/ ۱۰/ ۹۵

http://javadi.esra.ir/-/جلسه-درس-اخلاق-1395-10-23

   شنبه 25 دی 1395نظر دهید »

باب تفکر

 


 

علی بن ابراهیم ، عن ابیه ، عن النوافلی ، عن السکونی ، عن ابی عبدالله علیه السلام : قال کان امیرالمؤمنین علیه السلام یقول : نَبه بالتفکر قلبکَ ؛ و جافِ عن الیل جَنبکََ ، و اتق الله ربک.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود : 

با تفکر دل خود را بیدار ساز و در شب پهلو از بستر خواب بدور دار ، و از خدایت پروا کن .

 

 

دیده شده در اصول کافی ، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی ، ترجمه حاج سید جواد مصطفوی ، انتشارات علمیه ، ج ۳ ، ص ۹۱

   شنبه 25 دی 1395نظر دهید »

شهید سرلشکر مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا  

خاطره ای از رحمان رحمان زاده



 

محل استقرار  بهداری و درمانگاه لشکر در سمت راست ورودی پادگان نزدیک چادر فرماندهی بود ، در چادر بودم که از بیرون کسی مرا به اسم صدا زد . بیرون که آمدم آقا مهدی را جلوی چادر تدارکات بهداری دیدم ، سرِ گونی نان خورد را با یک دست گرفته بود و با دست دیگرش لای خرده نان ها را می گشت ، تا آخر قصه را خواندم .

 

سلام کردم . جواب سلامم را داد و تکیه نانی را از گونی بیرون آورد و به من نشان داد و گفت : 

 

_ برادر رحمان ! این نان را می توان خورد ؟

_ بله آقا مهدی ، می شود .

 

دوباره دست در گونی کرد و تکیه نان دیگری را از داخل گونی بیرون آورد ؛ 

_ این را چطور ؟

 

من سرم را پایین انداختم ، چه جوابی می توانستم دهم ؟

آقا مهدی ادامه داد : « الله بنده سی »۱  پس چرا کفران نعمت می کنید ؟!  هیچ می دانی که این نان ها با چه مصیبتی از پشت جبهه ها به اینجا می رسد ؟! … هیچ می دانی هزینه هر نان از پشت جبهه به اینجا لااقل ده تومان است ؟! چه جوابی دارید به خدا بدهید ؟! ۲

 

 

۱_ به معنای « بنده خدا » این عبارت تکیه کلام آقا مهدی بود 

۲_دیده شده درکتاب ۱۴ سردار شهید ، احمد امامی راد ، انتشارات حدیث نینوا ، ص ۲۶.( 

   جمعه 24 دی 1395نظر دهید »

1 ... 39 40 41 ...42 ... 44 ...46 ...47 48 49 ... 92

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 45
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 69547
  • 1 ماه قبل: 75994
  • کل بازدیدها: 1651128
رتبه وبلاگ