سخنان کوتاه از امام صادق علیه السلام
_هر کس خود درباره مردم انصاف دهد ، دیگران به داوری او تن دهند .
_ صد در صد به برادرت اعتماد نکن ( همه اسرار را با او در میان مگذار ) که زمین خوردن در اثر اعتماد جبران پذیر نیست .
_آن کس باید امر به معروف و نهی از منکر کند که سه خصلت داشته باشد: ۱- به آن چه امر و نهی کند عالم باشد ( پسندیده و ناپسند را بشناسد ) ۲- در امر و نهی عادل باشد ( از حدود تجاوز نکند ) ۳- با رفق و مدارا امر نهی کند .
_ قرض ،غصه شب و ذلت روز است .
_ با پدرها خوشرفتاری کنید تا فرزندان با شما همان کنند ، به زنان مردم خیانت نکنید تا زنانتان خائن نشوند .
_ پرسیدند ؛ مردانگی چیست ؟ فرمود : خدا تو را آن جا که منع کرده نبیند و آن جا که امر کرده بیابد .
_ دست دهید که کینه را می برد .
_ از خدا اندکی هم که باشد پروا کنید ، میان خود و خدا پرده ای ، هر چند نازک بگذارید ( پرده دری نکنید )
_ ابلیس سپاهی نیرومند تر از زن و خشم ندارد .
_ مدارا و خوشرفتاری با مردم ثلث عقل است .
دیده شده در تحف العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، روایات امام صادق علیه السلام ، ص ۷۹۵.
خواهرم …..
تا سر زلفت نمایی خواهرم
غافل از خویش و خدایی خواهرم
جلوه آرایش و اجزای تن
گویدت بی محتوایی خواهرم
بر حدود دین و راه نور حق
تا به کی بی اعتنایی خواهرم
تا به کی چون اکثر کفر و نفاق
پرده زاسرارت گشایی خواهرم
گر مسلمانی ، چرا چون ملحدان
تن به مردان می نمایی خواهرم
جامه های تنگ و چون عوُرَت ، به تن
هست بر جانت جفایی خواهرم
گشته ای اغفال از لامذهبان
چون به سِیرِ قهقرایی خواهرم
پوششت امر خدای داور است
از چه رو کافر نمایی خواهرم
حکم قرآن است و دانشگاه دین
امتحان باشد ،نهایی، خواهرم
نیست جز توبه ره نور نجات
خواه از خالق شفایی ، خواهرم
هست دنیا چون پُل و ما رهگذر
رهروِ دارِ بقایی خواهرم
انتخاب نار یا جنّت بود
وای اگر از خود رضایی خواهرم
زن و حق الهی
شبهه ای که در ذهنیت بعضی افراد هست ، این است که خیال می کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است ، وبنابراین ، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است .
راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد ،اگر جامعه ای این درس رقت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می شوند که در غرب ظهور کرده است . لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم ، از این که قرآن کریم می گوید هر گروهی ، اگر راضی هم باشند ،شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید ، معلوم می شود عصمت زن ، حق الله است و به هیچ کسی ارتباط ندارد . قهرا همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند .
زن به عنوان امین حق الله از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را واین حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست ، به زن داده وفرموده : این حق مرا توبه عنوان امانت حفظ کن ، آن گاه جامعه به صورتی در می آید که شما در ایران می بینید ، جهان در برابر ایران خضوع نموده است .
جامعه ای که قرآن در او حاکم است ، جامعه عاطفه است و سرش این است که نیمی ازجامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند ، چه بخواهیم ، چه نخواهیم ، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رافت ورقت می دهد ، و رافت و رقت در همه مسائل کارساز است
بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن ومرد تفاوتی نیست منتها باید اندیشه ها قرآن گونه باشد ، یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب واندیشه وعفاف جمع نمود ، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم . یعنی عظمت زن دراین است که :
« ان لایرین الرجال ولایراهن الرجال »۱
نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند .
قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می گوید می فرماید : حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا ، نظر کردن به زنان غیرمسلمان را ، بدون قصد تباهی جایز می داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی بهره اند .
حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد ، ممکن است معاذ الله حجاب را یک بند بنداند ، و حال این که قرآن کریم وقتی مساله لزوم حجاب را بازگو می کند ، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می فرماید ؛« ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین»۲
یعنی برای این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند . چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند .۳
۱ .دیده شده در کتاب زن در آینه جمال و جلال ، آیت الله جوادی آملی ، ص ۳۵۰ ، به نقل از بحارالانوار ، ج ۳ ، ص ۲۳۸.
۲_ سوره احزاب ، آیه ۵۹ .
۳_ دیده شده در کتاب زن در آینه جمال و جلال ، ص ۳۵۲.
وظیفه پدران در برابر دختران
پدر در خانواده در همه حال باید مظهرقدرت باشد نه مظهر زور و اجحاف و استبداد به رای ، مظهر عدالت و اجرای آن باشد نه بی حالی و بی رمقی ….
برخی از پدران در مسیر تربیت مرتکب لغزشهایی می شوند که در مواردی غیر قابل جبران و یا به زحمت قابل جبران است .گاهی لغزشها به صورت تحقیر دختر است مثل این که پدری به پسرش بگوید تو که دختر نیستی گریه کنی .
زمانی لغزش به این صورت است که دخترش را به مسابقه با پسرش وادارد با علم به این که پسر در این مسابقه پیروز می شود که این خود موجب وارد آمدن ضربه عاطفی بر دختر است .
در برخی اوقات پدر قصد دارد به کار و مطالعه اش برسد برای این که از شر و سر و صدای فرزندان راحت باشد برایشان یک کار اضافی تهیه می بیند ، مثلا بر تکلیفشان می افزاید و یا با زور و تهدید آن ها را به سکوت وا می دارد این یک خطای تربیتی است .
لغزش های تربیتی بسیارند و پدران باید هشیار باشند ، هر عملی که توقع وقوعش را از فرزندان ندارند خود نباید مرتکب آن شوند زیرا کار و رفتار آن ها برای فرزندان درس است .
نکته ها ؛
دختران هم به مانند پسران در انجام وظایف و پیشرفتشان نیاز به کمک پدر دارند و پدر نباید در این زمینه سهل انگاری کند .
رفتار پدر با فرزندان باید یکسان باشد تا موجبات حقد و کینه ای را در بین آن ها فراهم نسازد .
پدران می توانند نقش فوق العاده ای را در ایجاد رغبت دیگران به کار و زندگی ایفا کنند ، تشویق و ترغیب و تحسین شان در این زمینه کار ساز است .
قابلیت فطری در دختران بپرورانید تا آن جا که استعداد دارند به پیش بروند .
بگذارید آن ها خود راه خود را انتخاب کنند شما نقش هدایت کننده را بر عهده گیرید .
و بالاخره بکوشید استعدادها و امکانات فرزندانتان فدای منافع و مطامع شخصی تان نشود . کارها برای خدا و در طریق حفظ مصالح فرزندانتان باشد .
دیده شده در اسلام و تربیت دختران ، دکتر علی قائمی، انتشارات امیری ، ص ۲۲۷.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم فرمودند :
حکایت همنشین خوب مثل عطار است ؛ که اگر عطر خود را به تو ندهد بوی خوش آن به تو برسد .
و حکایت همنشین بد ، مثل آهنگر است که اگر شراره آتش آن تو را نسوزاند ، بوی بد آن به تو خواهد رسید .
هر که با دانا نشیند عاقبت دانا شود
هر که با رسوا نشیند عاقبت رسوا شود
دیده شده در کتاب حقوق اخلاقی نویسنده علی مشفقی پور ص۱۶۰، به نقل از نهج الفصاحه ، ۷۱۴.
عنایات اهل بیت
یکی از وزرا به من گفت فلانی یک خاطره ای دارد اگر رفتی فلان شهر برو خانه اش بگو خاطره رابگوید . ما فلانی را در مکه دیدیم . گفتیم یکی از وزرا آقای فلانی گفته شما یک خاطره ای داری می شود برای ما بگویی . گفت : نه .ولی حالا شما آقای قرائتی هستی می گویم .این خاطره را ۴۰ دقیقه گفت و چقدر هم گریه کرد و نعره کشید آن ۴۰ دقیقه را من ۳ دقیقه می گویم .
ایشان یک عارضه ای برایش پیدا می شود و می میرد و ایشان را می برند .
می گفت : ما وارد دنیای دیگری شدیم .
گفتند : چه کردی ؟
گفتم : کتاب هایی نوشتم . گفتند : قبول نیست .
گفتم : جبهه . گفتند : قبول نیست .
پیش نمازی . گفتند : قبول نیست .
درس خارج . گفتند : قبول نیست . بابا ! کتاب خانه ، قرض الحسنه ، هر چه می گفتنم می گفتند قبول نیست .
گفتند : اینجا چیزی ثبت نشده است . حالا می خواهی ببینی چه کردی نگاه بکن به این صفحه .
می گفت : یک صفحه ای باز شد تمام ریز کارهایم روی صفحه آمد . اقرأ کتابک.
این آقا می گفت : صفحه باز شد حالا چه بکنیم ، عبادت هایم هیچ چیز ثبت نشده است خلاف هایم همه ثبت شده است .
یک نعره کشیدم گفتم : من علی را هم دوست نداشتم .
من فاطمه را هم دوست نداشتم .
تا گفتم : من ولایت هم نداشتم .
گفتند ؛ چرا !
همین بندی که تو را نگه داشته همین بوده . تو این ها را دوست داشتی .
برگرد ! ببین کارهایت برای قیامت ثبت نشده است . برگرد و شروع کن به قرآن . تو برای قرآن کاری نکردی ….
می گفت : وقتی برگشتم ….. چشمم را که باز کردم دیدم دور سرم همه فامیل گریه می کنند .
به بچه ام گفتم : بیا جلو ! آیا من نعره هم کشیدم ؟
گفت ؛ نعره ه نکشیدی . ولی آقا جان دو ساعت طوری می لرزیدی که نمی توانستیم تخت را نگه داریم ……
کتاب نوشتن ، تفسیر نوشتن ، درس خارج گفتن ، ایدئولوژی ، جهانبینی ، هیچ کدام ذخیره قیامت آدم شک دارد می شود یا نمی شود چون کارهای ما سه تا آفت دارد : یا اولش خراب است با ریا و سمعه ، یا کار برای خداست و وسط کار غرور می گیردمان ، یا آخر کار حبط می شود .
سخنان حجت الاسلام قرائتی شنیده شده .
شیطان در پنج کس راه چاره ای ندارد
امام صادق علیه السلام فرمود : شیطان گوید که مرا به پنج کس راه چاره ای نیست ولی دیگران در چنگ منند .
۱- کسی که با صدق نیت پناهنده خدا شود و در همه کارهایش به خدا توکل کند .
۲- کسی که در شبانه روز تسبیح خدا را فراوان گوید .
۳- کسی که برای برادر مومنش آن چه را پسندد که برای خود می پسندد .
۴- کسی که به هنگام مصیبت بی تابی نکند .
۵- کسی که خشنود باشد به آن چه خداوند به او قسمت فرموده و دیگر غم روزی خویش نخورد .
دیده شده در الخصال ، رئیس المحدثین ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی ، مقدمه احمد فهری زنجانی ، ج ۱ ، باب الخمسه ، ص۳۱۶
این شعر یک یادبود است از آن نوجوان ۱۲ ساله که توسط داعش به قتل رسید
«طاقت نداشتم تصاویر خبر رو کامل ببینم. ولی هنوز چهره ی معصومش که از گلوش خون جاری بود لحظه ای ازجلوی چشمم کنار نمیره»
کودکانه
کودک شاد و بادبادک و باد
کودکانند از قفس آزاد
هر نفس چون کبوتران رها
میپرند شادمانه بر هر جا
کودکان خستگی نمی دانند
چون گل نو شکفته شادانند
کودکان از برای مهرو وفا
چون قناری ترانه میخوانند
هر کجا پایی مینهند دلها
می رهانند چون نسیم از بند
زندگی در نگاه آنها هست
خوب و شیرین مثال یک لبخند
نوشته شده به قلم محدثه شفاعت .
شیطان
حقیقتا شیطان یک موجود است ، یک موجود تخیلی نیست یک موجود واقعی است . لشکر کشی دارد در این عالم هم از طائفه خودش و هم از انسان هایی که شیطان صفت هستند . یک موجود واقعی است ، در بعضی از روایات لشکر کشی او را گفته اند ، فرماندهانش را گردن می زند وقتی که نافرمانی می کند ، کوتاهی می کنند .
جنود دارد لشکر دارد .
خدا رحمت کند مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد را ، دوستان بزرگوار یک کتاب است شاید دیده باشید اصلا این کتاب به اسم آقا شیخ مرتضای زاهد است . این کتاب از صد تا درس اخلاق درجه یک تفسیرش بیشتر است ……
این آقای آقا شیخ مرتضی زاهد یک نماز جماعت داشت توی تهران ، خیلی مردم از این طرف و آن طرف می رفتند پشت سر ایشان نماز می خواندند . بعد از نماز معمولا یک روایتی می گفت و دو تا مسئله شرعی می گفت و بالاخره یک مقدار صحبت می کردند .
یک مرتبه دیدند که آقا ، بعضی از این هایی که همیشه همراه ایشان بودند و همیشه ملازمان ایشان بودند دیدند آقا یکی دو روز است که پریشان است .حواسش سر جایش نیست مثلا یک جایی باید تشهد می داده ، نداده و ننشست و بلند شد و دوباره نشست ( چیزهایی که نماز را باطل نمی کند ) تعجب کردند ایشان با آن حضور قلب و با آن احوالات ، حتی دیدند در صحبت کردن که می خواهن. صحبت کنند پراکنند گویی می کنند ... حتی یکی از دوستانی که تا خانه با ایشان می رفت می گفت حواسشان نبود اگر من دستش را نمی گرفتم ماشین به او می زد .
معلوم بود که مضطرب است ، معلوم بود که پریشان است . یکی دو روز اینطور بودند یکی از ایشان پرسید ، یکی که همیشه همراه ایشان بودند و با ایشان بودند پرسید ؛ گفت آقا چند روز است شما پریشانی اتفاقی افتاده ؟
گفت : بله که اتفاقی افتاده ، بله که اتفاقی افتاده .
گفت : من دو سه روز قبل یک روایت خواندم از پیغمبر صلوات الله ، آن روایت خیلی مرا پریشان کرد .
چون اهل باور بود روایات اهل بیت علیهم السلام را هم باور داشت .
و آن روایت این است که پیامبر اکرم صلوات الله به علی علیه السلام فرمود : یا علی ! به تعدادی که تو از راه های هدایت بلدی ، شیطان هم از راه های گم راه کردن مردم بلد است . شیطان هم از راه گمراه کردن بلد است ، فوت و فنش را بلد است .
مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد می گفت : حالا من با این شیطان چه بکنم ؟ می خواهید نگران نباشم می خواهید پریشان نشوم ؟ یک همچین موجودی که که قسم خورده و به جان ما افتاده .
خدا رحمت کند ملاصدرا فیلسوف بزرگ را در یکی از کتاب های خودش گفته : شیطان برای آدم و حوا قسم خورد نصیحتشان کند ، فریبشان داد . برای ما که قسم خورده می خواهد گولمان بزند چه کار خواهد کرد ……
سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده .
چکار کنیم دعاهایمان مستجاب شود
کسی از رسول خدا پرسید مگر خدا نفرموده : ادعونی استجب لکم ؛ دعا کنید من داستان را مستجاب می کنم ؟
پس چرا ما هر چه دعا می کنیم دعایم مستجاب نمی شود ؟
خیلی ماها دعا می کنیم مستجاب نمی شود ، این جهتش را طرف پرسید ؛ حضرت فرمود : برای این که شما گرفتار ده چیز هستید ، قلبتان برای خاطر ده چیز مرده شده ، ده صفت بد دارین قلبتان مرده شده از این جهت دعا هایتان برآورده نمی شود .
حالا اولی چیه ؟ می گویید ما خدا را شناخته ایم ، خدا را قبول داریم اما اطاعت خدا را نمی کنیم .
اطاعت می کنیم ؟ نماز اول وقت می خوانیم ؟تقلید می کنیم ؟ خمس می دهیم ؟
دوم این که قرآن می خوانید اما عمل به قرآن نمی کنید ، آیه خمس را می خوانی ، آیه حج را می خوانی ..
قرآن می گوید غیبت نکن ، بازم غیبت می کنی ..
سوم ؛ ادعا می کنی ما پیغمبر را دوست داریم ، ولی اولادش را دشمن داریم ، الان یک دسته از برادران هستند که اهل بیت را دوست ندارند ، وهابی ها ،ناصبی ها ..
این ها می گویند ما پیغمبر را دوست داریم اما اولاد پیغمبر را دوست ندارند .
چهارم : ادعا می کنیم که شیطان دشمن من است اما موافقتش را می کنیم .
پنجم : ادعا می کند که بهشت را دوست دارد ، همه اش می گوید حوری و بهشت ، اما کاری برای هشت انجام نمی دهد . آخر یک کاری بهشت ببرندت.
ششم : ادعا می کنید که من از آتش جهنم می ترسم اما بدان را می اندازید در آتش .
هفتم : عیب مردم را می بینید اما عیب خودتان را غافل هستید . خیلی ها می گویند : این بد است ، آن بد است ، آیا خودت خوب هستی ؟
حدیث داریم ، خوش به حال آن کسی که به عیب خودش پرداخته و به عیب دیگری کاری ندارد .
هشتم : ادعا می کند من از دنیا بدم می آید ، آره تو بمیری به قول بازاری ها .
نهم : یقین دارد که می میرد اما برای مرگ خودش را آماده نمی کند . چمدان آخرتت را بخر بابا جان ، کفن را بخر ، بعضی ها قبرش را آماده کردن ، آماده مردن هستند خوش به حالشان .
دهم : مرده هایتان را می برود بهشت زهرا خاک می کنید اما عبرت نمی گیرید که منم یک روزی می میرم ، خیال می کنید همین می میرد من نمی میرم . باید عبرت بگیرید …
اکر آدم به این ده چیز عمل کند دعاهایش مستجاب می شود .
سخنان آیت الله مجتهدی ، شنیده شده .
<< 1 ... 63 64 65 ...66 ...67 68 69 ...70 ...71 72 73 ... 90 >>