« چرا ما میگوییم مرگ بر استکبار ؟ | توسل به حضرت زهرا سلام الله » |
مصاحبه با دختر شهید علی منیعات
یک مقدار از پدر برای ما می گویی .
زینب منیعات هستم ۸ ساله ، معنی اسم بنده می شود زینت پدر ، معنی اسم پدرم ، بلند مرتبه و معنی اسم مادرم میشود دور از آتش .
زینب خانم پدر با شما چگونه رفتار می کرد ؟
خوب رفتار می کرد ، من را می بوسید ، هر جا که دوست داشتم من را می برد ، چیزهای خوبی برایم می آورد .یک بار من به ایشان گفتم پیتزا می خوام بعد بهترین رستوران مرا برد ، و برای من پیتزا متری آورد و با هم خوردیم
الان اگر بخواهی با بابا حرف بزنی چه می گویی ؟
میگویم : بابا من خیلی تو را دوست دارم ، من دوست دارم دو پیش من باشی برای همیشه .
بابا تا به حال به خوابت آمده ؟
نه !
آخرین باری که بابا آمد و می خواست برود به تو چه کفت ؟
آخرین بار من پست سرش گریه کردم ، هیجی ، گفت کریه نکن مواظب خودت باش ، هر بار نمی گفت مواظب خانواده باش ولی آخرین بار کفت ، یعنی احساس داشت که می خواهد شهید شود .
زنگ میزد و تلفنی با هم چه صحبت هایی می کردید ؟
من از او می پرسیدم حالت خوب است ، می گفت بله ، هیچ نگران نباشی من الان سالم هستم .
یک بار زنگ زدیم گفت قطع کنید می خواهیم برویم اطلاعات ، حمله خصوصی داریم .و ما هم قطع کردیم .بعد ما زنگ می زدیم جواب نمی داد ، من می گفتم شاید شهید شده ، مامان می گفت ، خدا نکند .
خودش روز جمعه شهید شده بود .
به ما نگفتند که روز جمعه شهید شده بود و بعد روز یک شنبه به ما خبر دادند .
رهبر را می شناسی ؟ اکر بخواهی با ایشان صحبت کنی به رهبر چه می گویی ؟
بله ! من به دیدار رهبر هم رفته ام . دست رهبر را هم بوسیدم .
زینب خانم برای ما هر چه دوست داری بگو ، فکر کن با بابا میخوای صحبت کنی چه می گویی ؟
بهش میگم من را ببر پارک . با من بازی من مثل همیشه ، گوشیت را بده من مثل همیشه ، برایم تبلت بخر ، برام لب تاپ بخر ، من را ببر بازار و دور بزنیم و من را ببرد روستاها .
اگر بخواهی با آقای خامنه ای صحبت کنی چه نی گویی ؟
به آقا گفتم اجازه می دهی دستت را ببوسم و ایشان گفتن بله و بعد کفتم می شود به من یه انگشتر بدهید ، بعد به من یک انگشتر دادند و بعد کفتم می شود به من یک روسری بدهید ، بعد به من یک روسری هم دادند .
مصاحبه با خانواده شهید منیعات ، شنیده شده
فرم در حال بارگذاری ...