جابجا گفتن اذکار
سوال : اگر كسى به جاى تسبيحات اربعه حمد و سوره را بخواند آيا نمازش باطل مىشود؟
جواب : اگر با قصد و اراده حمد را انتخاب كند و بخواند، اشكال ندارد ولى اگر فراموش كرد و بجاى تسبيحات اربعه حمد را خواند، اگر در حال ركوع يا بعد آن يادش آمد، نمازش صحيح استو اگر قبل از ركوع يادش آمد بايد مجدداً با اختيار و اراده يا حمد را بخواند و يا تسبيحات اربعه را بخواند؛ و در صورت انتخاب حمد بجاى تسبيحات، نبايد سوره را بخواند.
دیده شده در http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=35
تعلیماتی که علی علیه السلام به مسلمانان آموخته است .
فرمود : حجامت موجب سلامت بدن و نیروی عقل می شود .
عطر در شارب از اخلاق پیامبر صلی الله است .
مسواک موجب خشنودی خدا و روش پیامبر و پاک کننده دهان است .
استعمال روغن پوست را نرم ، مغز را افزایش می بخشد و مجاری آب را نرم می کند و خشکی پوست و عیب آن را برطرف می کند و رنگ را باز می کند
.
کفش خوب بدن را نگه می دارد .
ناخن گرفتن مانع درد بزرگ است و رزق را فراوان می کند .
موی زیر بغل را ستردن موجب از بین رفتن بوی بد می شود و پاکیزگی و روشی است که پیامبر دستور فرموده است .
شستن دو دست قبل غذا و بعد از غذا روزی را افزایش می دهد و چشم را جلا می بخشد .
شب زنده داری بدن را سالم و خدا را خشنود و موجب رحمت می گردد و چنگ زدن به اخلاق پیامبران است .
خوردن سیب ترشح معده را افزایش می دهد .
خوردن شیر دندانها را محکم می کند و بلغم و بوی دهان را می برد .
خوردن بیست و یک مویز ناشتا تمام امراض را برطرف می کند مگر مرض مرگ .
خوردن گلابی نیروی دل ضعیف است و معده را پاک و قلب را تزکیه و موجب برطرف شدن ترس و خوشرویی بچه می شود .
مومن آب دهان جلوی انظار نمی اندازد ، اگر چنین کاری از روی نسیان کرد استغفار نماید از خدا .
دیده شده در کتاب بحارالانوار ، ترجمه جلد چهارم ، تالیف محمد باقر مجلسی ، ترجمه موسی خسروی ، انتشارات اسلامیه ، جلد دوم احتجاجات ،ص ۸۵ تا ۸۷.
هنگام فراموشی بگو
از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است که « هرگاه خواستی از ما حدیثی نقل کنی و شیطان تو را فراموشی داد ، دست خود را بر پیشانی بگذار و بگو : صلی الله محمد و آله ، اللهمَ أِ نی اَسٕلکَ یا مذکِر الخیرِ و فاعلهُ و الامر بِه ذکرنیٖ ما أنسانیه الشیطان »
دیده شده در کتاب ذکر های شکفت از معصومین علیهم السلام ، سید عباس اسلامی ،نشر بوستان قرآن ، ص ۱۸۶ ، به نقل از مفاتیح الجنان ،ص ۱۰۱۴
ظهور امام زمان عجل الله را جدی بگیریم
رفقا کوچکترین حرکت شما در تاریخ ثبت می شود ، الان کوچکترین حرکت و کلمه شما در تاخیر یا تعجیل ظهور ، یک دقیقه یا ده دقیقه یا یک ثانیه و یا یک ساعت ثبت خواهد شد .
یک دقیقه عقب انداختن ظهور به خدا جرم نابخشودنی است . قلب هایتان را نورانی کنید و از فتنه ها بخواهید عبور کنید ، فقط کافی است جدی بگیرید ظهور را و قلبتان نورانی خواهد شد .
روایت است که وقتی ظهور محقق شود همه شما و همه شما خواهید گفت که من اینقدر توقع نداشتم که ظهور به این زودی محقق شود . فرمود ؛ من یک شبه امر مهدی عجل الله خودم را اصلاح خواهم کرد ، منتظر مقدمات نباشید چرا که یک شبه عالم را متحول می کنم .
ظهور را جدی بگیرید که مثل جبهه ها می شود ، مثل رزمنده ها می شوید ، بگذارید نور دفاع مقدس به وجود شما بیاید ، سند حرفم را بگویم که در روایت است ؛ « فرمود : منتظر مانند رزمنده ای است که در خیمه امام زمان عجل الله در حال نبرد است و در اتاق فرماندهی در محضر حضرت فرمان می گیرد و می رود و بر می گردد . »
و از این بالاتر می فرماید : « منتظر مانند کسی است که پای رکاب حضرت در خون خودش غلتیده و به شهادت رسیده است » منتظر کسی است که فرج را جدی گرفته است ….
فرج را جدی بگیرید که خود خدا دل تو را روشن خواهد کرد و مهدی فاطمه عجل الله تو را هدایت خواهد کرد ...
گزیده ای از سخنان استاد پناهیان شنیده شده .
هميشه، هر روز عمل خير انجام بدهيد، مخصوصاً دوشنبهها و پنجشنبهها، اين دوشنبه و پنجشنبه اعمال را به پيشگاه ولي عصر عرضه ميدارند
اسرار قرآن کريم اين است که جامعه را جامعه فرشتگي کند، از حد متعارف بالا بياورد. وقتي قصص انبيا را نقل ميکند، هم براي تبشير است، هم براي إنذار، ولي وقتي قصص فرشته ها را نقل ميکند، فقط صبغه تبشير دارد؛ چون در آنجا عصياني نيست، عذابي نيست و طرزي قصه هاي قرآني را براي ما ارائه ميکند که انسانهاي صالح را در کنار فرشته ذکر ميکند، اين يک تقارن لفظي محض نيست، اين يک همساني دو تا کلمه نيست، اين يک مجاورت ايماني است؛ گوشهاي از اسرار اين مجاورت را وجود مبارک امام سجاد و ساير ائمه(عَلَيْهِمُ السَّلام) بيان کردند. ما يک مقارنت لفظي بين انسانها و فرشتهها گاهي ميبينيم که در برخي از موارد هم يک قِراني بين برخي از افراد و دام ميبينيم، ما خيال ميکنيم اينکه با «واو» عطف شده است، هيچ ارتباطي بين «معطوف و معطوفعليه» نيست! اما آنکه قرآن ناطق است؛ يعني امام معصوم، از اين مقارنتها و عطفها پرده برميدارد.
وجود مبارک امام سجاد(سَلامُ الله عَلَيْه) فرمود؛ در فضل علم و معرفت توحيدي همين بس که خداي سبحان، علما را با فرشته يکجا ذکر مي کند. در اوايل سوره مبارکه «آلعمران» چنين اين آمده: (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط ، سوره آل عمران آیه ۱۸ ) استدلال امام سجاد(سَلامُ الله عَلَيْه) اين است که ذات أقدس الهي، نام مبارک خود را در آن قلّه مطرح کرد، بعد علما و فرشتگان را در کنار هم ذکر کرد. فرمود عالمان دين و فرشته ها شهادت به توحيد ميدهند،اين قران يک اصل کلي و يک کلمه کليدي است براي بهره برداري از قرآن.
در بخشهاي ديگري هم قرآن کريم ميفرمايد به اينکه خداي سبحان پيامبر خود را فرستاد، تأييد ميکند؛ اما جبرئيل ملائکه و (صالِحُ الْمُؤْمِنين ؛ سوره تحریم ، آیه ۴ ) مؤيد پيغمبر هستند، تأييد ميکنند، تسديد ميکنند، حمايت ميکنند. اينکه فرمود: (صالِحُ الْمُؤْمِنين) يعني مؤمنان صالح و ملائکه، پيغمبر(عَلَيْهِ وَ عَلَي آلِه آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء) را تأييد ميکنند؛ اين يک مقارنتي است بين افراد صالح و فرشته ها؛ خواه با مسئله جبهه؛ خواه با مسئله حوزه؛ خواه با مسئله دانشگاه؛ خواه با مسئله توليد؛ خواه با مسئله اشتغال، هر کس کاري بکند که نظام اسلامي را تأييد کند، اين شخص جزء مؤمنان صالح است، همسايگي با فرشتهها مخصوص به علماي توحيد نيست.
اگر در سوره «آلعمران» علماي توحيدي را با ملائکه طبق بيان امام سجاد(سَلامُ الله عَلَيْه) يکجا ذکر ميکند، اين کار مخصوص علما و دانشمندان حوزه و دانشگاه نيست، در سطح جامعه هر کسي که اهل صلاح و فلاح بود، هر کاري که داشت با امنيت و امانت انجام داد، اين در رديف فرشته ها قرار ميگيرد. فرمود پيغمبر را ملائکه و مؤمنان صالح ياري ميکنند؛ البته مستحضر هستيد که ائمه(عَلَيْهِمُ السَّلام) قرآن ناطق هستند، معادل قرآن هستند و طبق بيان لطيف مرحوم کاشف الغطاي بزرگ قرآن از امام بالاتر نيست، اينها همتاي هم هستند، اگر قرآن بالاتر از امام معصوم باشد، بخشي از معارف توحيدي و حقايق در قرآن باشد که امام ـ مَعَاذَالله ـ به او دسترسي نداشته باشد؛ اين ميشود إفتراق، اين طليعه إفتراق است در حالي که حديث معتبر و مسلسل و متواتر «لَنْ يَفْتَرِقَا» جلوي اين را ميگيرد؛ البته امام که قرآن ناطق است، بدنش را فداي قرآن ميکند؛ اما حقيقت امام، روح مطهر امام، همتاي قرآن است، اين يک اصل اول.
اصل ديگر اين است که بخشي از آيات قرآن کريم، منحصراً برای اهل بيت است، برای خاندان عصمت و طهارت است؛ مثل آيه تطهير، آيه غدير، آيه مباهله، اين گونه از آيات؛ اما بخش سوم مربوط به آياتي است که مصداق کاملش ائمه هستند، اگر گفته شد که ( قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون ؛ سوره مومنون ، آیه ۱ ) بر اهل بيت تطبيق شد؛ يعني مصداق کامل اين آيه، آنها هستند، وگرنه پيروان آنها، شيعيان آنها، شاگردان اينها، هر کدام که به نوبه خود به اين آيه عمل کنند، اهل فلاح هستند.
در جريان (صالِحُ الْمُؤْمِنين) بر وجود مبارک حضرت امير تطبيق شده است؛ اما اين مثل جريان غدير نيست، اين مثل جريان مباهله نيست، اين مثل جريان آيه تطهير نيست، اين مثل جريان آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْت»سوره مائده آیه ۳. نيست که منحصراً براي آن حضرت باشد. مؤمنان صالح ميتوانند يار و ياور پيغمبر باشند، اين کم مقامي نيست! آنگاه همانند پيغمبر قدم برميدارند. در قرآن کريم فرمود: اينها قدم صدق دارند؛ يعني نزد خدا جايگاه ثابتي دارند، شاگردان اينها يعني شاگردان ائمه، آنها هم قدم صدق دارند. اين مقام را خداي سبحان در قرآن وقف کسي نکرده است، اگر در اين جمله که فرمود مؤمنان صالح، مثل ملائکه، يار و ياور پيغمبر هستند، حتماً در معاد، مسئله «شفاعت» هم بهره اينها خواهد شد.
مطلب ديگر آن است که راهش چيست؟ اين قله را چه کسي ميتواند فتح کند؟ يک بيان نوراني از وجود مبارک پيغمبر(عَلَيْهِ وَ عَلَي آلِه آلَافُ التَّحِيَّةِ وَ الثَّنَاء) رسيد، اين به عنوان تمثيل است نه به عنوان تعيين. آن بيان را وجود مبارک حضرت امير(سَلامُ الله عَلَيْه) در نهج البلاغه نقل کرد، آن بيان اين است که وجود مبارک پيغمبر فرمود، خداي سبحان، يک چشمه شفاف و زلال و آب صافي را در دمِ منزل همه شما قرار داد که شبانه روز، پنج بار در آن چشمه شنا کنيد و خود را نظيف کنيد و تطهير کنيد و آن نماز پنجگانه است؛ اين بيان نوراني را حضرت امير(سَلامُ الله عَلَيْه) در نهج البلاغه از وجود مبارک پيغمبر(عَلَيْهِما السَّلام) نقل کرده است،آيا اين تمثيل است يا تعيين؟ يعني در بين عبادات فقط نماز اين خصوصيت را دارد، روزه و حج و زکات و امثال آن، اين خصيصه را ندارند يا نماز يک چشمه جوشانتري است، چون عمود دين است، ساير عبادات هم چشمه هستند، تطهير هستند. همه اين آيات، دستورات ديني، زير مجموعه (يُطَهِّرَكُم) است، در مسئله وضو و امثال وضو، ذات أقدس الهي دستور داد خدا ميخواهد بشر را پاک کند، نه اينکه با يک مختصر وضو، اين تمام بدن پاک بشود، گاهي به جاي وضو انسان تيمم ميکند، صورت را خاکمالي ميکند، اينطور نيست که منظور طهارت ظاهري باشد.
ما را از آن غرور و خودخواهي که غدّه علاجناپذير است، درمان ميکند. فرمود اين تيمّم هم «أَحَدُ الطَّهُورَيْن»است، اين خاک هم «أَحَدُ الطَّهُورَيْن» است، اين روايت «التُّراب أَحَدُ الطَّهُورَيْن» هم که در دستورات فقهي ماست. اگر کسي وضو گرفتن براي او مشکل باشد، تيمم ميکند، خاک هم انسان را پاک ميکند، معلوم ميشود به اينکه آنچه را که ما بايد از آن پرهيز کنيم، فرمود: ( وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر ؛ سوره مدثر ، آیه ۵) از پليدي بپرهيز! اين هجرت تا آخر قيامت هست، ممکن است در يک عصر ما جهاد نداشته باشيم، جهاد بيروني نداشته باشيم؛ اما جهاد دروني تا قيامت هست، هجرت هم تا قيامت هست، فرمود از هر پليدي مهاجرت کن! ما انسانها دلمان ميخواهد پاک باشيم و در وسوسهها پيروز باشيم، اين اوايل ممکن است، يک مقداري سخت باشد، بعد يک مقدار که جلو رفتيم به آساني از گزند وسوسه حفظ ميشويم، قصص انبيا را که خدا نقل ميکند، به ما راهکار نشان ميدهد که اين راه رفتني است؛ منتها آنها جلوتر، شما دنبال.
گاهي انسان به جايي ميرسد که کار براي او آسان ميشود، گاهي از اين فراتر قدم برميدارد به آساني کار از او صادر ميشود، خيلي فرق است؛ بين دعاي کليم حق و دعاي حبيب حق(عَلَيْهِما السَّلام)، درباره موسيٰ خداي سبحان ديد دعاي کليم حق اين است که (رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري) تا به آنجا ميرسد که (وَ يَسِّرْ لي أَمْري ؛ سوره طه ۲۵ ، ۲۶ ) يعني کار مرا براي من آسان کن! اين خواسته کليم حق است. در قبال خواستههاي ديگر ذات أقدس الهي فرمود: (قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسی سوره طه آیه ۳۶)به همه خواستههايت رسيدي، ما اجابت کرديم، اين براي کليم حق؛ اما درباره حبيب حق، فرمود به اينکه (وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْری ، اعلی آیه ۸) ما آن قدر عظمت به تو داديم که کارها از تو به آساني صادر ميشود، نه کار را براي تو آسان کرديم، خيلي فرق است به اينکه بگوييم؛ «يسر امر الزيد للزيد» يا «يسر الزيد للامور»، فرمود ما تو را مصدر امور قرار داديم که به آساني کار از تو صادر ميشود، آن مقام کجا، اين مقام کجا؟! ولي به هر حال راه باز است.
پیام رهبر انقلاب در تجلیل از فداکاری آتش نشانان مؤمن و شجاع
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی با بزرگداشت فداکاری با شکوه و مظلومانه آتشنشانان مؤمن و با اخلاص در حادثه پلاسکو و با تشکر از همه دستگاهها و افرادی که در این ده شبانهروز تلخ با همهی توان، کار بزرگی را به پایان رساندند، خاطرنشان کردند: این شهیدان، یک بار دیگر خاطرات فداکاریهای دوران دفاع مقدس را زنده کردند و نشان دادند که ایرانی مؤمن آنجا که پای خطرپذیری برای ادای وظیفه در میان باشد، عزمی راسخ و شجاعتی مثالزدنی را تجسّم میبخشد و در راه خدا متاع جان را بیچند و چون عرضه میکند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اکنون پس از شبها و روزهای تلخ نگرانی و کاوش، نوبت آن است که یاد فداکاری با شکوه و مظلومانهی آتشنشانان مؤمن و شجاع ملت ایران ثبت و بزرگ داشته شود و مردانی را که حقاً باید قهرمانان کمادّعا و با اخلاص نامیده شوند همگان بشناسند و درس آنان را در خاطر نگه دارند.
این جوانمردان برای نجات جان و مال هممیهنان خود، با شهامتی شگفتانگیز به درون آتش و آوار رفتند و جان خود را در خطر نهادند و خود را فدا کردند. آنان یک بار دیگر خاطرات فداکاریهای دوران دفاع مقدس را زنده کردند و نشان دادند که ایرانی مؤمن آنجا که پای خطرپذیری برای ادای وظیفه در میان است عزمی راسخ و شجاعتی مثالزدنی را تجسّم میبخشد و در راه خدا متاع جان را بیچند و چون عرضه میکند. خانوادههای داغدار و همهی ملت ایران به این عزم و شهامت برخاسته از ایمان ببالند و صاحبنظران، این پدیده را در تحلیلها و محاسبات خود دربارهی ایران و ایرانی مؤمن به حساب آورند. این حادثه از سوئی غمانگیز و از سوئی افتخارآمیز است. اینها شهیدان راه خدمت دشوار و انجام وظیفهی پر خطرند و هرگز فراموش نخواهند شد انشاء الله.
اینجانب در غم آن عزیزان و دیگر جانباختگان حادثهی پلاسکو با خانوادهها و بازماندگان آنان شریکم و از خداوند متعال برای آنان رحمت الهی و برای اینان صبر و اجر مسألت میکنم.
همچنین از دستگاهها و افرادی که در این ده شبانهروز تلخ با همهی توان برای نجات جان آتشنشانان و گرفتارشدگان، کوه سنگینی از کار و تلاش و همت و نگرانی را بر دوش کشیدند و با همکاری و صمیمیّت، کاری بزرگ را به پایان رساندند تشکر میکنم و پاداش الهی را برای آنان میطلبم.
سیّدعلی خامنهای
۱۰ بهمن ماه ۱۳۹۵
دیده شده در سایت رسمی امام خامنه ای مدظله العالی
شهید سید حسین علم الهدی فرمانده سپاه هویزه
خاطره ای از برادرساکی
روزی وارد سپاه هویزه شدم که ثبت نام نماییم ، کفشهایم را درآوردم و داخل سالن شدم ، بعد از چند لحظه که برگشتم ، باران آمده بود و زمین گل بود ، به یکی از آن برادران که از آن طرف به این طرف می آمد گفتم : لطفا کفش هایم را بده ، اما ایشان توجه نکرد ، بلافاصله دیدم یکی از پاسداران رفت و کفشهای مرا آورد ، من خیلی ساده تشکر کردم .
بعد از چند دقیقه اذان گفتند و دیدم همان برادری که کفش های مرا آورد ، امام جماعت است ، از بچه ها پرسیدم : ایشان کیست ؟
گفتند : او حسین علم الهدی فرمانده سپاه است .
من بسیار شرمنده شدم که ایشان کفش مرا آورده بود و بسیار شیفته اخلاقش شدم .
خاطره ای از برادر شریفی
شب عملیات هویزه حسین درخواست آب کرد که بتواند غسل کند ، اما وب به اندازه کافی نداشتیم ، گفت : به اندازه شستن سرم آب داشته باشیم کافی است .
گفتم : فردا عملیات است و در گرد و غبار فردا دوباره سرت کثیف می شود .
گفت : به هر حال می خواهم سرم را بشویم .
گفتم : مگر می خواهی به تهران بروی .
گفت : « نه ! فردا می خواهم به ملاقات خدا بروم ».
خاطره ای از برادر سردار شریفی
شهید علم الهدی همیشه قرآنی همراهش بود که حتی در جنگ هنگامی که کمی وقت پیدا می کرد ، قرائت می نمود .
وقتی جنازه شهید علم الهدی پیدا شد مثل جنازه مولایش حسین علیه السلام طوری تانک بر بدن او و یارانش رانده شده بود که آرپی جی که همراهش بود ، پرس شده بود و جسد وی طوری پودر شده بود که استخوانی نمانده بود ، به جز آن قرآن .
دیده شده در کتاب ۱۴ سردار شهید ، احمد امامی راد ، انتشارات حدیث نینوا ، ص ۱۶۸، ۱۶۹.
امنیت و زوال خوف
نعمت امنیت قطع نظر از ریشه های آن ، در حد خود از بزرگترین نعمت های معنوی است که فقدان آن حتی برای یک لحظه دردناک است ، این حقیقت را کسانی در می بابند که در بیابان های خطرناک یا در مناطق جنگی که هر آن بیم موشک و بمباران می رود قرار گرفته اند ، آب زلال حیات در آن تیره و تار می شود و ساعت ها و دقیقه ها سخت و سنگین می گذرد و نقطه مقابل آن مناطق امن و امان است .
قرآن درباره پرهیزگاران می گوید : « ان المتقین فی مقام امین ؛ پرهیزگاران در جایگاه امن و امانند » ( دخان ، ۵۱) نه ترسی از هجوم شیاطین ، نه سلطه طاغوت ها ، نه حمله آفات و بلا و نه هجوم غم و اندوه ها .
و نیز به همین دلیل در حال دیگر می فرماید : « ادخلوا الجنه لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون : داخل بهشت شوید در حالی که نه ترسی دارید و نه غمی » ( اعراف آیه ۴۹) .
گاه تجربه کرده ایم تمام نعمت های مادی و وسایل پذیرایی برای یک نفر آماده است ، اما غم و اندوهی که بر دل او سایه افکنده ، یا ترس و خوفی که از درون او را آزار می دهد ، چنان پریشانش ساخته که مطلقا به آن نعمت ها نگاه نمی کند و کمترین اعتنایی به آن پذیرایی ها ندارد ، اینجاست که حقیقت و عمق این تعبیرات قرآنی درباره بهشتیان را می توان لمس کرد .
البته بهشتیان حتی در این دنیا نیز گوشه ای از امنیت و آرامش را در سایه ایمانشان احساس می کنند ، و با تکیه بر حقیقت توکل ، و روح و رضا و تسلیم در برابر اراده حق ، حتی در سخت ترین مشکلات از آرامش خاصی برخوردارند : أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (۶۲) الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (۶۳) لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (۶۴) آگاه باشید دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند … برای آن ها شادی و سرور است در دنیا و آخرت .( یونس آیه ۶۲ تا ۶۴)
دیده شده در کتاب پیام قرآن ، آیت الله مکارم شیراز ، جلد ۶ ،صفحه ۲۸۵
علم و اخلاق
مسألهی اول اینکه: خود را فارغ التحصیل ندانیم. این یک مسألهی مهمی است. یعنی باید آموزش دائمی باشد. من بارها این را گفتم. در قرآن آیاتی که آمده و سفارش شده قرآن بخوانید، یعنی هی تکرار شود. ما فارغ التحصیل نداریم. کسانی که امکانات بیشتری دارند، باید سواد بیشتری داشته باشند.
مسألهی دوم آیاتش را هم نوشتم. «زِدْنِي عِلْماً» (طه/۱۱۴) یکی است. یکی هم خدا به حضرت موسی میگوید: نزد خضر برو و چیز یاد بگیر. حضرت خضر علومی دارد که تو موسی نمیدانی. این هم آمد و موسی به خضر گفت: این اخلاق آموزش است. «هَلْ أَتَّبِعُكَ» اجازه میدهی من تابع شما باشم و دنبالت راه بیافتم؟ «عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» (کهف/۶۶) به شرطی که چیزی یاد من بدهی.
امتحان هوش! شاگرد کیست؟ موسی. معلم کیست؟ خضر، شاگرد به معلم… این آیه قرآن است. اجازه میدهی دنبالت راه بیافتم به شرطی که یک چیزی به من یاد بدهی؟ حالا نکات، اول «هَل» اجازه میدهی، یعنی با ادب با استاد صحبت کن. استاد است، با اجازه! «أَتَّبِعُكَ» یعنی در هر مقامی هستی، خود را تابع استاد بدان. نگو میخواهم شاگردی کنم. بگو: میخواهم مرید تو شوم. تبعیت کنم از شما. «عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ» یعنی بیخود مرید کسی نشو. به شرط اینکه علمی داشته باشی. گاهی افراد بیخود مرید کسی میشوند. چقدر این آقایی که مرید او شدی سواد دارد؟
شبها هفتهای یک کتاب مطالعه کنید. ببینید من بارها این را گفتم. این سخنرانیهایی که بنده و امثال بنده میکنیم. حالا یا امام جمعه، هرکس، استاد، این سخنرانیها مثل چوب کبریت است. چوب کبریت نه حرارتی دارد، نه چوبی دارد، نه گوگردی دارد. ولی اگر این چوب کبریت دست یک آدم مدیری باشد، سریع این وصل به گاز شود حرارت زیاد میشود. گاز اگر وصل به غذا شود، غذا به انسان وصل شود، انسان به خدا وصل شود، این چوب کبریت تا خدا پیش میرود. اینکه شما پای یک سخنرانی بروید یک مقاله بخوانید، باسواد نمیشوید. اگر چاه خودت خشک باشد با یک سطل آب، آبدار نمیشود. خودتان باید مطالعه کنید. فرهنگ مطالعه در کشور ما ضعیف است. فرهنگ فیلم دیدن زیاد است. اگر خواسته باشند جامعه را ارزشیابی کنند، ده دوازده راه است برای اینکه این جامعه، جامعهی رشد یافته است یا سقوط کرده؟ یکی اینکه در این جامعه چند کتاب چاپ میشود؟ تیراژ کتابهایش چقدر است؟ چند کتاب چاپ میشود و دربارهی چه موضوعی چاپ میشود؟
اخلاق شاگردی است. «أًتَبِعُکَ» من خودم تابع شما هستم. «عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ» بخاطر علمت مرید شما شدم. بعد گفت: «مِمَّا» یعنی گوشهای از علمت را، این خودش یک ادب است. نمیگوید: ای خضر هرچه بلد هستی نشان من بده. میگوید: گوشهای از علمی که داری. میگوید: «عُلِّمْتَ» نمیگوید: «عَلَّمتَ». «عُلِّمْتَ» یعنی خدا به تو داده است.
بالاترین دانشمندانی را که من سراغ دارم، حضرت امام، عالم درجه یک، ایشان فرمود: خدا یکبار حافظه را از من گرفت. یک ربع ساعت فکر کردم یادم رفت اسم من روح الله است. اینطور نیست چون شما کتابخانه داشتی و تحقیق کردی. آنها اثر دارد، ولی خدا به تو داده است. از خدا غافل نشویم. هرکس هرچه دارد از خدا دارد. حدیث داریم بعضی از آدمهایی که خیلی زرنگ هستند، هرچه میدوند به جایی نمیرسند. بعضی آدمهای عادی هم وضعشان خوب میشود. حدیث داریم خدا مخصوصاً این کار را میکند که به زرنگ بگوید: پولها به زرنگی نیست. حالا خدا خواسته یک تار عنکبوت پیغمبر را در غار حفظ کند. حالا این عنکبوت بگوید: من محافظ پیغمبر هستم. دنبال کارت برو. تو «اوهن البیوت» هستی. فوتت کنند از بین میروی. حالا خدا یکجا لطف کرد، تو دم غار محافظ پیغمبر شدی.
من انقلابی ام
«انقلابیگری» یکی از موضوعات پرتکرار در بیانات سالهای اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی است؛ موضوعی که آیتالله خامنهای از آن بهعنوان «راهِ پیشرفت ایران اسلامی» یاد میکنند.
تأکید بر روحیه و گفتمان «انقلابیگری» و تجلیل از «انقلابیها» طی چند سال اخیر جایگاهی ویژه در ادبیات رهبر معظم انقلاب پیدا کرده و ایشان به مناسبتهای مختلف به این موضوع ضریب داده و به تبیین ابعاد و اثرات آن میپردازند.
اما چرا آیتالله خامنهای در این برههی زمانی بر عنصر انقلابیگری تأکید میکنند؟ وظیفهی انقلابیون در قبال این گفتمان چیست؟ و نهادینه شدن روحیهی انقلابیگری چه نتایج و اثراتی را برای کشور در پی خواهد داشت؟
در ادامه بر اساس بیانات رهبر انقلاب به این پرسشها پاسخ میدهیم.
اپوزیسیون نظام سلطه
نکتهی اول اینکه «اپوزیسیون نظام سلطهی جهانی، امروز جمهوری اسلامی است.»و عامل موفقیت و پیروزی جمهوری اسلامی در ایستادگیِ مقتدرانه مقابل دشمنان بشریت و حفاظت از منافع ملی خود، در یک کلمه «اسلامِ انقلابی» است. «چه چیزی مانع شده است از اینکه مقاصد اینها [سلطهگران] تحقّق پیدا کند؟ اسلام انقلابی یا انقلاب اسلامی -هر دو تعبیر درست است؛ اسلام انقلابی هم درست است، انقلاب اسلامی هم درست است- که امروز در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده.»
دشمنِ مستکبر از ابتدای پیروزی انقلاب همهی توان خود را برای سرنگونی و تضعیف نظام اسلامی به میدان آورده ولی ناموفق بوده است: «همهی تلاش خودشان را کردند که جمهوری اسلامی را از بنیان نگذارند رشد کند، و البته نتوانستند… به این نتیجه رسیدند که نظام جمهوری اسلامی را نمیشود ساقط کرد؛ چون مدافع آن، حامی آن، سینههای سپرکردهی مردم مؤمن است.»
توطئه «انقلابزُدایی»
با ناکامی این تلاشها توطئهی «تهی کردن نظام از محتوای اسلامی و انقلابی» در دستور کار دشمن قرار گرفت: «آنها به این نتیجه رسیدهاند که باید از محتوای نظام هرچه میتوانند کم کنند… انقلاب را از محتوای خود، از مضمون اسلامی و دینی خود، از روح انقلابی خود تهی کنند و جدا کنند… جمهوری اسلامی، اسمش جمهوری اسلامی باشد، اسمش نظام انقلابی باشد، اما از محتوای اسلام، از محتوای انقلاب در آن خبری نباشد.»
دشمن در چنین مدلی برای «هضم انقلاب اسلامی در هاضمهی استکبار جهانی» و «تجدید سلطهی خود بر ایران اسلامی» حتی «از اینکه یک عمامهبهسری در رأس جمهوری اسلامی باشد هم [باکی ندارند]؛ اگر چنانچه جمهوری اسلامی محتوای خود را از دست بدهد، اسلامی بودن را و انقلابی بودن را از دست بدهد، اینها با آن کنار میآیند. آنچه با آن دشمنی دارند عبارت است از محتوای جمهوری اسلامی؛ جبههی دشمن اینجور است… دنبال این است که سلطهی خود را بر این کشور دوباره تجدید کند.»
دشمن در پازل «نفوذ» که مرحلهی جدیدِ «جنگ نرم» علیه ایران اسلامی است بهدنبال این است تا با از بین بردن «عناصر قدرتِ نظام» ما را به «تبعیت» بکشاند: «تلاش در این جنگ نرم، زمینهسازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است… وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرتها نخواهد بود؛ میخواهند او را وادار کنند به تبعیّت.»
«پیوستن به جامعهی جهانی» را میتوان «اسمِ رمز» این توطئه دانست: «[میگویند] تا کِی میخواهید انقلابی باشید، تا کِی میخواهید مرتّب دم از انقلاب بزنید، بیایید جزو جامعهی جهانی… یعنی ضعیف بشوید، تا ما بتوانیم شما را ببلعیم.»
در این میان دشمن بر روی «عناصر داخلی» حساب ویژهای باز کرده است: «سعیشان این است که به وسائل گوناگون، به دست خودِ کسانی که تو این انقلاب بودند و هستند، از این محتوا ذره ذره بکنند.»
به سرانجام رسیدن این توطئه به «شکست نظام اسلامی» منجر میشود: «اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحطّ جهانی هویّت خودش را از دست داد، شکست خواهد خورد.»
احیاء انقلاب در ذهنها
اما راه مقابله با این توطئهی خطرناک و بُنیان برافکن، «احیاء انقلاب در ذهنها» و «حراست از جهتگیریِ انقلابی در عمل» است: «احیاء انقلاب در ذهنها، حفظ و حراست از تفکّر انقلابی و جهتگیری انقلابی در عمل، در بیان، در رفتار، در تصمیمگیریها و در مقرّرات و قوانین؛ اینها کارهایی است که میتواند جلوی آن وضعیّت دهشتناک را بگیرد.»
بر این اساس است که رهبری برای خنثیسازی برنامهی دشمن بر «گفتمان انقلابیگری» تکیه کرده و همگان را به اتّخاذ مواضع انقلابی و حمایت از انقلابیها دعوت میکنند: «به نظر من کاری که علیالعجاله باید کرد این است که در اتّخاذ مواضع انقلابی، باید صراحت داشت؛ یعنی رودربایستی نکنیم. مواضع انقلابی را، مبانی امام بزرگوار را صریح بیان کنیم، خجالت نکشیم، رودربایستی نکنیم، ترس نداشته باشیم.»
و از ضرورت «ایستادگی در مقابل جریان غیرانقلابی» سخن میگویند: «از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، برخی تفکر انقلابی را قبول نداشتند و برخی هم با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند که باید در مقابل این جریان ایستاد.»
انقلابیگری تندروی نیست
«انقلابیگری» در منظومهی فکری رهبر انقلاب چارچوبمند بوده و «تعریف» دارد: «انقلابیگری به آن است که ما مواضع اسلامی و انقلابی را قاطعانه و بدون رودربایستی و مرعوب شدن و خام شدن در مقابل برخی از چهرههای امیدبخش کاذب، حفظ کنیم. وقتی توانستیم خط روشن مواضع انقلابی و اسلامی را دقیقاً حفظ کنیم و مرعوب قدرتها نشویم و با کسی رودربایستی نداشته باشیم و فریب نخوریم، در حقیقت به ممشای انقلابی و اسلامی توجه کردهایم.»
«عدالت»، «خِرَد»، «انصاف» و «قاطعیت»، در انقلابیگری به یکدیگر پیوند میخورند: «انقلابیگری برخلاف نظر و تبلیغ برخیها، تندروی نیست بلکه انقلابیگری یعنی عادلانه، خردمندانه، دقیق، دلسوزانه، منصفانه، قاطعانه و بدون رودربایستی عمل کردن.»و «شاخص»های این گفتمان در بیانات امام خمینی (رحمهالله) آمده است: «گرایشها و جهتگیریهای انقلابی، واقعی و کاملاً روشن و واضح و مبتنی بر بیانات امام (رحمهالله) است.»
چرا انقلابیگری، راه حل مشکلات کشور است؟
از سوی دیگر مردم امروز مسائلی در عرصههای گوناگون دارند و کشور بهخصوص در حوزهی اقتصاد با مشکل عمده روبرو است؛ «عمدهی این مشکلات هم عبارت است از رکود و مسئلهی اشتغال، [یعنی] بیکاری؛ اینها مهمترینها است.»راه حل این مشکلات «استمرارِ حرکت در راه انقلاب» است و «اگر می خواهیم مشکلات این کشور حل بشود، اگر می خواهیم این کشور عزّت پیدا کند، رفاه پیدا کند، کشوری بشود که از لحاظ پیشرفت های مادّی و معنوی و اخلاقی و فرهنگی الگو بشود، باید راه انقلاب را ادامه بدهیم؛ انقلاب، راه علاج منحصر این کشور بود و هست و در آینده هم خواهد بود.»
چراکه «تجربه» به ما میگوید: «ما هرجا به انقلاب تکیه کردیم، به روحیّهی انقلابی تکیه کردیم، پیش رفتیم؛ هرجا از ارزشها کوتاه آمدیم، انقلاب را ندیده گرفتیم، از این گوشهاش زدیم، از آن گوشهاش زدیم، تأویل و توجیه کردیم، برای خوشایند عناصر استکبار که دشمنان اصلی اسلام و دشمنان اصلی این نظامند، مدام حرف را جویدیم، حرف را خوردیم، عقب ماندیم؛ قضیّه اینجوری است. راه پیشرفت ایران اسلامی، احیاء روحیّهی انقلابی و احیاء روحیّهی مجاهدت است.»
بنابراین نهادینه شدن گفتمان و روحیه ی انقلابیگری با خنثی کردن توطئه ی دشمن منجر به حل مشکلات کشور شده و در نهایت برای کشور و ملّت «تولید قدرت» می کند: «شخصیّت افراد، ایستادگی، هویّت، هویّت انقلابی؛ اینها است که قدرت میسازد.»
بیعت با پیامبر صلی الله علیه و آله
با توجه به این چارچوب است که «امروز» رهبر انقلاب «زنده نگه داشتن خطِ انقلابی امام خمینی (رحمهالله)» را به منزلهی «بیعت با پیغمبر» میدانند: «آن کسی که امروز با امام خمینی بیعت میکند، با پیغمبر بیعت کرده. وقتی شما خط انقلابی امام را زنده نگه میدارید و نمیگذارید مندرس بشود، نمیگذارید رنگ کهنگی بگیرد، در واقع با پیغمبر بیعت کردید
و اینگونه است که رهبر انقلاب پرچم انقلابیگری را در دست گرفته و خود را انقلابی مینامند: «من انقلابیام.»
دیده شده در http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=35446
<< 1 ... 128 129 130 ...131 ...132 133 134 ...135 ...136 137 138 ... 253 >>