بهترین ذکر عملی ، گناه نکردن عمدی است
فردی اصفهانی به حضرت آیتالله بهجت ( ره) گفت : ما اصفهانی هستیم یک ذکری یادمان بدهید برویم اصفهان .
ایشان در پاسخ گفتند اصفهانی یا مازندرانی یا خراسانی هیچ فرقی نمیکند ، بالاترین ذکر همین ذکری است که عرض میکنم ، نیت بکنید که خدا صد سال اگر به شما عمر داد یک مرتبه عامداً ، عالماً ، مختاراً معصیت خدا را نکنید .این بالاترین ذکر است و ذکر عملی است ها .
اگر همه ما این ذکر را داشته باشیم ، همه ما ، بله ، با فضل خدا ، اهل بهشتیم .
اگر این ذکر ما دوام داشته باشد ، و دوامش اگرحدوث داشته باشد دوام دارد . حالا چرا ؟ برای این که خدا لطف او بیشتر است .
خدا بیشترمیخواهد که بنده نزدیک او برود از این که بنده بخواهد ، دوست داشته باشد که نزدیک خدا برود چون نمیداند نزدیک خدا چی هست ؟ چی میبیند؟ چی میشه ؟
بهشت میبینی همیشه .
صحبت های آیتالله بهجت ، شنیده شده توسط عبدی متین .
چرا نباید نام اصلی امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) ( م ح م د ) را به کار برد ؟
در زمان پیامبر گرامی اسلام احادیثی از ایشان نقل شده که فرمودند : فرزندی از فرزندان من ظهور میکند که اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است . امام حسن عسکری ( علیه السلام ) اسم فرزند خود را ( م ح م د ) گذارد . اما وضع به گونهای فراهم شد که به حسب ظاهر امام زمان را به این نام صدا نزنند ، زیرا این امر خطر جانی وی را درپی داشت . به همین دلیل به خاطر حفظ جان امام از بردن نام وی نهی شده است و در روایات نیز به همین مطلب اشاره شده است .
در اصول کافی روایاتی آمده که شیعیان را از بردن نام حضرت و مشخص کردن مکان ایشان نهی کرده است . سمعتُ أبا الحسن العسکریّ علیه السلام یقول الخلف من بعدی ….. امام هادی علیه السلام فرمود ؛ با جانشین فرزندم حسن چگونه خواهید بود ؟ او را نخواهید دید و نام بردن او جایز نیست . پرسیدند : پس چگونه از او یاد کنیم ؟ حضرت فرمود : بگویی حجت آل محمد صلی الله و علیه و آله و سلم . ۱
علی بن محمد عن ابی عبدالله الصالحی قال سألنی اصحابنا بعد مضی أبی محمد …. دوستان ما بعد از شهادت امام عسکری علیه السلام از من درخواست کردند از اسم و مکان حضرت سؤال کنم . جواب آمد : اگر آنان را بر اسم او راهنمایی کنی ، آن را پخش میکنند . اگر مکان او را معین کنی ، دشمنان را به آن جا راهنمایی میکنند .۲
برهمین اساس برخی باور دارند در زمان غیبت کبری - به دلیل این که جان امام درخطر نیست - بردن نام حضرت اشکالی ندارد . چون امروزه تمامی افراد نام حضرت را میدانند . حتی علمای اهل سنت نام ایشان را در کتابهایشان آورده اند پس نوشتن یا گفتن نام حضرت چه به طور خصوصی یا در محافل عمومی اشکالی ندارد .۳
برخی از عالمان دینی احادیثی را که بر عدم جواز نام بردن امام زمان دلالت دارد ، مخصوص دوران غیبت صغری میدانند و یاد نام ایشان را در غیبت کبری جایز میدانند .۴ البته برخی ذکر نام حضرت را - در زمان غیبت کبری نیز - جایز نمی دانند ، زیرا در روایات از جمله در توقیعی ( نامه) حضرت حجت علیه السلام میفرماید : « هر کس نام مرا بین مردم ببرد ملعون است » ۵ و در برابر این عقیده نیز عدهای میگویند منع توقیع مربوط به دورهٔ غیبت صغری است .
و در مجموع ؛ به نظرمیرسد بردن نام ایشان در حال حاضر مشکلی ندارد ، مگر اینکه بخواهیم احتیاط کنیم .
_________________________________________________
۱- مرحوم کافی ، اصول کافی ، انتشارات دارالکتب الاسلامی ، ج ۱ ، ص ۳۳۳.
۲- همان .
۳- مجله حوزه شماره ۷۰ - ۷۱ ، ص ۹۰ ، با تلخیص و اضافات .
۴- همان .
۵- شیخ صدوق ، کمال الدین و تمام النعم ، قم ، موسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ص ۶۴۸ .
از آیت الله بهجت پرسیده شد : راه رسیدن به حضور قلب در نماز چیست ؟
ایشان پاسخ دادند دو کار در کنار هم ؛
۱- نمازگزار به وسوسههای شیطانی که غیر اردی به وجود میآید کاری نداشته باشد .
۲- هر وقت در نمازش توجه پیدا کرد اختیاراً به غیر خدا توجه نکند .
سپس در توضیح این مطلب فرمودند : شیطان میخواهد اختیاراً انسان را متوجه غیر خدا کند و وقتی دید در حال اختیار به غیر خدا توجه نمیکند او را رها میکند.
آیا انسان باید غرایزش را سرکوب کند؟
اين غرایز را خداوند در انسان آفريده و لذا سركوب آن جايز نيست، بلكه بايد آن را كنترل و مهار كنيم. وجود غرایز براى حفظ و بقا و تكامل نسل بشر ضرورت دارد. اگر شكم نباشد، انسان از گرسنگى می ميرد، اگر غضب نباشد، انسان از خود دفاع نمی كند و اگر شهوت نباشد، نسل بشر قطع می گردد. ولى براى ارضاى غرایز بايد مسير صحيح طى شود. غرائز مثل كپسول گاز هستند كه اگر از طريق صحيح وارد اجاق گاز شود، نتيجه راش حرارت و پخت و پز است، ولى اگر بدون كنترل باشد، انفجار و خطر را در پى خواهد داشت.
خودآرايى براى زن يك غريزه است، اين غريزه اگر در خانه به كار گرفته شود زندگى را شيرين و پر محبت خواهد كرد، امّا اگر اين خودآرايى در خيابان انجام گرفت، سبب متزلزل كردن خانوادههاى ديگر خواهد شد. مردى كه در خيابان صدها زن آرايش كرده می بيند، وقتى به خانه برمی گردد نسبت به همسر خود علاقه چندانى نشان نمی دهد، زيرا جلوههاى خيابانى علاقه او را نسبت به همسرش متلاشى كرده است.
به علاوه اين جلوهها در دل افرادى كه ازدواج نكرده اند طوفانى برپا می كند كه يا او را مثل شمع آب می كند و می سوزاند و يا او را به فكر تجاوز و سوء قصد می اندازد و آثار سوئى همچون فرار از خانه، تهديد، خودكشى، امراض مقاربتى و روانى و بچه هاى سر راهى را به دنبال دارد.
محسن قرائتی ، مجموعه آثار حجه السلام و المسلمین محسن قرائتی ، پرسش هاى مهم، پاسخ هاى كوتاه(تمثيلات)، ص: 39
ترویه چه روزیست ؟
علت نامگذاری
سیراب کردن، سیراب گردانیدن، کسی را بر روایت شعر داشتن، در کاری اندیشه کردن اندیشیدن، در کار و نگریستن پایان آن را و تعجیل نکردن در جواب[1]
در علل الشرایع در سر نامیدن این روز به ترویه حدیثی از امام صادق علیه السلام که راوی می گوید: از حضرت پرسیدم چرا روز ترویه را روز ترویه نامیده اند؟ حضرت فرمود: زیرا در عرفات آب نبود و حاجی ها روز هشتم ذی حجه از مکه آب برمی داشتند و به عرفات می بردند و برخی از ایشان به بعضی دیگر می گفتند: تروّیتم، تروّیتم (سیراب شدید، سیراب شدید) لذا به خاطر همین، روز هشتم را روز ترویه نامیدند.[2]
باز نقلی دیگر آمده است که زمانی که ابراهیم علیه السلام مأمور شد خانه کعبه را بسازد مکان آن را نمی دانست در نتیجه خداوند جبرئیل سلام الله علیه را نازل کرد تا مکان خانه را برای ابراهیم مشخص کند و خداوند تعالی پایه های کعبه را از بهشت نازل فرمود و حجرالاسود نیز نازل شد. سپس ابراهیم برای کعبه دو در قرارداد، دری در سمت مشرق و دری در سمت مغرب که مستجار نامیده می شود. وقتی ساخت کعبه به اتمام رسید ابراهیم و اسماعیل حج بجا آوردند و جبرئیل در روز هشتم ذی حجه (روز ترویه) بر آن دو نازل شد و گفت برخیزید و آب جمع آوری کنید، چون در زمین عرفات آبی وجود ندارد. به همین دلیل این روز، روز ترویه (یعنی ذخیره کردن آب) نامیده شد. سپس ابراهیم گفت پروردگارا این شهر را محلی امن قرار بده و اهل آن را از میوه ها بهره مند کن…(سوره ابراهیم/35)
امام صادق علیه السلام فرمود: منظور از بهره مندی از ثمرات، ثمره قلوب یعنی محبت مردم و تمایل آنها نسبت به مکه است تا به سوی آن بروند.[3]
همان طور که آشکار گردید وجه تسمیه یوم الترویه یا روز ترویه در کلام امامان معصوم برداشتن و ذخیره نمودن آب در روز هشتم ذی حجه می باشد. از ابن عباس نقل شده که حضرت ابراهیم علیه السلام در خواب دید که فرزندش را سر می برند. فأصبح بروی یومه أجمع «پس صبح بیدار شده و همه آن روز را می اندیشید» که آیا خواب او امری است از جانب خدا یا نه؟ از این رو آن روز ترویه نامیده شد، پس از آن در شب دوم در خواب دید فلّما أصبح عرف أنّه من الله «چون صبح شد دانست که آن از جانب خداست» از این رو آن روز عرفه نامیده شد.[4]
منزلت روز ترویه:
روز ترویه یکی از ارزشمندترین روزهای زمان برشمرده شده است که خود آداب و اعمال مخصوصی دارد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی از هر چند چهار شماره برگزید، از فرشتگان: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و از پیغمبران چهار نفر برای مبارزه به وسیله شمشیر: ابراهیم و داوود و موسی و من و از خاندانها چهار خاندان که فرمود: خاندان آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید و از شهرها چهار شهر برگزید و فرمود: سوگند به تین و زیتون و طور سینین و این بلد امین پس مقصود از تین مدینه است و از زیتون بیت المقدس و از طورسینین کوفه و از بلد الامین مکه و از زنها چهار زن برگزید: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه سلام الله علیها و از اعمال حج چهار عمل را برگزید: قربانی کردن و صدا به لبیک بلند کردن و احرام و طواف و از ماهها چهار ماه که ماههای حرامند برگزید: رجب و شوال و ذی القعده و ذی الحجه و از روزها چهار روز برگزید: روز جمعه و روز ترویه (هشتم ذی حجه) و روز عرفه و روز عید قربان.[5]
شیخ صدوق در امالی آورده است که از جمله اعمال مستحبی حج اینکه روز ترویه از هنگام زوال شمس تا شب را درک کند تمام حج تمتع را درک کرده است.[6]
طبق این روایات منزلت روز ترویه تا جائی است که درک آن مساوی با درک تمام حج انگاشته شده است، چرا که روز ترویه در اصل آماده شدن برای ورود به عرفات و عید قربان است.
اعمال این روز:
محمد بن ابی عمیر از یکی از یارانش از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود: روزه روز ترویه کفاره گناهان یک سال و روزه روز عرفه کفاره گناهان دو سال است.[7]
محدث قمی در مفاتیح الجنان روزه این روز را برابر با کفاره شصت سال برشمرده است و آورده است که شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته است.
وقایع این روز:
در این روز؛ فرستادن نامه امام حسین علیه السلام به کوفه پس از شهادت مسلم بن عقیل:بسم الله الرحمن الرحیم: از طرف حسین بن علی به سوی برادران مؤمن و مسلمان سلام علیکم…من روز سه شنبه هشتم ماه ذی حجه که روز ترویه است از مکه معظمه به سوی شما حرکت نموده ام. موقعی که فرستاده من بر شما وارد شد در کار خود شتاب کنید و کوشا باشید زیرا من در همین روزها نزد شما خواهم آمد و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
مورخین خروج اما حسین علیه السلام از مکه به سمت کوفه را هشتم ذی حجه یعنی روز ترویه نگاشته اند که اکنون به بررسی آن می پردازیم.
دیدگاه فقها:
از دیدگاه فقهی این سخن مشهور که امام حسین علیه السلام حج خود را نیمه تمام گذاشت سخن نادرست است زیرا امام علیه السلام در روز هشتم ذی حجه (یوم ترویه) از مکه خارج شد، در حالی که اعمال حج که با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می شود از شب نهم ذی حجه آغاز می شود، بنابراین امام علیه السلام اصولاً وارد اعمال حج نشده بود تا آن را نیمه تمام گذارد.
ایشان در هنگام ورود به مکه عمره مفرده انجام داد. البته مشهور است در برخی از کتابها مانند ارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد به دلیل اینکه قادر نبود حج خود را تمام نماید که این نظر بعید است. روایتی نیز از امام صادق علیه السلام ذکر شده است که فرمود: قد اعتمر الحسین بن علی علیه السلام فی ذی الحجه ثم راح یوم الترویه الی العراق و الناس یروحون الی منی و لا بأس باعمره فی ذی الحجه لمن لا یرید الحج[8]: امام حسین علیه السلام در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی خواهد حج انجام دهد می تواند عمره انجام دهد. که می توان دلایل این خروج را بطور خلاصه چنین ذکر نمود:
1- خطر جانی 2- شکسته نشدن حرمت بیت الله الحرام. ایشان به عبدالله بن زبیر فرمود: به خداوند سوگند، اگر یک وجب خارج از مکه کشته شوم برای من دوست داشتنی تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکه کشته شوم به خداوند سوگند: اگر من به لانه ای از لانه جانواران پناه برم مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من می خواهند به دست آورند.[9]
پی نوشت:
[1] لغت نامه دهخدا
[2] علل الشرایع ج 2 ص 399 باب 171
[3] قصص الانبیاء ص 193
[4] صحیفه سجادیه ترجمه و شرح فیض الاسلام ص 322
[5] خصال ترجمه مهری ج 1 ص 249
[6] امالی شیخ صدوق ترجمه کمره ای ص 651، احتجاجات ترجمه ج 4 بحارالانوار ج 2 ص 391
[7] ثواب الاعمال ترجمه انصاری ص 145
[8] کافی ج 4 ص 536
[9] وقعه الطف ص 152