حضرت عبدالعظیم حسنی
گرچه شبیهِ وضعِ شهرِ خود وخیمیم
ما همچنان پابندِ آن عهدِ قدیمیم
تهران اگرچه مثلِ مشهد،مثلِ قم نیست
ما هم کنارِ سفره ی شاهِ کریمیم
شاهی که خود لقمه برای ما گرفته
ما نیز در کارِ غلامانش سهیمیم
عطرِ گلابش را گرفتیم…آنقَدَرکه
در پیچ و تابِ زلفِ او همچون نسیمیم
گفتند او باب الحوائج بوده و هست
ما همچنان محتاجِ جنّاتُ النَعیمیم
ضامن شده امشب براتِ کربلا را
از چه دگر در غصّه…در امّید و بیمیم؟!
ما را ازین پس کربلا رفته بدانید!
ما زائرانِ حضرتِ عبدُالعظیمیم
عارفه دهقان
♦♦♦
به دیوار و در این بیت توحید
فروغ عترت و قرآن توان دید
بود این بارگاه روح پرور
حریم یک تن از آل پیمبر
در این جا قبر مولایی کریم است
مزار حضرت عبدالعظیم است
به اولاد حسن، او فخر و زین است
که زوارش “کمن زار الحسین” است
چو این جا شد چراغ عشق روشن
به دل ها این حرم شد پرتو افکن
بود این درگه از ابواب رحمت
در باغی ست از گل زار جنت
که اشک عاشقان، شد جویبارش
نمی گردد خزان، هرگز بهارش
تو ای زائر به تعظیم شعائر
ببوس این درگه پر نور و طاهر
بیا این جا به اشک خود وضو کن
بیا جان خود این جا شستشو کن
بپا خیز و بخوان اذن دخولش
اجازت از خداگیر و رسولش
به اذن حیدر و زهرای اطهر
به اذن یازده معصوم دیگر
قدم چون می نهی داخل از ایندر
بگو بسم الله و الله اکبر
زند چون حلقه بر این در گدایی
به گوش جان او آید ندایی
که ای سائل دعایت مستجاب است
محب آل عصمت کامیاب است
بخواه از رحمت حق آن چه خواهی
که بی حد است الطاف الهی
“حسان” این جا مطاف مومنین است
درِ گل زار جنت در زمین است
مرحوم استاد حبیب الله چایچیان
ولادت رسول اکرم
امشب به ملايك خبري تازه رسيده
لبخند نجات از نفس صبح دميده
شيطان عوض جامه دل خويش دريده
اوصاف خدا از دهن بت كه شنيده
يك صبحدم و اين همه اعياد كه ديده
اعياد خدا گشته از اين صبح پديدار
اي بحر تجلا! گهرت باد مبارك
اي طور نبوت! شجرت باد مبارك
اي مكه! نسيم سحرت باد مبارك
اي آمنه! قرص قمرت باد مبارك
ميلاد گرامي پسرت باد مبارك
دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار
اي گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد
در عرصه ي بيدادگري، دادگر آمد
تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد
تهليل برآريد كه پيغامبر آمد
پيغامبر از بهر نجات بشر آمد
آمد به جهان قافله را قافله سالار
توحيد بود لاله ي بستان محمد
جبرييل بود مرغ گلستان محمد
تهليل بگوييد به فرمان محمد
خلقت همه گشتند ثناخوان محمد
ذكر همگان آيه ي ما كان محمد
از قول خداي احد قادر دادار
اين نور جمال ازل، اين خالق نور است
اين هم سخن موسي، در وادي طور است
اين روي صحف، صورت زيباي زبور است
اين روح عدالت به محيط زر و زور است
اين منجي آن دخترك زنده به گور است
اين است كه گل سبز كند از شرر نار
اين است كه او بود و همه خلق نبودند
اين است كه با نام خوشش نامه گشودند
اين است كه خيل ملكش سجده نمودند
وصفش همه گفتند و شنيدند و سرودند
گفتند و شنيدند و سرودند و ستودند
با اين همه كردند به عجز سخن، اقرار
اين است كه توحيد از او نام گرفته
اين است كه خورشيد از او وام گرفته
اين است كه از روح بشر، دام گرفته
اين است كه دل از دمش آرام گرفته
اين است كه از دست خدا جام گرفته
سر تا قدم از علم الهي شده سرشار
اي جان همه عالم و آدم به فدايت
اي هستي هستي كمي از لطف و عطايت
گلبوسه ي فردوس، به خاك كف پايت
روييده مسيح از نفس روح فزايت
كار ملك و ذكر خداوند، ثنايت
اين ذكر الهي است كه دائم شده تكرار
اي چرخ كهن خاك ره طفل صغيرت
روشنگر بزم ازلي روي منيرت
تا حشر، بزرگان جهانند حقيرت
حتي به جنان اهل بهشتند فقيرت
پيغامبران يكسره بودند بشيرت
پيوسته نمودند به آقاييات اقرار
اوصاف تو چون وصف خدا فوق حساباست
قرآن تو را سلطه بر اين چار كتاب است
حب تو ثواب است، ثواب است، ثواب است
بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است
تو آب حياتي و جهان بي تو سراب است
تو مهري و روز همه بيتوست شب تار
ما امت وحي و تو پيام آور مایی
تا هست خدايي خدا، رهبر مايي
تو جان همه عالمي و در بر مايي
تو سايه ي لطف ازلي بر سر مايي
تا شام ابد مشعل روشنگر مايي
بينور تو، توحيد محال است، نه دشوار
بي دست تو حق بر روي كس در نگشايد
بي دوستي ات حمد خداوند نشايد
بي حسن تو يوسف ز كسي دل نربايد
بي نام تو زنگ غمي از دل نزدايد
مدح تو نه از «ميثم»، از خلق نيايد
گيرم ز عقيق همه ريزد در شهوار
استاد غلامرضا سازگار
♦♦♦
زمین به لرزه در آمد، شکست کنگره ها
رها شدند خلایق ز بند سیطره ها
شبی که آتش آتشکده فروکش کرد
شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها
صدای همهمه ی موبدان زرتشتی
هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها
شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز
شب وفات زمستان سرد دلهره ها
دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد
نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها
جهان به یُمن حضورش، بهشتی از برکات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات
ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش
منجّمانِ مسلمانِ برق چشمانش
ز انبیاء الهی که رفته تا معراج؟
به غیر از او که ملائک شدند حیرانش
مقام بندگی اش را کسی نمی داند
پیمبران اولوالعزم مات ایمانش
بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت
نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش
اویس های قرن را ندیده عاشق کرد
تبسّم لبِ داوودیِ غزل خوانش
شفیع روز جزا گشت و حضرت حق
داد به دست پاک محمّد کلید رضوانش
امیر و قافله سالار کاروانِ نجات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات
مسیح مکّه شد و نبض مرده را جان داد
به مرگ دخترکان قبیله پایان داد
خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد
به جای تیغ جهالت، به عشق میدان داد
نماز شکر سپیدارها چه دیدن داشت!
همان شبی که سپیده اذان باران داد
نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر
در ابتدا به علی او شراب عرفان داد
تبسّمش به کسی چون بلال عزّت داد
مسیر اصلی دین را نشان انسان داد
چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد!
برات مردم ری را به دست سلمان داد
شب تجلّی مهتاب روشن عرصات
نثار مقدم پرخیروبرکتش صلوات
کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم
دخیل گنبد سبز و مطّهرش باشم
زمان نداد اجازه که مشق عشق
کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم
چه قدر دیر رسیدم سر قرار وصال!
چه شد؟ نخواست که عمّر محضرش باشم
قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً
نشد که حلقه به گوش برادرش باشم
خدا کند که مرا از قلم نیندازد
بهشت مست می جام کوثرش باشم
به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار
قرار بوده که گریان دخترش باشم
شب گرفتن حاجت، زیارت عتبات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات
وحید قاسمی
مناجات با امام زمان
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنهها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت.
لسان الغیب حافظ شیرازی
♦♦♦
فوج مَلک دور و برش دارد نگارم
یک آسمان زیر پرش دارد نگارم
باید تمام عرشیان چاوُش بخوانند
تاج ولایت بر سرش دارد نگارم
صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست
خُلقی چو جد اطهرش دارد نگارم
نامی دگر از حاتم طائی نمانده
از بس گدا در محضرش دارد نگارم
حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست
الحق که ارث از مادرش دارد نگارم
از اولِ غیبت به شیعه بوده معلوم
فکری برای آخرش دارد نگارم
یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و
ششماهه طفل پرپرش دارد نگارم
وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی
قرآن به دست دیگرش دارد نگارم
کوری چشم دشمنان، لطفی مداوم
بر این نظام و رهبرش دارد نگارم
محمود مربوبی
این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نامش را بگذار « مکیال المکرم فی فوائد ادعا للقایم علیه السلام »
مرحوم آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی در مقدمه کتاب ارزشمند مکیال المکارم می نویسد :
به فکر افتادم کتاب جداگانه ای درباره فواید دعا برای فرج بنویسم اما موفق نشدم تا این که کسی را در خواب دیدم که با قلم و سخن نتوان او را توصیف نمود ، یعنی مولا و حبیب دل شکسته ام و امامی که در انتظارش هستیم ، ایشان در عالم رویا با بیانی روح انگیز فرمود : «این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نامش را بگذار مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقایم »
همچون تشنه ای از خواب بیدار و در پی اطاعت امرش شدم .
کتاب تمنای وصال ( خواسته های امام زمان عج از ما در تشرفات ) حسن محمودی ، نشر همای غدیر ، ص ۶۵ ، به نقل از مکیال المکارم ( ترجمه فارسی ) ج ۱ ص ۴۹.
بمناسبت نابودی کامل داعش
ما پیرو حیدریم ، شیطانی ها
ما وارث خیبریم ، طغیانی ها
سرآمده،سرکشی ز هر دیواری
ناخوانده رسیدن به مهمانی ها
ما،سوری و مااهل عراقیم ویمن
ما حامی غزه ایم و لبنانی ها
دجال زمانه چیزها می داند
از لشکر سید خراسانی ها
از کوری چشمان شما پیچیده
بین همه آوازه ی ایرانی ها
از ما بهراسید ذلیلان زمان
از کشور قاسم سلیمانی ها
دنیا ، طلب یوسف زهرا دارد
فرقی نکند نوع مسلمانی ها
سیدحسین میرعمادی
پاسخ به شبهه
«حلول ربیع مبارک نیست! ایام محسنیه و ادامه عزا تا ۸ ربیع الاول!»
متن شبهه
” حلول ربیع مبارک نیست! هفته اول ربیع سخت ترین روزهای اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود و هست و ایامیه که تمام مصیبت های اهل بیت از این هفته شکل میگیره
۱ غصب خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام
۲ حمله وحشیانه به بیت حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین
۳ آتش زدن درب خانه حضرت
۴ اهانت به دختر پیامبر و شکستن پهلو و بازوی ایشان
۵ شهادت حضرت محسن علیه السلام
۶ بستن دستهای امیرالمومنین برای بیعت و… فکر نمیکنم این مصایب مصیبت های کوچکی باشه که بخواهیم جشن بگیریم و شادی کنیم. اکثر مراجع و علما این ایام رو به عزاداری مشغولن .ان شاالله نهم ربیع ما از عزا در میاییم و روز نهم ربیع شادی میکنیم
” پاسخ شبهه
۱_ همانگونه که قبلا هم گفته شده هجوم به بیت وحی و شهادت حضرت محسن از قطعیات است. تاریخ این رخداد در دهه اول ماه ربیع الاول می باشد.
۲_ فضائل و برکات زیادی در ماه ربیع الاول وجود دارد که از مهمترین آنها ولادت پیامبر اعظم(ص) و آغاز امامت امام زمان(عج) است. قطعا رحمت و برکتی بزرگتر از وجود مقدس پیامبر (ص) بر زمین نازل نگشته و این ماه را مبارک گردانیده است.
۳_ بزرگانی چون سید بن طاووس و مرحوم جواد آقاملکی تبریزی از عظمت و برکات ماه ربیع الاول بسیار گفته اند و شیخ عباس قمی نیز می گوید: “روز اول علما گفته اند مستحب است که براى تشکر نعمت سلامتى رسول خدا(ص) و أمیر المؤمنین(ع) روزه بدارند و زیارت آن دو بزرگوار در این روز مناسب است".
۴_ اقامه عزا در مناسبتها فضیلت است و هر شخص بنا به تشخیص و حجت شرعی خود به آن اقدام می کند.
۵_ پرداختن و الزام سایرین به ایام مختلف عزا که سابقه طولانی نداشته و در سیره بزرگان دیده نشده، بخشی از جامعه را پس از این افراط، به تفریط در مجالس اهل بیت(ع) می کشاند.
۶_ مراجع بزرگی چون آیات عظام مکارم شیرازی و شبیری زنجانی نیز خلاف نظر نویسنده موضع گیری کرده و موافق با دهه سازی های عزاداری نیستند.
حتما برای مطالعه نظر آیت الله مکارم شیراز ی و شبیری زنجانی به لینک های زیر مراجعه فرمائید
shayeaat.ir/post/451
مرثیه امام حسن
در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها
خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها
آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم
آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها
یک کبوتر، نامه ای در دست… بس کن!بگذریم!
جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها
از دوشنبه می رود تا کربلا ، تیر سه سر
می رود بر حلق قاسم نیشتر از کوچه ها
کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر
دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها
شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود
زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها
شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود
می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها
مجید لشکری
♦♦♦
جلوه ی هل اتی امام حسن
لطف و مهر و صفا امام حسن
حُسن و حجب و حیا امام حسن
چشمه سار سخا امام حسن
پای تا سر کرامتی مولا
در محبت قیامتی مولا
سکه ی معرفت به نام شماست
کرم و جود در مرام شماست
جوهر نور در کلام شماست
صلحتان پایه ی قیام شماست
تو حسینی حسین هم حسن است
سبز و سرخ عقیق از یمن است
خانه ی تو بهشت دل ها بود
باغ سبز خدا شکوفا بود
در نگاهت حضور پیدا بود
درِ دار الضیافه ات وا بود
هر کسی سایل درت می شد
مست از فیض محضرت می شد
جاهلی بد شروع و نیک انجام
با دلی پر رسیده بود از شام
بی ادب لب گشود بر دشنام
خنده کردی به روی او که : سلام
ای مسافر ز راه آمده ای ؟
خسته و بی پناه آمده ای
ناسزا گفتی ام ، ثنا بدهم
مرکب و آب یا غذا بدهم
دردمندی اگر ، دوا بدهم
هرچه خواهی بخواه تا بدهم …
آب شد از خجالت آن شامی
گفت : الحق که اصل اسلامی
به سوی حج چه ساده می رفتی
خسته پای پیاده می رفتی
که دل از دست داده می رفتی
با شکوه و اراده می رفتی
کعبه مشتاق استلام تو بود
حجرالاسودش غلام تو بود
صبر ، مبهوت بردباری تو
کس ندیده است بیقراری تو
کوثر و زمزم ، اشک جاری تو
سیلی کوچه زخم کاری تو
جگرت را نه همسرت سوزاند
داغ جانسوز مادرت سوزاند
کمیل کاشانی
♦♦♦
قلم به دست شدم تا كه از شما بنويسم
ولى بگو چه نويسم…تورا كجا بنويسم؟
قلم به صفحه ى دل مى زنم ز لطف تو
و از اقتدار بلندت به كبريا بنويسم
تقدیم به هموطنان زلزله زده وداغ دیده کرمانشاه :
من پا به پای داغِ تو تا صبح بيدارم
حس ميكنم مانند شَهرَت زيرِ آوارم
با خود نسيم امروز هم آهِ تو را آورد
بايد گُلی پژمرده را از باغ بردارم
بايد به جای شانه های مهربانِ تو
حالا سَرَم را روی تَلی خاک بگذارم
دارم خجالت ميكِشَم از شعرهای خود
ای كاش ميشد خانه ای هر بيتِ اشعارم
همخاکِ من سخت است امّا اشک جايز نيست
وقتی تو من را داری و من هم تو را دارم…!
محسن کاویانی
♦♦♦
شد به آهنگ عجیبی خاك ما زیر و زبر
خانه ها لرزید و لرزیدند دل ها بیشتر
آن تكان ناگهانی تا همیشه خواب كرد
كودكان خفته در گهواره را بار دگر
دست های كوچكی از خاك بیرون مانده است
دست هایی بر سراست و دست هایی بركمر
كودكان خانه را جز مرگ، همبازی نماند
باز، بازی می كند داغ عزیزان با جگر
لحظه لحظه شوق پرواز از زمین ، تكثیر شد
بسكه هرسو ریخت، باقی مانده های بال و پر
داغ های باغ سنگین است اما نو به نو
از دل این خاك می روید درختی تازه تر
یك به یك دیوار ها افتاد تا هجرت كنیم
از شبِ این چار دیواری به آغوش سحر
میلاد عرفانپور
زیارت اربعین را قبل از ظهر بخوانید
در روایات برای اربعین دستوری داده اند که حتما قبل از ظهر زیارت اربعین را بخوانید و بعد هم دو رکعت نماز زیارت بخوانید ، وقتی نماز تمام شد ، زود از کنار نماز برنخیزید ، بلکه هر چه می خواهید از خدا تقاضا کنید که دعا در آن حال مستجاب است . اما توجه داشته باشید که خیر را از خدا بخواهید ..
در زیارت اربعین جملات بسیار آموزنده ایست که در این جملات هدف قیام سید الشهدا را همان هدف رسالت نبی اکرم می داند ، قرآن و همچنین نهج البلاغه ، هدف رسالت معصومین و انبیای الهی که معصومند را دو چیز مشخص کرده ، یکی عالم کردن مردم و دیگری منزه کردن مردم .
آنها که عالم نشدند و دستور را بلد نیستند ، توان تربیت ندارند ، آنهایی که عالم هستند گاهی به علمش عمل نمی کنند ، انبیاء برای دو چیز آمدند ، یکی این که هر کدام ما را به نسبت خودمان آگاه به معاد و احکام کنند و دوم این که هر کدام از ما به این آگاهی احترام بگذاریم و به این علم عمل کنیم . که یکی را می گویند تعلیم و دیگری را می گویند تزکیه و تهذیب .
سخنان آیت الله جوادی آملی ، شنیده شده .
اربعین خورشید
روز ۲۰ صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (ع) یعنی کارواناسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که جابر بن عبدالله بنحرام انصاری، صحابی رسول خدا (ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت قبر امام حسین (ع) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آنحضرت را زیارت کرد.
شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه السلام آورده است: السلام علی ولی الله و حبیبه، السلام علی خلیل الله ونجیبه، السلام علی صفی الله و ابن صفیه…
این مطلبی است که شیخ طوسی، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرنپنجم در باره اربعین آورده است. طبعا بر اساس اعتباری که روز اربعین در میان شیعیان داشته است، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست، شیعیان به حرمت آن، زیارت اربعین میخواندهاند و اگر میتوانستهاند مانند جابر بر مزار امام حسین (ع) گرد آمده و آن امام را زیارت میکردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.
در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.
عدد چهل
نخستین مسألهای که در ارتباط با «اربعین» جلب توجه میکند، تعبیر اربعین در متون دینی است. ابتدا باید نکتهای را به عنوان مقدمه یادآور شویم:
اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد نقش خاصی به لحاظ عدد بودن، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که کسی نمیتواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یاچهل یا هفتاد به کار رفته، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری، از آن روست که برخی از فرقههای مذهبی، بویژه آنها که تمایلات «باطنیگری» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب میکردهاند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشههای انحرافی و باطنی و اسماعیلی، مروج چنین اندیشهای در باره اعداد یا نوع حروف بوده وهستند.
در واقع، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده، میتواند بر اساس یک محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی میتوان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست. بهعنوان نمونه، در دهها مورد در کتابهای دعا، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمیشود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی، برخی از این اعداد طی روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفادههایی هم از آنها میشود.
تنها چیزی که در باره برخی از این اعداد میشود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرتاست. به عنوان مثال، در باره هفت چنین اظهار نظری شده است. بیش از اینهرچه گفته شود، نمیتوان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
مرحوم اربلی، از علمای بزرگ امامیه، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازدهگانه برای اثبات امامت ائمه اطهار(ع) استناد کردهاند، اظهار میدارد، این مسأله نمیتواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامیها، میتوانند دهها شاهدـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است، کما این که این کار راکردهاند.
عدد «اربعین» در متون دینی
یکی از تعبیرهای رایج عددی، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است. یک نمونه آن که سنّ رسول خدا(ص) در زمان مبعوث شدن، چهل بوده است. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیدهاند.از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است که، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت.
در قرآن آمده است «میقات» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصلشده است. در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا درحال سجده بود.۱
در باره بنی اسرائیل هم آمده که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه میکردند. در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او میآموزد و حکمت را در قلب و زبانش جاری میکند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط، از همین بابت بوده است. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است، به تفصیل سخن گفته است.۲
اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات فراوان دیگر آمده، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل حدیث و شرح و بسط آنها شده است. در این نقلها آمده است که اگر کسی ازامّت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد، خداوند درروز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که امیرمؤمنان (ع) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت میکردند، در برابردشمنانم میایستادم. ۳
مرحوم کفعمی نوشته است: زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالینمیشود.
در باره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل روز عَلَقه میشود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهای کهن بکار رفته است، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شدهاست.۴
در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبولنمیشود. و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقشتند میشود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی میکند. نیز رسول خدا(ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود.۵
اینها نمونهای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است.
اما این که منشأ اربعین چیست، باید گفت، در منابع به این روز (اربعین)به دو اعتبارنگریسته شده است.
نخست :اربعین است که روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.
دوم:اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر خدا (ص) از مدینه به کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را زیارت کند.
کهنترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است. شیخ طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بنالحسین (ع) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال ۶۴ هجری است، مینویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا (ص) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت مستحب است و آن زیارت اربعین است. در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین، هنگامی است که روز بالا آمده است.۶
اربعین روز بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا
اشاره کردیم که شیخ طوسی، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای کربلا از شام به مدینه دانسته است. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین رابازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است. با این حال،علامه مجلسی پس از نقل هر دو اینها، اظهار میدارد: احتمال صحت هردوی اینها (به لحاظ زمانی) بعید مینماید. ایشان این تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است. با این حال، درمتون بالنسبه قدیمی، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین، مربوط به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست. اسیران، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.۷
دو نکته کوتاه در مورد اربعین:
نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع) در کتاب کامل الزیارات ابن قولویه آمده، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امامحسین (ع) یادآور شده است.
دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفرمطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع) روز دهم محرم به شهادت رسیدهباشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر میشود نه بیستم. در پاسخ گفته شده است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع) به شهادت رسیده، بیست و نه روز بوده است. اگر ماه کامل بوده، باید گفت که روز شهادت را به شمارش نیاوردهاند.۸
۱. مستدرک وسائل ج ۹، ص ۳۲۹
۲. مستدرک ج ۵ ، ص ۳۲۹
۳. الاحتجاج، ص ۸۴
۴. بحار ج ۵۳، ص ۲۰۰
۵. مستدرک وسائل، ج ۵ ، ص ۲۱۷
۶. مصباح المتهجد، ص ۷۸۷
۷. بحار ج ۱۰۱، ص ۳۳۴ـ ۳۳۵
۸. بحار الانورا، ج ۹۸، ص ۳۳۵.
<< 1 ... 10 11 12 ...13 ...14 15 16 ...17 ...18 19 20 ... 57 >>