
دعای قبل از افطار

«امام صادق فرمودند: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) به امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود: اباالحسن ! ماه رمضان نزدیک شده است ؛ قبل از افطار دعا کن ؛ جبرئیل پیش من آمد و گفت : یا محمد! کسى که در ماه رمضان ، با این دعا، قبل از افطار، دعا کند، خداوند دعاى او را مستجاب ، نماز و روزه او را قبول و ده دعاى او را مستجاب مى کند؛ گناه او را بخشیده ، غم و غصه او را از بین برده ، گرفتاریهایش را بر طرف کرده ، حاجات او را برآورده نموده ، او را به مقصودش رسانیده ، عمل او را با عمل پیامبران و صدیقین بالا برده و در روز قیامت چهره او درخشانتر از ماه شب چهارده خواهد بود.
گفتم : چه دعایى است ؟ جبرئیل ! گفت:
اللَّهمَّ ربَّ النُّورِ العَظیم، ورَبَّ الکُرسیِّ الرَّفیع، ورَبَّ البَحرِ المَسجور، ورَبَّ الشَّفعِ الکَبیر، والنُّور العَزیز، ورَبَّ التَّوراهِ والإنجیلِ والزَّبورِ، والفُرقانِ العَظیمِ. أنت إلهٌ مَن فی السَّمواتِ وإلهُ مَن فی الأرضِ لا إلهَ فِیهِما غَیرُکَ، وأنتَ جَبّارُ مِن فی السِّموات وجَبّار مَن فی الإرضِ لا جَبّار فیهِما غَیرُکَ، أنت مَلِکُ مَن فی السَّموات، ومَلِکُ مَن فی الأرضِ، لا مَلِکَ فیهما غَیرُکَ، أسألُکَ بِاسمِکَ الکَبیرِ، و نُور وَجهِکَ المُنیرِ، وبمُلکِکَ القَدیمِ. یا حَیُّ یا قَیِّومُ، یا حَیُّ یا قَیُّوم یا حَیُّ یا قَیّوم، أسألُکَ بِاسمِکَ الّذی أشرَقَ بِهِ کُلِّ شَیءٍ، وبِاسمِکَ الّذی أشرَقَت بِهِ السّمواتُ والأرضُ، وبِاسمِکَ الّذی صَلُحَ بِهِ الأوَّلونَ، وبِهِ یَصلُحُ الاخِرونَ.
یا حَیّاً قَبلَ کُلِّ حَیّ، ویا حَیّاً بَعدَ کُلِّ حَیّ، ویا حَیُّ لا إلهَ إلا أنت صَلِّ علی مُحَمّدٍ وآلِ مُحَمَّد، واغفِر لی ذُنُوبی، واجعَل لی مِن أمرِی یُسراً وفَرَجاً قَریباً، وثَبِّتنی علی دینِ مُحَمَّدً وآل محمد و وعلی هُدی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد، وعلی سُنَّهِ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد، علیه وعلیهِمژُ السَّلام.
واجعَل عَملِی فی المَرفوعِ المُتَقَبِّلِ، وهَب لی کما وَهَبتَ لأولیائِکِ وأهلِ طاعَتِکَ، فانّی مُؤمِنٌ بِکَ، ومُتَوَکِّلٌ عَلیک، مُنیبٌ الیکَ، مَعَ مَصیری إلیکَ، وَتَجمَع لی ولأهلِی وَلوِلَدَی الخَیرَ کُلَّهُ، وتَصرِف عَنّی وَعَن وَلَدی وأهلِی الشَّرَّ کُلَّهُ. أنتَ الحَنّانُ المَنّانُ بَدیعُ السّمواتِ والأرضِ، تُعطِی الخَیرَ مَن تَشاءُ، وتَصرِفُهُ عَمَّن تَشاءُ، فَامنُن علی بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ.

نظر دهید » 
مردی که در حمام کار می کرد

آیا داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟
مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت.
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:"ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار
شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند.
نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهرهمند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.
نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.
گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند…
***********
يا ايّها الَّذينَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد توبه حقيقى و خالص كنيد.
قُل يا عِبادِىَ الَّذينَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله يَغفرُ الذُّنوبَ جَميعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحيم؛ بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كردهايد، از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مىآمرزد و او بسيار بخشنده و مهربان است.
1 نظر » 

روزه در گرما نه تنها بد و زیان آور نیست بلکه برای آن اجری بزرگ نیز در نظر گرفته شده است، امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
«مَنْ صَامَ يَوْماً فِي الْحَرِّ فَأَصَابَهُ ظَمَأٌ وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَلْفَ مَلَكٍ يَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ يُبَشِّرُونَهُ حَتَّى إِذَا أَفْطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ رَوْحَكَ مَلَائِكَتِي اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَه؛ هر کس که یک روز در گرما روزه بگیرد و خیلى تشنه شود، خداى عز و جل هزار فرشته را وکیل مىکند که دست به صورت او بکشند و او را مژده دهند. و زمانى که افطار کند، خداى عز و جل مى فرمایند: چقدر خوشبو هستى. فرشتگانم! گواه باشید که من قطعا او را آمرزیدم.»
( ثواب اعمال و عقاب الاعمال/148)
1 نظر » 

هر یک از سوره ها برای برآمدن حاجات روزی چهارده بار “هدیه به چهارده معصوم ” خوانده شود…
ختمی که توصیه شده برای یکبار هم که شده این ختم رو انجام بدین تا سرعت حاجت روائی رو ببینید.
هر یک از سوره ها برای برآمدن حاجات روزی چهارده بار “هدیه به چهارده معصوم ” خوانده شود:
شنبه:سوره مبارکه فتح ،
یکشنبه: سوره مبارکه یس،
دوشنبه:سوره مبارکه واقعه
سه شنبه:سوره مبارکه الرحمن،
چهارشنبه: سوره مبارکه جن،
پنج شنبه : سوره مبارک ملک ،
جمعه :سوره مبارکه سجده.
بدون شک حاجت او برآورده میشود.انشاالله”
باید این تعداد سوره را در هر روز یکجا و بدون حرف زدن ما بینش بخوانید.
منبع:doamojarab.blogfa.com

آنچه مسلم است یکی از علایم حتمی که در روایات برای ظهور امام زمان نام برده شده خروج سفیانی از سوریه بعد از به هم ریختن اوضاع سوریه به سوی عراق و جنایات زیادی که در عراق کرده در حرکت خود به سوی کعبه در منطقه ای به نام بیداء به زمین فرو می روند.

امام سجاد(ع):امر قائم (عج) از سوی خداوند حتمی است و امر سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی می باشد و قائم ظهور نمی کند مگر پس از آمدن سفیانی.(بحار الانوار ج ۵۳ - ص ۱۸۲ )
رسول اکرم (ص) : مردی از دل دمشق خروج میکند که به او سفیانی می گویند و همه ی پیروانش از نژاد کلب هستند.بقدردی خون می ریزد که نوبت به شکافتن شکم زنان و سربریدن کودکان می رسد. تیره قیس در برابرش قیام می کنند. همه را می کشد و کسی نمی تواند از خود دفاع کند. آنگاه مردی از تبار من در حرم خروج می کند. این خبر به سفیانی می رسد. سپاهی را برای رویارویی بسوی او می فرستد چون این سپاه به سرزمین بیداء ( وسط مکه و مدینه) میرسند زمین همه ی آنها را فرو می برد که گزارش گری نمیماند. (بحار الانوار ج ۵۲ - ص ۱۸۶ )
و از این قبیل روایات بسیار اند.
اما این که این تحرکات اخیر در سوریه و عراق همان خروج سفیانی باشد امری است مبهم و قابل مناقشه و تا وقتی که نشانه های آن کامل نشده و چهره اصلی خود را ننموده نمی توان تعیین مصداق کرد و آن را خروج سفیانی شمرد .
تنها چیزی که ما می توانیم بگوییم این هست که کشتارهایی که در کشور های مسلمان این چند سال در حال وقوع است یکی از علایم غیر حتمی برای ظهور امام زمان است که سالیان سال این بوده است و نمی توان با آن خود را امید به ظهور داد.
از این گذشته به نظر می رسد که یک توطئه ای در میان هست و آن منصرف کردن ذهن مسلمانان مخصوصا شیعه از اسرائیل و تحرکات او در فلسطین به سوی این گروه .
نکته دیگر اینکه باید توجه داشت که تکفیرها دشمن اصلی ما نیستند. رهبر معظم انقلاب در تبیین دشمن اصلی اسلام و پشت پرده اختلاف افکنی در منطقه در دیدار سفرای کشورهای اسلامی در سال جاری فرمودند: “رژیم صهیونیستىِ غاصب - که امروز بزرگترین بلیهى دنیاى اسلام وجود این رژیم است - باید بتواند با آسودگى زندگى کند، بر مشکلات خودش فائق بیاید، بر عوامل نابودکنندهاى که بحمدالله در ارکان آن رژیم غاصب وجود دارد فائق بیاید؛ این نمیشود مگر اینکه سر مسلمانها را بند کنند، بین آنها اختلاف بیندازند، مسائل کوچک را براى آنها بزرگ کنند.”
ازطرفی؛ سرویس های اطلاعاتی غربی و آمریکایی سالهاست که به صورت بسیار گسترده درباره مساله ظهور و بررسی روایات شیعه و آیات قرآن که به این موضوع اشاره دارند تحقیق می کنند. همانطور که رهبری فرمودند نباید فراموش کنیم که دشمنان اصلی ما این وحشی های بی عقل نیستند بلکه عناصر پشت پرده غربی و آمریکایی هستند که اینها را حرکت می دهند.
در صورت صحت خبر، تردیدی نیست که اشاره مستقیم داعش به ماجرای سفیانی و روایات شیعه درباره ظهور می تواند فریبی برای انحراف افکار عمومی خصوصا شیعیان باشد. بعید نیست جریان های پشت پرده تلاش کنند بدلی برای روایات شیعیان درباره آخرالزمان ایجاد نمایند و به واسطه آن اهداف خود را یعنی ناامیدی مردم به ظهور را پیش ببرند. شبیه سازی حوادث آخرالزمان برای لابی های قدرت و ثروت و در ادامه پشتیبانی رسانه ای از آن برای آنها امری بسیار ساده است که با به کار گیری بی عقلانی چون داعش و خرج کردن دلارهای آل سعود امکان پذیر است.
منبع:انجمن گفتگوی دینی


و روزی ناگهانی خواهد آمد
کسی که مثل دریا بی قرار است
کسی که از دودمان صخره و موج
زلال و آبی و دریا تبار است
و دریا می نویسد نام او را
به روی ماسه های نرم ساحل
پریشان باد صحرا گرد بی تاب
پیامش می برد منزل به منزل
کسی می آید از آن سوی خورشید
بشارت می دهد آیینه ها را
لبالب می کند بوی حضورش
فضای خالی آیینه ها را
کسی می آید از سمت شکفتن
کسی همزاد ابر و باد و باران
زمین می خندد از شوق نگاهش
کسی همزاد ابر و باد و باران
زمین می خندد از شوق نگاهش
و گل، گل می کند در شوره زاران
سواری از فلق می آید این سو
به دنبالش سیاهی از سپیده
و می گیرد وضو با شبنم صبح
کنار لاله ای در خون تپیده
دو رکعت کربلا می خواند آری
شقایق را ترنم می کند او
دو رکعت نینوا و مسلخ عشق
گلو و خنجر و خون پرستو
قیامتش قامت سبز حسین (ع) است
قیامت می کند این سرو قامت
گلویش نینوایی تازه دارد
قیامت می شود مردم، قیامت
علی (ع) در سجده هایش می زند موج
رکوعش انحنای ذوالفقار است
شهادت می دهد فرزند زهرا (س)
که پایان کتاب انتظار است
سلامت می کنم مولای باران
سلامی از سر دلتنگی و درد
بیا مردان عاشق سبز ماندند
در این خاک زمستان خیز دلسرد
زمین آوار یک درد قدیمی ست
بیا آقا، خدا اینجا غریب است
و تابوت عدالت روی دوش
گروهی مردم، مردم فریب است
به سقف شب نمی سوزد چراغی
صدائی جز صدای بی کسی نیست
اباذر مسلکان را پر شکستند
کسی یاد امام اطلسی نیست
زنان استخوانی، کودکان پیر
و مردانی اسیر لقمه ای نان
زمین در انحصار قوم قارون
نمی باری چرا ای روح باران؟
در این لم یزرع خاموش و بی روح
در دم کرده خاکستان دلسنگ
اقاقی های عاشق را عطش کشت
نمی باری چرا ای ابر دلتنگ؟
و می دانم که روزی خواهی آمد
به دنبالت سپاهی از سپیده
و می گیری وضو با شبنم صبح
کنار لاله ای در خون تپیده


رو به گندم زارها مي آيي اي مولاي گندمگون !
آيه ي صلحند چشمان شما ، «والتين والزيتون»
ابروانت خط نستعليق خطاطي زبردستند
آخرين بيت از غزلهايي خيال انگيز و يكدستند
بيتِ آخر حالتش اين است، غافلگير خواهد كرد
ناز دارد ، مي رسد هرچند گاهي دير خواهد كرد
نرگس اينجا غرق در تركيب خالت با لب است امشب
«آن شب قدري كه گويند اهل خلوت امشب است »، امشب
دارد از بالا محمد (ص) هم خودش را در تو مي جويد
مي زند بر شانههاي حيدر و با شوق مي گويد:
ـ مثل زهرا(س) مي شود از دور چشمش را كه مي بندد
خوب با دقت نگاهش كن علي(ع) ! مثل تو مي خندد
بي محمد(ص) مانده يثرب تا تو شب با ماه تنهايي
بي علي(ع) مانديم تا تو بازهم با چاه تنهايي
لحظهها را بي تماشايت نگو باور كنم مولا!
«من نه آن رندم كه ترك ساقي و ساغر كنم» مولا!
تا كي اينجا قصه ي خورشيد پنهان را بخوانم من
«يوسف گمگشته باز آيد به كنعان» را بخوانم من
با ستاره منتظر مي مانم آري صبح نزديك است
آه ، بيدارانِ اين شب زنده داري! صبح نزديك است

كارنامهام
پر از تقلب و گناه
خط خطي سياه
هيچ وقت درسخوان نبودهام ولي
در شب تولدت
مثل كاج
توي طاق نصرت محله كار كردهام
شاخههاي خشك داربست را
بهار كردهام
*
راستي دو روز قبل
سرزده به خانهي دل اميد - همكلاسيام - سر زدي
ولي چرا
به خانهي حقير قلب من نيامدي؟
رد شدم، قبول
ولي به من بگو
كي به من اجازهي عبور ميدهي؟
راستي اگر ببينمت
به من هر چه خواستم ميدهي؟
كارنامهي مرا
دست راستم ميدهي؟
نا اميد نيستم ولي به خاطر خدا
از كنار نمرههاي زير ده عبور كن!
اي عصاره گل محمدي!
فصل امتحان سخت ما ظهور كن !
1 نظر » 

دارد زمان آمدنت دیر می شود…………………..دارد جوان سینه زنت پیر می شود
وقتی به نامهی عملم خیره می شوی………………اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود
کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار……………..در دام چشم های تو تسخیر می شود؟
این کشتی شکسته ی طوفان معصیت………………با ذوق دست توست که تعمیر می شود
حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه……………..با حلقه های زلف تو درگیر می شود
در قطره های اشک قنوت شب شما……………….عکس ضریح گمشده تکثیر می شود
تقصیر گریه های غریبانه ی شماست………………دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود


.gif)
امام حسین علیه السلام:هر کسی که سه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد؛ بهشت بر او واجب می شود و در قیامت نیز پیامبر(ص) شفیع او خواهد بود
حضرت عباس علیه السلام:هنگامیکه دستشان قطع شدفرمودند:به خداسوگنداگردست راستم راقطع کنیدمن پیوسته ازدین خودوازامامی که به راستی به یقین رسیده وفرزندپیامبرپاک وامین است حمایت میکنم
امام سجادعلیه السلام:چهار خصلت است كه در هركس باشد، ایمانش كامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتی خداوند را ملاقات میكند كه از او راضی و خوشنود است:
1 - تقوای الهی با كارهایی كه برای مردم به به دوش میكشد.
2 - راست گوئی و صداقت با مردم .
3 - حیا و پاكدامنی نسبت به تمام زشتیهای در پیشگاه خدا و مردم.
4 - خوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانوادهی خود.
<< 1 ... 234 235 236 ...237 ...238 239 240 ...241 ...242 243 244 ... 257 >>