حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین روز از سال نو در اجتماع انبوه و پرشور زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی(ع)، در سخنان مهمی با تبیین معنای حقیقی و «اهداف پنهان و خطرناک تفکر تسلیم طلبانه ای» که امریکا و عده ای در داخل سعی می کنند با ارائه یک دو راهی دروغین و مصنوعی، به ذهن نخبگان و افکار عمومی ملت ایران تزریق کنند، ده پیشنهاد اساسی برای «اقدام و عمل» در زمینه اقتصاد مقاومتی بیان و تأکید کردند: این راه منطقی و در عین حال انقلابی، ایران عزیز را در مقابل تهدید و تحریم مصونیت می بخشد و دولت را قادر می کند در پرتو همدلی همگانی و کمک و هماهنگی سه قوه، در پایان سال جاری به مردم گزارش عینی و اعتمادآفرین ارائه دهد.
رهبر انقلاب اسلامی با تبریک مجدد سال نو به ملت ایران، مصادف شدن ابتدا و انتهای سال ۹۵ را با میلاد حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها مایه برکت کشور دانستند. حضرت آیتالله خامنهای در ادامه به تبیین شعار امسال یعنی «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» پرداختند. ایشان با تاکید بر اینکه انتخاب شعار سال ۹۵، مبنای منطقی و استدلالی دقیق دارد، همه مردم بویژه جوانان را به تدبر و تعمق در این مبنای استدلالی فراخواندند و گفتند: شاید برخی ترجیح می دادند که شعار امسال، شعاری فرهنگی یا اخلاقی انتخاب شود اما با توجه به مجموع مسائل کشور، تصمیم بر این گرفته شد که همچون چند سال اخیر، یک شعار اقتصادی انتخاب شود تا بصورت «گفتمان عمومی» رواج پیدا کند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: انتخاب شعار امسال بر یک تحلیل و نگاه کلان به مسائل کشور، مبتنی است. ایشان در تشریح این نگاه کلان افزودند: در مقطع کنونی، امریکاییها به دنبال تزریق تفکر خاصی در میان نخبگان جامعه و سپس افکار عمومی کشور هستند مبنی بر اینکه ملت ایران بر سر یک «دو راهی» قرار دارد و چاره ای جز انتخاب یکی از این دو راه ندارد! حضرت آیتالله خامنهای گفتند: دو راهی که آنها ادعا می کنند این است که ملت ایران یا باید با امریکا کنار بیاید و یا بطور دائم تحت فشارهای امریکا و مشکلات ناشی از آن باشد.
صفحات: 1· 2
داشتم توی بازار شب عید ، توی اون شلوغی دنبال لباسهای مورد علاقه ام می گشتم ، زرق و برق بازار حسابی هوش از سرم برده بود . بدون توجه به اطرافم فقط و فقط به ویترین مغازه ها نگاه میکردم .
مسیر زیادی رو طی کردم اما چیزی که مد نظرم بود پیدا نکردم . مدام به خودم میگفتم : آخه اینجا هم جای خریده ؟! کاش جایی میرفتم خرید که اجناس بهتری داشت .
زیر لب ادامه دادم هر چی جنس نامرغوبه ریختن اینجا ….
همین طور که با بی حوصلگی ویترین مغازه رو نگاه میکردم صدای یکی از دستفروش ها که مردم رو به سمت خودش دعوت میکرد نظرم رو جلب کرد .
دستفروش با حرارت داد میزد : بدو بدو حراجش کردم ، لباسای زنانه نصف قیمت مغازه ، خونه دارو بچه دار…. رفتم جلو ، پشت سر یک زن و شوهر جوان ایستادم و لباسها را نگاه کردم ، با خودم گفتم : چقدر ارزون میده ؟! حتما بی کیفیته !
توی همین احوال بودم که نگاهم به خانم جوانی که با همسرش جلوی من ایستاده بودند افتاد. خانم جوان معلوم بود که لباسی رو پسنده بود. شوهرش گفت : خب بخرش ، چرا نمیخریش ؟
خانم جوان سرشو نزدیک سر همسرش برده گفت : آخه خیلی گرونه پول نداریم..
من یک لحظه خشکم زد ،
با خودم گفتم : تو چی میخوای ؟ این همه مغازه بالا و پایین کردی که به چی برسی ؟
چرا از وقتی اومدی بیرون اینقدر به خودت سخت گرفتی ؟ لباسهای پشت ویترین مغازهها خیلی بهتر از اینهاست !
یک لحظه به خودم اومدم دیدم لباسهایی که دارم هنوز قابل استفاده هستند . اصلا من امسال لباس احتیاج ندارم .
احساس تازه ای در وجودم پیدا شده بود …
انگار به یادم آمد که اگر شکرگذار نباشم از داشته هایم لذت نمی برم .
در آن لحظه تصمیم گرفتم بدون این که چیزی بخرم به خانه برگردم و سال جدید را با لباسهایی که دارم شروع کنم …
فکر میکنم نگاه آن خانم جوان را هیچگاه فراموش نخواهم کرد و آن نگاه را عیدی امسال خدا به خودم میدانم .
نوشته شده به قلم عبدی متین
بسیاری از ما در زندگی خویش، دچار دلگرفتگی میشویم و به دنبال راهی برای رفع آن میگردیم. معمولا خیلی از افراد، برای رفع دلگرفتگی، به دنبال تفریح و پارک و صحبت کردن با دوستان و طنز و جوک و امثال آن میروند. احساس این افراد این است که بوسیله این اعمال، دلشان شاد شده و دلگرفتگی رفع می شود.
در حالیکه با نگاه دقیق تر باید دانست که بوسیله این اعمال، یک پرده دیگری جلوی دید او را می گیرد تا دلگرفتگی خود را نبیند؛ نه اینکه دلگرفتگی اش رفع شده باشد. نشانه اش هم آنکه وقتی دوباره از محیط پارک و تفریح و… جدا میشوند و تنها میمانند، همان دلگرفتگی بر می گردد!
اما طبق روایتی که از رسول اکرم صلی الله علیه و آله به ما رسیده است، ایشان هر گاه فضای دلشان گرفته و پوشانده میشد، استغفار می کردند و بدین وسیله غبار از جانشان رفع می نمودند. در ادامه مطلب جذاب و کوتاهی از آیت الله جوادی آملی می آید که به این نکته ظریف اشاره دارند. لازم به ذکر است که این مطلب در کتاب “عمل عرفانی” که از جدیدترین کتب منتشره از آثار آیت الله جوادی است، می باشد. خواندن این کتاب را که با زبانی روان به دستورات عرفانی و سیر و سلوکی پرداخته اند، به دوستان مشتاق سلوک توصیه می شود.
متن سخنان حکیم متألّه آیت الله جوادی آملی:
توبه “أخصّ"، توبه از توجه به غیر خداست؛ چنانکه پیامر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إنّه لیغان علی قلبی و إنی لأستغفر بالنّهار سبعین مرّة». گاهی انسان در صحنه قلب خود، نوعی گرفتگی مشاهده میکند؛ گویی ابری فضای دل را پوشانده است و نمی داند چگونه آن را بزداید؛ از این رو به فکر می افتد تا در مزرعه یا در پارکی قدم بزند؛ در کنار رودی بنشیند یا با دوست خود سخن بگوید.
آنگاه احساس می کند آن ابر برطرف شده است؛ در حالیکه چنین نیست و آن ابر غلیظ شده و جلوی دید او را گرفته است و دیگر تشخیص نمیدهد که در فضای تیره زندگی میکند. گاهی انسان خیال میکند که با جلسات انس و فکاهیات، ابرزدایی یا غبار روبی می شود؛ در صورتی که چنین نیست. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: من در هر روز هفتاد بار استغفار میکنم؛ یعنی “خلیفة الله” و “انسان کامل” هر روز هفتاد بار استغفار می کند که مبادا این ابرها فضای دل را بگیرد.
دیده شده در سایت www.baerfan.blogfa.com/post/210
گـــــاهی تـــــــرک یـک گنـــاه کــافیســـت
سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخالهی رجبعلی را میگویم. عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخالهی جوان یک لا قبائی که کارگر سادهی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینهچاکش هم نبود. دخترخالهی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتا به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد!آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانهی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خالهات هم هست».
رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخالهاش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب درب خانه قفل شده و دخترخاله هم …. با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن».و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانهی خود تا استراحت کند.
صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است !!آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشمپوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشمپوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی “شیخ رجبعلی خیاط” تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را. چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل - پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما “اصل” چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تاکید میفرمودند بر این نکته که: راه واقعی عرفان “ترک گناه است
دیده شده در کتاب کیمیای محبت، حجة الاسلام محمدی ری شهری .
مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمهالزهرا سلاماللهعلیها که به مدت ۵ شب در حسینیهی امام خمینی رحمهالله برپا بود، دوشنبه شب به پایان رسید.
پایانبخش این مراسم، دعای حضرت آیتالله خامنهای در جمع دستاندرکاران اقامه عزای فاطمی در بیت ایشان بود «فرمودند شب آخر است. یک چند جملهای دعا کنیم.
اللَّهُمَّ امْلَأْ قَلْبِی حُبّا لَکَ وَ خَشْیَهً مِنْکَ وَ تَصْدِیقا لَکَ وَ إِیمَانا بِکَ وَ فَرَقاً مِنْکَ وَ شَوْقاً إِلَیْکَ یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ (خدایا دلم را از محبت به حضرتت، و ترس از خویش و باور به خود و ایمان به هستىات و هراس از خود، و شوق به سویت آکنده کن، اى داراى بزرگى و بزرگوارى)
اَللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَیَّ لِقَائَکَ وَ اِجْعَلْ لِی فِی لِقَائِکَ خَیرُ الرَّحمةِ وَ اَلْبَرَکَةَ اَللَّهُمَّ أَلْحِقْنِی بِالصّالِحِینَ (خدایا ملاقاتت را برای من دوستداشتنی قرار ده و برایم در ملاقاتت بهترین رحمت و برکت را قرار ده و مرا به بندگان صالحت ملحق کن)
اَللَّهُمَّ أَلْحِقْنا بِالصّالِحِینَ وَ لاَ تُؤَخِّرْنِا مَعَ اَلْأَشْرَارِ وَ أَلْحِقْنا بِصَالِحِ مَنْ مَضَى وَ اِجْعَلْنِا مَعَ صَالِحِ مَنْ بَقِیَ وَ خُذْ بِنا سَبِیلَ اَلصَّالِحِینَ وَ أَعِنِّا عَلَى مَا تُعینُ بِهِ الصالحینَ عَلی أنفُسِهِم وَ لاَ تَرُدَّنِا فِی سُوءٍ اِسْتَنْقَذْتَنِا مِنْهُ یَا رَبَّ اَلْعَالَمِینَ (و به شایستگان ملحقمان کن و ما را به همراهی گناهکاران مینداز و به بندگان صالحت در گذشته ملحق کن و با شایستگان آینده قرارمان ده و ما را به راه صلحا ببر و بدانچه صالحان را کمک کردی، به ما کمک کن و در آن بدى که از آن خلاصمان کردى، برمگردان؛ اى پروردگار جهانیان)
تلخیهای زیادی، بدبختیهای زیادی، ضعفها و روسیاهیهای زیادی، این ملت در طول تاریخ تحمل کرده؛ پروردگارا هرگز این ملت را به آن روزهای تلخ برنگردان!
دلهای پر از شوقی، ذهنهای پر از انگیزهای، در جهت حرکت به جلو امروز در کشور ما وجود دارد؛ پروردگارا این دلها را این ذهنها را، صاحبان آنها را روز به روز موفقتر بفرما!
پروردگارا آرزوهایی، امیدهایی، آرمانهایی، دربرابر چشم فرزندان انقلاب ترسیم شده؛ پروردگارا این امیدها و این آرزوها را به طور کامل برآورده بفرما! ما را در این قافله جزو عقبافتادگان قرار نده! ما را در این مجموعه جزو کسانی که از کمک تو برخوردارند قرار بده!
پرودگارا زندگی ما را در راه خود قرار بده! مرگ ما را در راه خود قرار بده! شهادت را برای آنها که مشتاق شهادتاند نصیب بفرما!
پروردگارا نظر لطف این بزرگواران را متوجه این مجموعه بفرما؛ متوجه همه ملت ایران بفرما؛ متوجه همه امت اسلامی بفرما!
پروردگارا برادران ما را در یمن، در عراق، در سوریه، در لبنان، در نیجریه، در پاکستان، در افغانستان، در بحرین و در همهی نقاط عالم به محمد و آل محمد نصرت عنایت بفرما!
دشمنانشان را مخذول و منکوب بفرما! ما را در مقابله با دشمن بصیرت عزم راسخ فهم درست و قدم ثابت در ادامه حرکت تداوم حرکت مرحمت بفرما! رحم الله من قرأ الفاتحة…»
دیده شده در کانال سایت Khamenei.ir telegram.me/joinchat/BVJQOTudY71xuff_eM03yg
رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار اعضای مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزهی علمیهی اظهار داشتند : اگر بخواهیم نظام اسلامی همچنان «اسلامی و انقلابی» بماند باید حوزهی علمیه، «انقلابی» بماند زیرا اگر حوزهی علمیه انقلابی نماند، نظام در خطر «انحراف از انقلاب» قرار خواهد گرفت.
رهبر انقلاب فرمودند : باید از هرگونه تلاشی برای «انقلابزدایی» از حوزههای علمیه احساس خطر کرد ، باید با فکر و تدبیر و برنامهریزی حکمتآمیز، با این خطر مقابله کرد تا حوزهی علمیهی قم همواره مهد انقلاب باقی بماند و بینش و حرکت انقلابی در آن توسعه یابد.
رهبر انقلاب فرمودند : گاه بهصراحت با اصل انقلاب مخالفت میشود اما گاهی غیرمستقیم با مبانی و مبادی اعتقادی انقلاب مخالفت میشود که باید در این زمینه حساس بود و تأکید مکرر بر ضرورت هوشیاری در مقابلِ استکبار و آمریکا به همین علت است . علت اصلی مخالفت نظام سلطه با جمهوری اسلامی، ایستادگی ایران در مقابل نظام ظالمانهی جهانی است/ اگر این ایستادگی نباشد هر اسم و شکلی داشته باشید، نظام سلطه با شما مخالفتی نخواهد داشت.
رهبر انقلاب بیان داشتند : اینکه میبینید من مسئلهی استکبار و آمریکا را تکرار میکنم از روی عادت نیست؛ احساس خطر میکنم اگر نظام اسلامی در قبال نظم منحطّ جهانی، هویت خودش را از دست داد شکست خواهد خورد.
دیده شده در کانال اخبار و مطالب درباره رهبر انقلاب. . Khamenei.ir
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم :
انّ المُؤمِنَ مُجاهِدٌ بِسَيفِهِ ولِسانِهِ، والذى نَفسى بيدِهِ لَكأنّما يَنضِحُونَهم بِالنَّبلِ.
همانا مؤمن با شمشير و زبان خود جهاد مىكند؛ سوگند به آن كه جانم در دست اوست، سخنان شاعران (مؤمن) چون تيرى است كه به دشمن مىزنند.
تفسير نور الثقلين، ج۴، ص ۷۰
مَرکبی به نام نماز شب
یک وقت کسی قلب شکسته دارد، به در و دیوار عالم بد می گوید. این نمی داند یک فرصت خوبی برای مناجات را دارد از دست می دهد. آخر این دهن کجی و بد دهنی چه مشکلی را حل می کند؟ انتقاد کردن چیز بسیار خوبی است؛ امّا حالا بد گفتن و عصبانی شدن مشکلی را حل نمی کند. اما یک وظیفه دیگری هم ما داریم. با آن کسی که تمام گره ها به دست او حل می شود، با او هم بالاخره یک درد دل باید بکنیم یا نکنیم؟
اینهائی که کار به دست آنها نیست، نسبت به اینها گاهی آدم اعتراض می کند، بد می گوید، فریاد می زند، نعره می کشد و کاری هم دست اینها نیست. حالا یا می کنند، یا نمی کنند؛ امّا آن که کار به دست اوست، با او هم باید یک حرفی داشته باشیم یا نداشته باشیم؟! حق خواهی، قیام، مبارزه کردن، ظلم ستیزی، اینها همه اش درست است؛ امّا انسانی که دلش شکست، تمام کارهایش، برنامه هایش همین است؟ یا یک شب زنده داری، یک مناجاتی، یک سجده ای!
قلب اگر شکست، انسان از همه جا ناامید است. اعتراضاتش را هم می کند، مبارزه اش هم می کند، ظلم ستیزی هم می کند، فریاد هم می زند، داد هم می کشد؛ اینها همه درست؛ اما کار به دست کیست؟ یک مثالی بعضی از ادیبان معرفت پرور ما دارند. می گویند: گاهی ممکن است انسان مدّتها زحمت بکشد، این گره های کور کیسه ها را باز کند. اگر با دست باز نشد، با دندان این گره را باز می کند. خُب باز کردید، این کیسه خالی است! شما مشکل تان حل نمی شود … مثل یک دانشجو یا طلبه ای که شب تحصیل تمام تلاش و کوشش اش این است که این جدولها را حل کند. خُب جدول را حل کردی، این که علم نیست. اینکه درس نشد. این گره را باز کردید؛ ولی کیسه خالی است. یک گره دیگری را باز کنید که پر است … .
بنابراین، این فرصت، یک فرصت زرّینی است برای ما که اگر یک وقتی قلب ما شکست، این نزدیک ترین راه است. وگرنه راههای عادی را ما به طور عادی طی می کنیم؛ نماز می خوانیم، روزه می گیریم، واجبها را انجام می دهیم، مستحبّات هم إن شاءَ الله انجام می دهیم، محرّمات را هم ترک می کنیم؛ همه اینها اثر دارد و انسان در دنیا آبرومند است و در آخرت سعادتمند است؛ امّا آن مقام والا و بالا که انسان یا مهمان خدا بشود، یا میزبان او، با این سیر و سلوک حل نمی شود. آن با جذبه حل می شود. با کشش حل می شود. با بردن حل می شود؛ نه با رفتن. حالا با این پا چه قدر ما می توانیم برویم؟ فاصله هم که محدود نیست. هر اندازه رفتیم، ما را إن شاءَ الله می پذیرند؛ آن هم حرفی در آن نیست. امّا اگر کسی طمع مقام بالاتر دارد، با رفتن حاصل نمی شود. با بردن حاصل می شود. چه کسی را می برند؟ یا انسان خیلی اوج بگیرد، به مقام دَنی فَتَدَّلی برسد، یا عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر برسد که از آن به بعد بگویند: اِرجِعی إلی رَبِّک ۱، از آن به بعد ببرند. یا نه، اینقدر فروتن و خاضع باشد که لطف و رحمت الهی پیش او تنزّل کند، بفرماید: أنَا عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلُوبُهُم. اگر دلی شکست، این است.
صفحات: 1· 2
بعد از اين مسجد برو ، راحت برو راحت بيا
يك سر ِ مويي اگر كم شد ز مويت ، پايِ من
من خودم فكري به حالِ دردهايم ميكنم
جانِ زهرا اينقَدَر گريه نكن آقايِ من
هرچه كردم سينه ام نگذاشت… پس تا خانه اي…
…چندبار اين بچه هايم را بغل كن جايِ من
(علي اكبر لطيفيان)
خطی از دفتر هزار برگ فاطمه سلام الله علیها
نقش انگشتر فاطمه
نقش انگشتر آن حضرت «امن المتوکلون : آنان که توکل میکنند در امانند » بوده ، نیز گفته شده که نقش آن « الله ولیٌ عصمتی : خداوند نگهدار و ولی و عصمت پاکی من است » بوده است .
و یادآور شده اند که نقش این کلمات تأثیر عجیبی در دفع دشمنان و نگهداری اموال و اولاد و بدن از شر تمامی ناراحتی ها و بلیات دارد .
و بعضی گفته اند که نقش انگشتر آن حضرت نقش انگشتری حضرت سلیمان بن داوود یعنی « سبحان من الجم و الجن بکلماته » بوده است .۱
سه چیز از دنیا نزد فاطمه علیها السلام بسیار محبوب بود .
حضرت فاطمه علیهاالسلام می فرمایند : انی اُحب من دنیاکم ثلاثه ، الانفاق فی سبیل الله و تلاوت کتاب الله ، والنظر فی وجه ابی الرسول الله «صلی الله و علیه آله و سلم »:
در دنیای شما سه چیز را بسیار دوست دارم و محبوب من است :
۱- کمک و انفاق درراه خدا .۲- تلاوت کتاب خدا .۳- نگاه نمودن به چهره و صورت پدرم رسول خدا «صلی الله و علیه و آله و سلم» .۲
اثر شکرگذاری فاطمه علیهاالسلام
جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده ، رسول خدا «صلی الله وعلیه و آله و سلم » فاطمه علیهاالسلام را در حالی دید که عبایی از پوست شتر را پوشیده و با یک دست مشغول آسیاب کردن و به کمک دست دیگر مشغول شیر دادن به فرزندش میباشد . چشمان رسول خدا « صلی الله و علیه و وله و سلم » از مشاهده این امر پر از اشک شد و به فاطمه علیهاالسلام فرمود ؛ دخترم ! سختی ها و تلخی های دنیا را در مقابل حلاوت و شیرینی آخرت قرار بده .فاطمه علیهاالسلام گفت : ای رسول خدا ! خدا را سپاس میگویم به سبب نعمتهای فراوانی که به من عطا فرموده ، و او را در مقابل محبتهایش شکر میگذارم. ۳ و نقل کردهاند در این هنگام اینکه نازل شد: « ولسوف یعطیک ربک فترضی»۴
۱- صحیفه فاطمه به نقل از بهجه القلب المصطفی ، ص ۹۰۲ .
۲- صحیفه فاطمه به نقل از نهج الحیاه ، ص ۲۲۷ .
۳- دیده شده در کتاب کلیات صحیفه فاطمه ، رفیع الدین سید جعفر رفیعی ، صص ۲۷۶- ۲۷۸.
۴- سوره ضحی ، آیه ۵ .
<< 1 ... 206 207 208 ...209 ...210 211 212 ...213 ...214 215 216 ... 253 >>