
مادرم مرا چادری کرد …

من دختر آن روزهای ایرانم و مادر این روزها …
دوره ای که من به چشم دیدم ، در کوچه و بازار، آدمهای رنگ باخته به دنیا زیاد بود .
یکی مشروب میخورد و یکی مستی اش را فریاد می زد.
یکی لباس نچندان لباس می پوشید و آن یکی نگاه نسبتا عاشقانه میکرد.
آن روزها چادر رنگ مشکی امروزش را نداشت. یادم هست مادرم چادر گل دار سر میکرد و عجیب به آن مقید بود.
نمیفهمیدم چرا… نپرسیدم حتی.. اما دلم میگفت ، دل بند چادرش شده..
کوچکتر که بودم چادرنماز سر میکردم، و خیلی هم دوستش داشتم
وقتی کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم، مادر مریض شده بود و برای درمان مکرر به بیمارستان میرفت و بستری می شد.
میگفتند سرطان خون دارد .. .در بیمارستان اجازه نمیدادند که ببینمش. سنم کم بود.
یواشکی، و به هر ترفندی که بود ، خودم را به اتاقش میرساندم. تا مادر عزیزتر از جانم را ببینم.
یکبار که توانسته بودم به دیدار مادر بروم
دیدم مادرم فقط اشک می ریزد… گریه، گریه، ..
دلم گرفت،میخواستم مادر همیشه مهربان و خنده رویم را ببینم اما او ناراحت بود.
ماجرا این بود که آن روز او را برای عکسبرداری برده بودند، مادر هم به ناچار روسری اش را برداشته تا عکس بگیرند
و حالا مثل ابر بهاری گریان بود.نمیخواست مردی او را ببیند..
روزهای بعد هم که ملاقاتش رفتم، بخاطر آن مسئله ، گریه میکرد و ناراحت بود.
گفتم که ، مادر عجیب مقید بود..
خلاصه بگویم ؛
بزرگتر که شدم،سرطان مادر را از آغوشم ربود، من ماندم و خاطراتم.
ماندم با خاطره لحظه های شیرین با او بودن.. وقتی یاد آن گریه هایش می افتم
یا وقتی به یاد رو گرفتن هایش می افتم؛ دلم می تپد برای چادر!
چادری که مادر حتی بخاطر مریضی اش، نمیخواست از دستش بدهد
حالا که فکر میکنم ، تقید مادر، دل من را هم مشتاق کرد.
دیدم آنچه مادر را به سمت چادر و حجاب میبرد، مرا هم شیفته کرده ..
و مثل سربازی که اسلحه بر دوش دارد، همیشه
چادر به سر کردم، برای همیشه…
و حاضر نیستم اسلحه ام را زمین بگذارم. به هیچ قیمتی …

3 نظر » 

تمام سعی شیطان این است تا با ایجاد وسوسه و یأس موجبات دوری بندگان صالح را از خداوند متعال، مهربان و بخشنده فراهم نموده و آنها را چنان غرق در گناه و معصیت نماید که از رحمت و هدایت خداوند دور شوند.
توبه حقیقی استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد.
گناه و معصیت، مانند لجن زار متعفنی است که انسان، هر چه بیشتر در آن فرو می رود، خود را به نابودی نزدیک می کند، اما توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید.
کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزه خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند.
نکته بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آن را در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوری که خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است : قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ .»(سوره زمر، آیه 53)
البته تمام سعی شیطان این است تا با ایجاد وسوسه و یأس موجبات دوری بندگان صالح را از خداوند متعال، مهربان و بخشنده فراهم نموده و آنها را چنان غرق در گناه و معصیت نماید که از رحمت و هدایت خداوند دور شوند.
در حالی که خداوند همه بندگانش حتی گناه کاران و ظالمان را نیز دوست دارد و خواهان هدایت و سعادت آنان است. البته از اعمال و کارهای ناشایست آنان بیزار است. به همین جهت بهترین و عزیزترین بندگان خود یعنی انبیاء و ائمه (علیهم السلام) را برای راهنمایی هدایت آنان فرستاده و به همین دلیل است که در این زمان یکی از عزیزترین اولیاء خود یعنی حضرت مهدی (عج) را زنده و در حال غیبت نگه داشته تا بتواند فارغ از مکر و توطئه دشمنان از طریق نایبان و نمایندگان خود ، آنان را در یافتن مسیر هدایت یاری رساند.
پس هیچ گناهکاری در هیچ شرایطی هر چند گناهان او زیاد باشد حق ندارد از رحمت پرودگار مأیوس باشد ؛ چرا که یأس از رحمت خداوند، سوء ظن به او و بزرگ ترین گناه است.
امید به رحمت پروردگار و ندامت و پشیمانی از گناهان و در نهایت توبه واقعی و خالصانه گامی مهم به سوی محبوب خدا شدن و راهی است هموار به سوی هدایت، که شیطان از آن نگران و ناراحت است.
نظر دهید » 
احادیث

پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود:
روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .
***********
مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .
در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .
*************
اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند
زمانی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.
**************
شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان
در جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .
***********
از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .
**************
به چهار بلا مبتلا شوند. نخست: تجاوز به ناموس شان
در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد . نخست: تجاوز به ناموسشان و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ، سوم: خشکسالی، چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .
اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند .
************
آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد
از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:
روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد : نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند .
************
یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.
*************
2 نظر » 
راهکارهای عملی عفاف گرایی

1. مدیریت اعضای بدن
روح تمامی راه های مقابله با شهوت انگیزی های حرام شیطانی، کنترل اعضا و جوارح در عرصه ی عفاف گرایی است.
روایت داریم که درهای بهشت هشت در و درهای جهنم هفت در است. این تفاوت در کجاست؟ یک تفسیر این است که تعداد درهای جهنم به تعداد اعضا و جوارح انسان است. چشم، گوش، زبان، شکم، شهوت، دست و پا. پیروی از دستورهای شیطانی و دوری از خداوند می تواند درهای جهنّم را یکی یکی باز کند . یعنی هر عضوی که به طرف گناه و وسوسه های شیطانی پیش می رود، دری از درهای جهنّم را باز می کند و در نقطه ی مقابلش اگر هر یک از این اعضا، در مسیر رحمانی قرار بگیرد و به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) در دعای کمیل:« قوّ عَلَی خِدمَتِکَ جَوارحی؛ قون بده به جوارح من در خدمت گذاری به خودت» تمام اعضا و جوارحمان در مسیر خدمت به خداوند رحمان قرار بگیرد، هر کدام دری از بهشت را به روی ما باز می کند. اما چرا بهشت یک در بیشتر است. در تفسیری می فرماید که متعلق به نیّت است . نیّت عمل صالح دری است به سوی بهشت ، اما نیت گناه مادامی که به عمل تبدیل نشده است، دری به سوی جهنم باز نمی کند. فرصت انتخاب و تعلّق به او داده شده اگر عمل شیطانی کرد در جهنم باز می شود.
چونان زنبور عسل
یک انسان مؤمن و شیعه باید تمام ورودی و خروجی هایش را کنترل کند و هر چیزی را وارد ذهنش نکند. هر چیزی را نشنود و هر چیزی را نبیند. حدیثی از امام علی هست که می فرماید:« شیعَتُنا بِمَنزله النَّحل؛1 شیعیان ما مانند زنبور عسل هستند» زنبور های نگهبان در ورودی کندو به شدت مراقب هستند تا زنبور های کارگر آلودگی را وارد کندو نکنند. آنها زنبور آلوده را بی رحمانه نیش می زنند و می کشند و گرنه تمام کندو آلوده می شود. از این رو باید تمام ورودی ها و خروجی های قلب ما به شدّت کنترل شود تا آلودگی وارد روح و جان ما نشود. اگر روایت می فرماید:« النَّظَرُ سَهمٌ مِن سهامِ ابلیسِ2؛ نگاه شهوت انگیز نیزه زهرآگین ابلیس است» ما نباید بگذاریم وارد بشود. مثلا کسی که تشنه شود، اگر جام زهر بنوشد، از بین می رود. این اشتباه به قیمت جانش تمام می شود. پس باید محافظت بشود. اگر کسی بگوید که یک لحظه غفلت در اصابت چاقو به چشم نباید تاوان همیشگی کوری را داشته باشد؟! باید گفت که این قانون و قاعده ی هستی است. باید تابلوهای هشدار را جدی بگیریم. باید به شدت از ورودی و خروجی های قلبمان و صادرات و واردات کشور وجودمان مراقبت کنیم.
2. پاک چشمی و پاک دامنی مردان
در سوره نور که سوره ی عفاف گرایی است در آیات 30 تا 33، پروردگار آدمیان،ابتدا بر پاک چشمی و پاک دامنی مردان تأکید می ورزد و آنان را از نگاه های حرام و آلودگی های جنسی بر حذر می دارد:«قل للمؤمنینَ یَغُضّوا مِن أبصارِهِم وَ یحفَظُوا فروجَهُم ذَلکَ أزکی لَهُم إنَّ اللهِ خِبیرٌ بِما یصنَعون3؛به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنان پاکیزه تر است؛ زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است.»
حضرت عیسی(ع) پیام آور عقاق بودند و برای حوّاریون بیش از هر چیز بر عفت چشم تأکید می کردند و می فرمودند:« أیاکُم وَ النَّظرهَ فَإنّها تَزرعُفی قلبِ صَاحبها الشَهوَهَ وَ کَفی بِها لِصاحِبهَا فتنه4؛بر حذر باشید از نگاه آلوده. پس همانا نگاه حرام در قلب انسانِ چشم چران، بذر شهوت می کارد و برای اینکه شخصی گرفتار در فتنه شود همین کافی است» نگاه های شهوت انگیز شما را تحریک می کند و بذر شهوات را به گیاه تبدیل می کند.
3. پاک چشمی و پاک دامنی بانوان
« وَقُل للمُؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن ابصارِهنَّ وَ یحفظنَ فُرُوجهن … 5 و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند …»
امام علی(ع) می فرمایند:« العُیونُ مَصایدُ الشَیطان6؛ چشم ها دام های شیطان اند» چشم باید کنترل بشود. چشم چرانی در نهایت انسان را به بمب متحرّک شهوت تبدیل می کند.
1. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 65،ص 17
2.همان ج 101،ص40
3. نور(24)،30
4. شیخ مفید،امالی،ص 208
5. نور(24)،31
6. عبدالواحد تمیمی،غرر الحکم و درر الکلم،ص 52، ح 993

نظر دهید » 
به عمل کار برآید

مهمترین روشی که پیامبر اسلام(ص) همواره با آن سر و کار داشت روش عملی بود. پیامبر(ص) به آنچه می گفت خود عمل می کرد و در این مرحله به قدری پیش رفت که عمل پیامبر(ص) نیز به عنوان سنت حسنه یکی از منابع فقهی به شمار می رود. رسول خدا ضمن اینکه خود اسوه عمل بود، سعی می کرد دیگران را نیز طوری تربیت کند که سخنانشان با رفتارشان مطابق باشد تا در شنونده بیشتر اثر کند. قرآن مجید کسانی را که به قول خود عمل نمی کنند سخت سرزنش کرده و می فرماید:« موجب خشم شدید خداوند است که بگویید آن چره عمل نمی کنید».1
مسلمانان چون می دیدند پیامبر اسلام به سخنان و عقاید خود پای بند است بیشتر گرایش پیدا می کردند، زیرا بهترین موردی که می تواند تجلی اعتقاد یک فرد باشد همان عمل اوستو تربیت بیش از آن چه از طریق گفتار صورت گیرد، از راه عمل می تواند انجام شود.2
1 نظر » 
دروغ

دروغ و واژه های معادل آن در زبان عربی، از قبیل کذب، افتراء، افک، به معنای خبر مخالف با واقع به کار می روند. دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقیهان و نزد عرف نیز به همین معناست. راستی و صدق نیز که نقطه ی مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعریف شده است.
انسان از اینکه به او دروغ گفته شود، ناخشنود می شود و احساس بیزاری می کند و این بهترین گواه بر آن است که سرشت پاک بشری از این عمل، تنفر داشته از آن می پرهیزد. طبیعت و فطرت انسانی با دروغ ناسازگار بوده، در برابر این عمل، نوعی مقاومت و بازدارندگی از خود نشان می دهد که از آن با عنوان قبح عقلی یاد می شود.
از دیدگاه شرع نیز احادیث فراوانی در زمینه ی قبح دروغ وارد شده است که تفکر و تأمل در این احادیث موجبات دوری انسان از این صفت زشت- که مخرب دنیا و آخرت می باشد- را فراهم می کند.
در تفسیر شریف نمونه، ضمن بیان مقدماتی در خصوص دروغ؛ اینگونه آمده است:
• راستگویی و اداء امانت دو نشانه ی بارز ایمان و شخصیت انسان است،
حتی دلالت این دو بر ایمان و نماز هم برتر و بیشتر است. امام صادق(ع) می فرماید: نگاه به رکوع و سجود طولانی افراد نکنید. چرا که ممکن است عادت آنها شده باشد، به طوری که اگر آنرا ترک کنند ناراحت شوند؛ ولی نگاه به راستگویی و امانت آنها کنید.
• دروغ سرچشمه همه ی گناهان
شخصی به حضور پیامبر(ص) رسید، عرض کرد: نماز می خوانم و عمل منافی عفت انجام می دهم، دروغ هم می گویم! کدام را اول ترک گویم؟ پیامبر(ص) فرمود: دروغ. او در محضر پیامبر(ص) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید. هنگامی که خارج شد، وسوسه های شیطانی برای عمل منافی عفت در دل او پیدا شد، اما بلافاصله در این فکر فرو رفت، که اگر فردا پیامبر(ص) از او در این باره سؤال کند چه بگوید؟ بگوید چنین عملی را مرتکب نشده است؟ اینکه دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جاری می شود؛ و همین گونه در رابطه با سایر کارهای خلاف این طرز فکر و سپس خود داری و اجتناب برای او پیدا شد و به این ترتیب ترک دروغ سرچشمه ی ترک همه ی گناهان او گردید.
• دروغ سرچشمه ی نفاق است
چرا که راستگویی یعنی هماهنگی زبان و دل و بنابراین دروغ ناهماهنگی این دو است؛ نفاق نیز چیزی جز تفاوت ظاهر و باطن نیست …
• دروغ با ایمان سازگار نیست
در حدیثی چنین می خوانیم: از پیامبر پرسیدند آیا انسان با ایمان، ممکن است(احیانا) بخیل باشد؟ فرمود: آری. پرسیدند:آیاممکن است کذاب و دروغگو باشد؟ فرمود: نه! چرا که دروغ از نشانه های نفاق است و نفاق، با ایمان سازگار نیست …
• دروغ نابود کننده ی سرمایه ی اطمینان است.
می دانیم که مهمترین سرمایه ی یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومی است و مهمترین چیزی که این سرمایه را به نابودی می کشاند دروغ و خیانت و تقلب است، و یک دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویی و ترک دروغ در تعلیمات اسلامی همین موضوع است. حضرت علی(ع)در کلمات قصارش می فرماید: از دوستی با دروغگو بپرهیز که او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را در نظر تو دور می سازد.
• دروغ و انسان های ضعیف
هیچگاه انسان قوی و صاحب اراده دروغ نمی گوید. گفتن حقیقت خود نشان از شجاعت انسان دارد. کسی که دروغ می گوید از به خطر افتادن منافعش هراس دارد و به خاطر حفظ منافع و خواسته های حقیر دنیوی خود، حقیقت را قربانی می کند. البته بحث در خصوص دروغ و پیامد های زشت آن بسیار گسترده است. از جمله : ضعیف ساختن مروت و جوانمردی، فراموشی، سلب توفیق، لعن خدا و فرشتگان، فقر و تنگدستی، سرزنش و پشیمانی، نابودی شرم و حیا و …
راه های درمان دروغ
برای درمان دروغ، بزرگان ما دو راه علمی و عملی را سفارش می کنند. درمان از طریق علمی، با مطالعه ی آیات و احادیث وارده و کتب اخلاقی که در زمینه مذمت دروغ نگاشته شده، حاصل می شود. وقتی انسان به محرومیت ها و خسارات ناشی از این صفت می اندیشد، می تواند با سعی و تلاشو تمرین این صفت زشت را از خود دور کند. از روش های عملی در درمان دروغ آن است که انسان پیش از آنکه کلمه ای بر زبان بیاورد، درباره ی درستی یا نادرستی آن بیاندیشد و به آثار و عواقب آن توجه کند. شیوه ی دیگر در درمان عملی دروغ آن است که از معاشرت با دوستان دروغگو بپرهیزد؛ چرا که بسیاری از زشتی ها در اثر رفت و آمد و همنشینی با انسان های ناصالح پدید می آید و به عکس، بسیاری از زیبائیهای اخلاقی هم در همنشینی با خوبان و صالحان پدیدار می شود.
گریده ای ازسخنان مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی
![]()
نظر دهید » 
تربیت فرزند

اهتمام به مسائل تربیتی فرزند از رمز و راز موفقیت والدین و یک خانواده ی پویا و با نشاط است این مختصر توصیه هایی به مادران عزیز دارد:
چون مادران نقش حساس و خطیری در ساختار فکری، روحی،اخلاقی، و عملی فرزندان خود ایفا می نمایند. بر این اساس نکاتی را به طور مختصر و کوتاه بیان می کنیم تا با استعانت از خداوند متعال و همیاری و همکاری یکدیگر سرمایه های با ارزش باارزش خود را هر چه بهتر تربیت، هدایت و پاسداری کنیم.
• مادر دوست داشتنی ترین چهره در خانواده و مظهر مهر و صفاست، اوست که دل پر رنج همسر و فرزندان را تسکین می دهد و زمینه ی مهر و محبت، خیر اندیشی و خیر خواهی را در آنان ایجاد می کند و در یک کلمه، اوست که تربیت فرزند را به همراه پدر به عهده دارد. مادر، یعنی صبر و حوصله، عشق و محبت و همه ی خوبی ها را تداعی می کند.
• فرزندان در خردسالی شدیداً تحت تأثیر اخلاق، کردار،منش و رفتار مادران قرار دارند. در واقع فرزندان آیینه ی تمام نمای والدین هستند؛ پس شایسته است با اصلاح فرزندان خویش کوشا باشیم.
• مادر به عنوان مسئول و حافظ امنیت و تدمین امنیت و آسایش باید موجبات جلب و جذب اعضای خانواده را فراهم آورد. مادران با قصد قربت و اخلاصی که دارند، مطمئناً از عهده ی ایجاد محیطی آراسته و آرام بخش، یعنی خانه بر خواهند امد.
• مادری که می خواهد فرزندان امین، راستگو و صادق داشته باشد، بیش از همه خود باید امین، راستگو و صادق باشد. وقتی کودک به آسانی و با گوش خود از اعضای خانواده - بویژه والدین_ دروغ می شنود و یا عمل خلافی مشاهده می کند، چگونه توقع داریم که وی دروغ نگوید. به عنوان مثالف وقتی که مادر در خانه است و کسی زنگ خانه را می زند و به کودک گفته می شود بگو مادرم خانه نیست، چگونه از کودک توقع داریم که راستگو باشد. یا زمانی که کودک می گوید: کسی به کمد وسایل شخصی من دست نزند و علی رغم سفارش وی، وسایل او به هم می ریزد، چگونه امانت داری را می آموزد؟!
• مادر بهترین راز دار فرزند است و باید زمینه لازم برای حفظ اسرار فرزندان را حفظ کند و از افشای اسرار فرزند خودداری نماید؛ زیرا در صورتی که مادر راز او را فاش نماید، فرزند ناخدآگاه به سوی کارهای مخفی و پنهان کاری و از همه مهمتر، دروغگویی روی می آورد.
• مادران فهیم و خردمند وقتی مصالح زندگی و اعتبار خانوادگی را در میان ببینند به فرزند خود تفهیم می کنند که ضروری است پدر راز آنها را بداند تا به گره گشایی و راهنمایی بپردازد.
• مادر دانا به فرزند خود می فهماند که هر سخنی را نزد هر کسی نگوید و بداند پدر و مادر بهترین غمخوار بوده و همواره حافظ سعادت فرزند خویش هستند.
• مادرانی که دارای اعتدال مزاجند، دارای اخلاقی ملایم و لطیف هستند، از وظایف اخلاقی خوی ش نیک آگاهند، رابطه ی آنان با فرزندان بر اساس عطوفت الهی است، فرزندان را به خاطر خدا دوست می دارند و می کوشندتا نسلی سازنده، پویا و ارزنده برای جامعه بسازند، چنین مادرانی مقامی برتر از فرشتگان دارند.
• سخت گیری های بی موردريال بی حوصلگی،دعوای نابجای مادر و اصولاً شرایط نامطلوب زندگی روح فرزندان را افسرده و غمگین می سازد. مقایسه فرزندان خود با دیگران، بی توجهی به سخنان آنان، به حساب نیاوردن آنان در جمع، نادیده گرفتن سلیقه ی ایشان، عدم مشورت و بی اعتنایی به وضعیت ظاهری، روحی و جسمی و … همه از عوامل تحقیر و موجب دوری فرزند از مادر می گردد.
• ترجیح پسران و دختران و بالعکس ،اندیشه ای غیر منطقی و جاهلانه است مادران دیندار و مؤمن بیش از هر کس دیگری باید در این امر دقت کنند و مواظب باشند که حتی ناخواستهدر این دام گرفتار نشوند.
مادر که منبع امنیت و آرامش است، الگو و پیشوای زندگی است باید خطای فرزند را در مرحله ی نخست بخشید و او را راهنمایی کند. در صورت تکرار، به او هشدار دهد و از همه مهمتر، پس از مشاوره و هشدار، در صدد علت یابی و رفع علت باشد تا زمینه تکرار نادرست فراهم نشود.
• مادران موظف به پرورش به قوهی تدبیر و کاردانی فرزندان بالغ خویش هستند. وادار کردن آنان به تأمل، تفکر و تدبّر در امور و توجّه به مصالح و مفاسد عمل، موجبات رشد شخصیت ایشان را فراهم می آورد.
مادر خردمند و مسئول در کنترل در کنترل و نظارت بر فرزند به او تفهیم می کند که در باید ها و نباید ها تنها مصلحت فرزند مورد توجّه اوست، نه استبداد و خشونت. زمانی که خواستگاری برای فرزند دخترآمد و یا فرزند پسر علاقمند به ازدواج با دختری است و ما به هر دلیلی با او هم عقیده نیستیم، باید با دلیل منطقی و صحیح علّت مخالفت خود را بیان کنیم. بدین ترتیب یا ما قانع می شویم و یا فرزند حرف ما را می پذیرد و احساس می کند که هیچ گونه خشونت و استبدادی در کار نیست و مصلحت او مورد توجه بوده است. مادر خردمند لغزش و خطای فرزند را با خشونت پاسخ نمی دهد، بلکه صمیمانه آن را پذیرفته و با راهنمایی فرزند خود، از تکرار آن جلوگیری می کند.
• مادر فهمیده از بدبختی و محرومیت های زندگی خود برای فرزند سخنی نمی گوید، بلکه رخ زیبای زندگی را برای سیر و حرکت فرزند به او می نمایاند تا او را به زندگی حال و آینده علاقمند سازد. بر مادران لازم نیست که ثروتمند و پردرآمد باشند، ولی لازم است که صدیق،درستکار،خدمتگذار، مؤمن و مسئول باشند و خانه را بسان مدرسه ای بسازند که همواره درس زندگی به فرزندان خود می آموزد.روح خلوص مادر و عبادت در پیشگاه خداوند اثرات نیکویی در دل فرزند می گذارد و مانع از هر گونه انحراف فرزند می شود.
قال رسول الله(صلی الله علیه):« رحم الله مناعان وَلَده علی برّه یَقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقُه و لا یخرُقُ به؛ رحمت کند کسی را که در نیکی و نیکوکاری به فرزند خویش کمک کند؛ یعنی 1. آنچه را کودک در توان دانسته و انجام داده از او بپذیرد. 2. آنچه انجام آن برای کودک سنگین و طاقت فرساست از او نخواهد.3. او را به گناه و سرکشی وادار نکند. 4. به او دروغ نگوید و در برابر او اعمال سبک و احمقانه انجام ندهد.
گفتار فلسفی کودک، بخش 2، ص 45
به کوشش م.ظفرقندی،طلبه
![]()
1 نظر » 
رجعت

آیا ما نیز در زمان امام زمان(عج الله تعالی فرجه ) رجعت می کنیم؟
رجعت از دیدگاه تشیع یعنی اینکه خداوند عده ای از مردگان را با همان اندام و صورتی که بودند، زنده کرده و به دنیا بر می گرداند، به گروهی از آنان عزت داده و گروهی را ذلیل خواهد کرد و حق مظلومان را از ستمگران می گیرد و این جریان پس از قیام قائم( عجل الله تعالی فرجه) به وقوع می پیوندد.زنده شدگان کسانی هستند که در حد اعلای ایمان و یا در حد اعلای کفر و فسادند، پس از مدتی زنده شدن و دریافت کیفر و پاداش برخی از اعمالشان دوباره می میرند و رد روز قیامت برای کیفر و پاداش کامل تر زنده می شوند.
در قرآن کریم آیات متعددی بر این مطلب دلالت دارد از جمله آیه 10 سوره مبارکه مؤمن « إنَّ الَّذین کَفَروا یُنادَون لَمَقتُ الله اکبرُ من مقتِکُم أنفُسَکُم إذ تَدعَونَ إلی الایمانِ فَتَکفُرون»و آیه 260 سوره مبارکه بقره« وَ إذ قالَ إبذاهیمُ رَبِّ أرنی کَیفَ تُحیی المَوتی قالَ أوَلَم تُؤمن قالَ بَلی وَلکِن لَیَطمَئِنَّ قَلبی قالَ فَخُذ إربعهً فَصُرهُنَّ إلیکَ ثُمَّ اجعَل عَلَی کُلِّ جَبَلٍ منهُنَّ جُزءًا ثُمَّ ادعُهُنَّ یأتِینَکَ سَعیاً وَاعلَم أنَّ الله عَزیزٌ حَکیمٌ» و … روایات هم در این رابطه به حد تواتر رسیده است.
همچنین در عصر رجعت، پس از امام قائم( عجل الله تعالی)، ائمه دیگر به دنیا بر می گردند و یکی پس از دیگری حکومت می کنند، حتی وقتی حضرت قائم( عجل الله تعالی فرجه) از دنیار رحلت می کنند، امام حسین(علیه السلام) ایشان را غسل می دهد.
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) که درباره رجعت صادر شده، می فرمایند: « نخستین کسی که قبرش می شکافد و زنده شده به دنیا بر می گردد، حسین بن علی( علیه السلام) است و این رجعت عمومی نیست( که تمام مردگانزنده شده و سر از قبر درآورند)بلکه افراد خاصی به دنیا بر می گردند که یا مؤمن خالص و یا مشرک محض باشند.1(تفسیر عیاشی،ج2،ص281)
همچنین امام باقر(علیه السلام) فرمود؛ « پیامبر گرامی (صلی الله علیه) و حضرت علی(علیه السلام) به دنیا رجعت می کنند»
به نظر می رسد، بازگشت مجدد این دو گروه به زندگی برای تکمیل یک حلقه تکاملی در گروه اول و چشیدن کیفر ددنیوی در گروه دوم است.
به عبارتی گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانعی در زندگی خود روبه رو شده اند و تکامل آنها ناتمام مانده است،بنا بر حکمت می بایست مسیر تکاملی خود را از طریق بازگشت به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنا و ایجاد این حکومت شرکت کنند.
زیرا شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگ ترین افتخارات به شمار می آید و برای آنهایی که قبل از رجعت مرده اند، این بازگشت فرصتی است که شهید شوند.
عده ای از مؤمنان خدمت اهل بیت(علیه السلام) می آمدند و می گفتند: گناه ما چیست که نباید شهید شویم، مخصوصاً مؤمنان زمان امام صادق ، امام باقر،امام رضا و امام کاظم(علیهم السلام)؛ زیرا در زمان این امامان جنگ آنچنانی رخ ندا.
ایجاد این فرصت برای شهید شدن مؤمنان نیز تضمینی است؛ زیرا در روایت آمده است: « مؤمنان که قبل از رجعت مرده اند در رجعت شهید می شوند و آنانی که قبل از رجعت شهید شده اند در رجعت می میرند.»
امام رضا(علیه السلام) نیز در این باره می فرمایند:« هر مؤمن در بسیتر بمیرد، در رجعت کشته می شود و هر مؤمنی کشته شود، در رجعت در بستر خود می میرد» 2( بحار الانوار،ج53،ص33)
همچنین پیشوایان دین کارهایی را که نتوانسته اند قبل از رجعت به دلیل توطئه های دشمن انجام دهند، در رجعت انجام می دهند.
اما رجعت برای منافقان و جباران برای این است که علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز، باید مجازات هایی نیز در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود و قوم لوط دیدند، ببینند و تنها راه آن، رجعت است.
هر انسانی که برای انتقام و تنبیه رجعت می کند، هرگز به میل و اراده خود بر نمی گردد؛ بلکه از روی اجبار به رجعت تن می دهد؛ چنانکه امام صادق(ع)در حدیثی فرموده است:أنَّ الرجعهَ لیست بِعامه و هی خاصه، لا یَرجعُ الا من محض الایمانِ مَحَضاً، أو مَحضُشرک مَحضاً؛ رجعت عمومی نیست؛ بلکه جنبه خصوصی دارد،تنها گروهی بازگشت می کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند»3 (بحار الانوار،ج53،ص39
ممکن است این آیه شریفه که می فرمایند:« وَ حَرامُ عَلی قَریهٍ أهلکناها أنَّهُم لا یرجعون؛ 4(انبیاء/95) و حرام است بر شهر ها و آبادی هایی که( بر اثر گناه) نابودشان کردیم( که به دنیا بازگردند) آنها هرگز باز نخواهند گشت» نیز اشاره به همین معنا باشد؛ زیرا مسأله عدم بازگشت در مورد کسانی مطرح می شود که در این جهان بر کیفر شدید خود رسیده باشد و از آن روشن می شود گروهی که چنین کیفرهائی را ندیده اند، باید بازگردند و مجازات شوند.
ممکن است که بازگشت این دو گروه، در آن مقطع خاص تاریخ بشر، به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مسأله رستاخیز(مبدأ و معاد) برای انسان ها باشد تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوی و ایمان برسند و از هیچ نظر کمبودی نداشته باشند.
ممکن است این سؤال نیز پیش آید که رجعت اختیاری است یا خیر؟
در پاسخ باید گفت:
روشن است که هر انسانی که برای انتقام و تنبیه رجعت می کند،هرگز به میل و اراده خود بر نمی گردد؛بلکه از روی اجبار به رجعت تن می دهد. اما در مورد مؤمنین به نظر می رسد که اختیاری خواهد بود، نه اجباری. اگر چه هرگز ممکن نیست که برای مؤمنی رجعت پیشنهاد شود و او سرباز زند؛چنانچه از حدیث ذیل استفاده می شود که در مورد مؤمنان رجعت اختیاری است.
مفضل بن عمر گوید:
در خدمت امام صادق(علیه السلام) از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) و افرادی که عاشقانه انتظار ظهورش را می کشند و پیش از نیل به چنین سعادتی از دنیا می روند، گفتگو شد، فرمود:« هنگامی که حضرت مهدی(عجل الله تعالی) قیام کند، مأمورین الهی در قبر با اشخاص مؤمن تماس می گیرند و به آنها می گویند:« ای بنده خدا! مولایت ظهور کرده است، اگر می خواهی که به او بپیوندی، ازاد هستی و اگر بخواهی در نعمت های الهی متنعم بمانی، باز هم آزاد هستی»5 بحار92
سؤال دیگری که ممکن است پیش آید اینکه:
آیا رجعت، پس از ظهور حضرت مهدی(عج الله تعالی فرجه) با تکلیف سازگار است؟ با توجه به اینکه مشهور است در زمان ظهور امام زمان(عج) مؤمن محض و کافر محض به دنیا می گردند؟
حال کافر بعد از آنکه می میرد،وضع آخرت را مشاهده و به مبدأ و معاد یقین پیدا می کند، چگونه ممکن است در بازگشت به دنیا «کافر» باشد. مؤمن نیز که دوره تکلیف خود را گذرانیده است، چگونه مجدداً مکلّف خواهد شد؟
در پاسخ باید گفت:
کسی که در مدّت حیاتش حجت الهی بر او تمام گردیده و آیات و بیّنات الهی را مشاهده نموده و ایمان نیاورده و بیانات پیامبران در او اثری نکرده است، اگر هزاران مرتبه بمیرد و زنده شود، ایمان نخواهد آورد؛ زیرا اگر می خواست ایمان بیاورد، همان مرتبه اول ایمان می آورد.سرّ این مطلب در این است که چنین شخصی حیات انسانی ندارد و حیوانی بیش نیست.
مؤمنی که قبل از اجل حتمی، کشته شده باشد، در زمان ظهور رجعت می نماید تا بقیه عمر اولش را درک نماید و به سعادت برسد.مؤمنی نیز که به سعادت شهادت در راه خدا نرسیده و مرده باشد، باز می گردد تا به فیض شهادت که آرزویش بوده است،برسد. کافر پس از رجوع به دنیا مثل حیات اولیه اش مشغول به دنیا و شهوات ان خواهد گردید و آنچه را که از اوضاع موت و برزخ مشاهده نموده است، فراموش می کند و اگر هم متذکر شود، آن را به منزله خوابی وحشتناک برای خود قرار می دهد.
کسی که اهل نسیان و فراموشی شد،هزاران مرتبه هم که بمیرد و زنده شود،همان حیوان اولی است و کسی که اهل عناد شد، در جمیع عوالم چنین خواهد بود.
امادر مورد حال مؤمن در زمان رجعت، باید گفت که در آن زمان تکلیف نیست؛ بلکه برای رسیدن مؤمن به بعضی از مراتب جزای ایمان و اعمال حیات اولیّه خود که عبارت از دین سلطنت اهل بیت(علیهم السلام) و شاد گردیدن به آن است، می باشد.همچنین ممکن است برای برخی از مؤمنین علاوه بر انچه ذکر شد، نوعی تکلیف نیز باشدکه در حیات اولیّه به واسطه حوادث واقعه موفقیت پیدا نکرده بود، مانند رسیدن به درجه شهادتدر رکاب امام(علیه السلام) که اگر آرزوی او بوده است، ممکن است در زمان ظهور به دنیا برگردد تا به این مرتبه از کمال برسد.
1.تفسیر عیاشی،ج2،ص281
2.بحارالانوار،ج53،ص33
3.همان،ص39
4.انبیاء،/95
5. بحار،ص92
برگرفته از گنجینه معارف،محمد رحمتی شهرضا


2 نظر » 
همسرداری

شاید برای خیلی ها این سؤال مطرح باشد که هدف از زندگی مشترک با این همه نارضایتی و متأسفانه بدگویی ها چیست؟
یک جوان مجرد باید با چه انگیزه ای اقدام به ازدواج کند؟آیا ازدواج زیر بار مسئولیت رفتن و چندین برابر شدن دغدغه های زندگی و به تبع آن فشارهای روانی و ایجاد استرس و اضطراب نیست؟
پس برای چه باید ازدواج کرد؟
خداوند به طور بسیار خلاصه در آیه 21 سوره روم پاسخ این پرسش را داده است و می فرماید:« وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لَکُم من أنفُسِکُم أزواجاً لِتَسکنوا إلیها وَ جَعَلَ بینَکُممَوَدَّه وَ رَحمهً إنَّ فی ذلک لآیاتٍ لِقومٍ یَتَفکرونَ؛ و از نشانه ای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید،و در میانتان مودّت و و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند.»
بنابر این آیه هدف از ازدواج آرامش یافتن به واسطه همسر است و اما منظور از این آرامش چیست؟
مظاهر آرامش در قرآن
سه جنبه از آرامش در قرآن کریم ذکر شده است که ضمن اشاره به آنها برای هر یک، یک نمونه از آیات ذکر می شود:
1. آرامش در اعتقاد
هُوَ الذی أنزَلَ السَکینَهَ فی قُلُوب المؤمنینَ لِیَزدادوا إیماناً مَعَ إیمانهم و للهِ جُنودُ السَّماواتِ وَ الأرضِ وَ کانَ اللهُ عَلیماً حَکیماً؛ او کسی است که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید لشکریان آسمان ها و زمین از آن خداست،و خداوند دانا و حکیم است» فتح/14
2. آرامش در عمل
« … فَأنزَلَ اللهُ سَکینهُ عَلی رَسولهِ وَ عَلَی المؤمنینَ وَ ألزَمَهُم کَلِمهَ التَّقوی وَ کانوا أحَقَّ بِها وَ أهلها وَ کانَ اللهُ بِکُلِّ شَیءٍعلیماً؛ خداوند آرامش وسکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوی ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست» فتح /26
3. آرامش جسم و روان
« هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیلَ لتَسکُنُوا فیهِ؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید». یونس /67
با توجه به نکاتی که علامه طباطبائی و آیت الله مکارم شیرازی در ذیل مجموعه آیاتی که از واژه آرامش (ریشه سکن) در آنها بکار رفته است، آورده اند نتایج ذیل حاصل می شود:
- نوعی از آرامش مولود ایمان و اعتقاد به خدا، و اعتماد بر لطف اوست که مؤمنین را به خونسردی و تسلط بر نفس دعوت می کند.
- نتیجه صداقت، ایمان و آمادگی وفاداری از صمیم قلب و آرامش الهی است.
- آرامش الهی یکی از امداد های الهی است.
- آرامش یا جنبه اعتقادی دارد که تزلزل اعتقاد را برطرف می کند و یا جنبه عملی که ثبات قدم و مقاومت و شکیبایی به انسان می بخشد و یا جنبه روانی و جسمی دارد مانند شب که باعث تجدید قوا برای فعالیت روز بعد می شود.
تعریف سکینه و آرامش
«سکینه» در اصل از ماده سکون به معنی آرامش و اطمینان خاطری است که هر گونه شک و تردید و وحشت را از انسان زائل می کند و او را در طوفان حوادث ثابت قدم می دارد. انسان های صاحب آرامش، هرگز به خاطر آنچه از دست داده اند غمگین نمی شوند و به آنچه دارند دلبستگی شدید ندارند و این دو اصل سبب آرامش روحی آنها می شود.
« لِکیلا تَأسَوا عَلی ما فاتکُم و لا تَفرحوا بِما آتاکم؛ تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است، شادمانی نکنید.» حدید/23
در تعریف دیگر آمده است که کلمه« سکن» به معنای چیزی است که دل را راحتی و آرامش بخشد و از ماده سکون است که خلاف حرکت است.1
با توجه به فواید روحی و جسمانی ازدواج می توان گفت منظور آیه از آرامش، شامل آرامش روانی و جسمانی است. چنانکه علامه طباطبائی در ذیل آیه 189 سوره مبارکه اعراف منظور از آرامش به همسر را آرامش دل می داند و ایشان از سوی دیگر در ذیل آیه 21 سوره روم، منظور از آرامش را ، آرامش جسمانی حاصل از پاسخگویی مناسب به نیاز جنسی می داند.
با توجه به مطالب ذکر شده باید گفت:
یکی از نعمت های عمیق (برعکس آرامش شب که به صورت مقطعی است) در زندگی انسان ایجاد آرامش میکند همسر است.
البته با توجه به اینکه برای آرامش چنانچه در آیات زیر ذکر شده است جنبه های مختلفی ذکر شده است بدیهی است که هیچ یک جایگزین دیگری نمیشود و هنگامی انسان به حیات طیبه دست می یابد که در همه جنبه ها به آرامش برسد و راه رسیدن به این زندگی مسرور،داشتن ایمان،انجام عمل صالح و انتخاب صحیح برای زندگی مشترک است.در تأکید این مطلب باید به این ماجرا اشاره کرد که روزی پیامبر (صلی الله) به دختر جَحش فرمود:«دایی ات حمزه کشته شد، پس گفت انالله و انا الیه راجعون، ثوابش نزد خداوند محفوظ است» سپس پیامبر (صلی الله) فرمود: برادرت کشته شد، بنت جحش همان جمله را تکرار کرد.
سپس پیامبر(ص) به او گفت:«همسرت کشته شد»، پس بنت جحش دست هایش را بر روی سرش گذاشت و جیغی کشید.
پیامبر(ص) فرمود: هیچ چیزی برای زن با شوهرش برابری نمی کند.2
1.تفسیر نمونه/ج22/ص2
2.تفسیر نور الثقلین،ج4،ص174
گرداوری شده توسط پ.هوشمند
![]()
4 نظر » << 1 ... 81 82 83 ...84 ...85 86 87 ...88 ...89 90 91 ... 257 >>