« چه بلای سر خودمان آورده ایم آقا ....احساس حضور »

سرم را می زنم از بی کسی گاهی به درگاهی

نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی

اگر زاد رهی دارم همین اندوه و فریاد است

“نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی”

غروبی را تداعی می کنم با شوق دیدارش

تماشا می کنم عطر تنش را هر سحرگاهی

دلم یک بار بویش را زیارت کرد… این یعنی

نمی خواهد گدایی را براند از درش شاهی

نمی خواهم که برگردد ورق، ابلیس برگردد

دعای دست می گویی، چرا چیزی نمی خواهی؟

از این سرگشتگی سمت تو پارو می زنم مولا!

از این گم بودگی سوی تو پیدا می کنم راهی

به طبع طوطیان هند عادت کرده ام ، هندو

همه شب رام رامی گفت و من الله اللهی

هلال نیمه ی شعبان رسید و داغ دل نو شد

دعای آل یاسین خوانده ام با شعر کوتاهی

اگر عصری ست یا صبحی تو آن عصری تو آن صبحی

اگر مهری ست یا ماهی تو آن مهری تو آن ماهی

دل مصر و یمن خون شد ز مکر نابرادرها

یقین دارم که تو آن یوسف افتاده در چاهی


علیرضا قزوه


موضوعات: مناسبتها, دلنوشته
   جمعه 31 اردیبهشت 1395
نظر از: حيدري [عضو] 

باسلام و تشکر
پیشنهاد ما به شما کتابهای :
سبک زندگی - یوسف کنعان آرزو
حجت بن الحسن امام مهدی
آخرین برگزیده - پرسمان قرآنی امام زمان (عج)
امام زمان در کتاب نجم الثاقب

خرسندیم که به وبلاگ و وب سایت ما هم سر بزنید
http://www.baharnashr.ir/index.aspx

1395/03/10 @ 11:46


فرم در حال بارگذاری ...

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 2071
  • دیروز: 2300
  • 7 روز قبل: 9088
  • 1 ماه قبل: 44403
  • کل بازدیدها: 885448
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1