
ولادت رسول اکرم

امشب به ملايك خبري تازه رسيده
لبخند نجات از نفس صبح دميده
شيطان عوض جامه دل خويش دريده
اوصاف خدا از دهن بت كه شنيده
يك صبحدم و اين همه اعياد كه ديده
اعياد خدا گشته از اين صبح پديدار
اي بحر تجلا! گهرت باد مبارك
اي طور نبوت! شجرت باد مبارك
اي مكه! نسيم سحرت باد مبارك
اي آمنه! قرص قمرت باد مبارك
ميلاد گرامي پسرت باد مبارك
دامان تو تا حشر بود مطلع الانوار
اي گمشدگان! گمشدگان! راهبر آمد
در عرصه ي بيدادگري، دادگر آمد
تكبير بگوييد كه هجران به سر آمد
تهليل برآريد كه پيغامبر آمد
پيغامبر از بهر نجات بشر آمد
آمد به جهان قافله را قافله سالار
توحيد بود لاله ي بستان محمد
جبرييل بود مرغ گلستان محمد
تهليل بگوييد به فرمان محمد
خلقت همه گشتند ثناخوان محمد
ذكر همگان آيه ي ما كان محمد
از قول خداي احد قادر دادار
اين نور جمال ازل، اين خالق نور است
اين هم سخن موسي، در وادي طور است
اين روي صحف، صورت زيباي زبور است
اين روح عدالت به محيط زر و زور است
اين منجي آن دخترك زنده به گور است
اين است كه گل سبز كند از شرر نار
اين است كه او بود و همه خلق نبودند
اين است كه با نام خوشش نامه گشودند
اين است كه خيل ملكش سجده نمودند
وصفش همه گفتند و شنيدند و سرودند
گفتند و شنيدند و سرودند و ستودند
با اين همه كردند به عجز سخن، اقرار
اين است كه توحيد از او نام گرفته
اين است كه خورشيد از او وام گرفته
اين است كه از روح بشر، دام گرفته
اين است كه دل از دمش آرام گرفته
اين است كه از دست خدا جام گرفته
سر تا قدم از علم الهي شده سرشار
اي جان همه عالم و آدم به فدايت
اي هستي هستي كمي از لطف و عطايت
گلبوسه ي فردوس، به خاك كف پايت
روييده مسيح از نفس روح فزايت
كار ملك و ذكر خداوند، ثنايت
اين ذكر الهي است كه دائم شده تكرار
اي چرخ كهن خاك ره طفل صغيرت
روشنگر بزم ازلي روي منيرت
تا حشر، بزرگان جهانند حقيرت
حتي به جنان اهل بهشتند فقيرت
پيغامبران يكسره بودند بشيرت
پيوسته نمودند به آقاييات اقرار
اوصاف تو چون وصف خدا فوق حساباست
قرآن تو را سلطه بر اين چار كتاب است
حب تو ثواب است، ثواب است، ثواب است
بغض تو عقاب است، عقاب است، عقاب است
تو آب حياتي و جهان بي تو سراب است
تو مهري و روز همه بيتوست شب تار
ما امت وحي و تو پيام آور مایی
تا هست خدايي خدا، رهبر مايي
تو جان همه عالمي و در بر مايي
تو سايه ي لطف ازلي بر سر مايي
تا شام ابد مشعل روشنگر مايي
بينور تو، توحيد محال است، نه دشوار
بي دست تو حق بر روي كس در نگشايد
بي دوستي ات حمد خداوند نشايد
بي حسن تو يوسف ز كسي دل نربايد
بي نام تو زنگ غمي از دل نزدايد
مدح تو نه از «ميثم»، از خلق نيايد
گيرم ز عقيق همه ريزد در شهوار
استاد غلامرضا سازگار
♦♦♦
زمین به لرزه در آمد، شکست کنگره ها
رها شدند خلایق ز بند سیطره ها
شبی که آتش آتشکده فروکش کرد
شبی که خاتمه می یافت رقص دایره ها
صدای همهمه ی موبدان زرتشتی
هنوز مانده به گوش تمام شب پره ها
شب ولادت فرخنده ی بهاری سبز
شب وفات زمستان سرد دلهره ها
دوباره نور و طراوت به خانه ها آمد
نسیم آمد و وا شد تمام پنجره ها
جهان به یُمن حضورش، بهشتی از برکات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات
ستاره ها به نگاهی شدند سلمانش
منجّمانِ مسلمانِ برق چشمانش
ز انبیاء الهی که رفته تا معراج؟
به غیر از او که ملائک شدند حیرانش
مقام بندگی اش را کسی نمی داند
پیمبران اولوالعزم مات ایمانش
بساط ذکر سماوات را به هم می ریخت
نماز نیمه شب و شور صوت قرآنش
اویس های قرن را ندیده عاشق کرد
تبسّم لبِ داوودیِ غزل خوانش
شفیع روز جزا گشت و حضرت حق
داد به دست پاک محمّد کلید رضوانش
امیر و قافله سالار کاروانِ نجات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات
مسیح مکّه شد و نبض مرده را جان داد
به مرگ دخترکان قبیله پایان داد
خرافه های عرب را اسیر حکمت کرد
به جای تیغ جهالت، به عشق میدان داد
نماز شکر سپیدارها چه دیدن داشت!
همان شبی که سپیده اذان باران داد
نبی ست پیر خرابات و ساقی اش حیدر
در ابتدا به علی او شراب عرفان داد
تبسّمش به کسی چون بلال عزّت داد
مسیر اصلی دین را نشان انسان داد
چه قدر فاصله مان تا بهشت کمتر شد!
برات مردم ری را به دست سلمان داد
شب تجلّی مهتاب روشن عرصات
نثار مقدم پرخیروبرکتش صلوات
کبوترم نشدم، تا کبوترش باشم
دخیل گنبد سبز و مطّهرش باشم
زمان نداد اجازه که مشق عشق
کنم غلام مسئله آموز منبرش باشم
چه قدر دیر رسیدم سر قرار وصال!
چه شد؟ نخواست که عمّر محضرش باشم
قبول، شیعه ی خوبی نبوده ام اصلاً
نشد که حلقه به گوش برادرش باشم
خدا کند که مرا از قلم نیندازد
بهشت مست می جام کوثرش باشم
به حال و روز خودم فکر می کنم، انگار
قرار بوده که گریان دخترش باشم
شب گرفتن حاجت، زیارت عتبات
نثار مقدم پر خیر و برکتش صلوات
وحید قاسمی
نظر دهید » 
دیدار فرماندهان ارشد نیروهای مسلح و برگزیدگان جشنواره مالک اشتر با فرمانده کل قوا
حضرت آیتالله خامنهای فرمانده معظم کل قوا ظهر امروز (یکشنبه) در دیدار فرماندهان ارشد نیروهای مسلح و برگزیدگان جشنوارهی مالک اشتر با اشاره به خصومتهای تمامنشدنی دشمنان با ملت و نظام اسلامی، مواجهه با این معارضهها را در گرو ایستادگی و تقویت روزافزون تواناییهای نیروهای مسلح خواندند و تأکید کردند: امروز نیروهای مسلح به بهترین نیروی انسانی از لحاظ فکری، عملی و عزم و اراده احتیاج دارند تا بتوانند آسیبناپذیری ملت را در مقابل دشمنیها حفظ کنند.
رهبر انقلاب اسلامی با ابراز خرسندی از عمق بخشیدن به حرکت پیشروندهی نیروهای مسلح در بخش نیروی انسانی با برگزاری جشنوارهی مالک اشتر، افزودند: لازمهی پیشگامی در موفقیتها، استمرار حرکت رو به جلو و بدون توقف است، بنابراین باید در هر بخش که مسئولیت و وظیفهای بر عهده دارید، بیوقفه و مستمر، کار و تلاش کنید.
ایشان، نامگذاری جشنواره بهنام جناب مالک اشتر از فرماندهان و یاران امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را آموزنده توصیف کردند و گفتند: مالک اشتر در «بصیرت و شناخت صراط مستقیم»، «عزم راسخ»، «احساس مسئولیت و آمادگی برای مجاهدت»، «شجاعت و قدرت فرماندهی» و درعینحال در «معنویت، عبادت، تقوا و تواضع» برجسته و الگوست و فرماندهان نیروهای مسلح باید بیش از دیگران، این حالات و روحیات عالی را در خود تقویت کنند.
نظر دهید » 
توهین اصلاح طلب ورامینی به سردار سلیمانی

پاسخ یکی از طلاب مدرسه علمیه کوثر ورامین به توهین اصلاح طلب ورامینی
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ.(بقره/44)
نهج البلاغه که سهل است گروهی قرآن می خوانند و آیاتش را برای مردم لقلقه می کنند و موقع بصیرت و عمل که می شود ،دست هر منافق را از پشت می بندند. آهای برادران انقلابی ! بس است؛ بگذارید یاوه گویان این دیار هم حرف دلشان را زده باشند تا آبی باشد بر آتش عقده های درونشان.
اصلا بگذارید یاوه پراکنی کنند تا دل ما بانوان شهر آرام گیرد. تا دیروز بر مردان غیور این آب و خاک غبطه می خوردیم و از اینکه نمی توانستیم پا به پایشان لباس رزم بپوشیم ناراحت بودیم،اما از امروز اگر عده ای مرد بودن خود را نه در میدان جنگ و نه در بحبوحه ی خون و خنجر که در رفاه و امنیت پس از جنگ آن هم در فضای مجازی ،به رخ سرداران جنگ می کشند و خود را مرد می خوانند ، ما خوشحالیم و افتخار می کنیم به زن بودنمان.
نه…نه … در شان شما مردان انقلابی دیار پانزده خرداد نیست جواب امثال ((تاجیک)) را بدهید. ننگ است برای شما اگر بخواهید دهان به هتاکی های این به اصطلاح مرد باز کنید و قلم در جوابش بفرسایید.
مگر قرار نشد شما به دل دشمن بزنید و پشت جبهه را بگذارید برای ما زنان . این خاله زنک ها و اراجیفشان را بگذارید برای ما. اینان اگر مرد بودند حداقل به قول خودشان اربابان غیور آمریکایی_ انگلیسی خود را در میدان جنگ علیه داعش تنها نمی گذاردند.
اینجا و در پشت جبهه و میان زنان چه می کردند؟ راست می گویند؟این گوی این میدان؛ سردار و بچه هایش یک شهر را آزاد کردند ،بقیه اش با ایشان و اربابانش ، افتخارش هم برای ایشان. دلش را دارند از گوشی هایشان جدا شده در میدان رزم واقعی برای داعشیان رجز بخوانند؟کنار برادران دلاور فرانسوی اشان .
اخوی لاف مردانگی در پناه امنیت سالهاست رنگ باخته ، کاش به جای نهج البلاغه کمی هم سخنان اربابت اوباما را می خواندی آنجا که گفت: علی رقم دشمنی ها برای ((سردار سلیمانی)) احترام قائل است و ((جان کری)) جانت آرزوی دیدار سردار که.. نه… ژنرال ما را در سر می پروراند.
برادرانم! بی خود خود را معطل امثال ((تاجیک ها)) نکنید.گوش به دهان مبارک حضرت عشق ((دامت برکاته)) داشته باشید و روانه ی قدس شریف شوید که تا پیروزی نهایی فاصله ای نیست.
این طرف برخی فقط خاله خان باجی های ذات خود را در عیان مردم ظاهر می سازند.شما غصه نخورید و همچنان در عرصه ی جهاد نظامی پیش قدم بمانید جهاد فرهنگی اش با زنان(( شفیعی )) و ((ثامنی راد)) پرور شهر.
نوشته شده به قلم م.ر طلبه
نظر دهید » 
نشست پژوهشی با محوریت شبهات انتظار

حجت الاسلام والمسلمین نصرت الله آیتی عضو انجمن مهدویت استان قم در نشست پژوهشی که امروز در مدرسه علمیه کوثر ورامین و با محوریت شبهات انتظار برگزار شد ضمن بیان مقدمه ای پیرامون سوال و شبهه گفت : یکی از تفاوت های پرسش و شبهه این است که شبهه سوالی است به نیت تخریب و این که معلوم ذهن فرد را تبدیل به مجهول کند .
حجت الاسلام آیتی با بیان سخن امیرالمومنین علیه السلام پیرامون شبهه اظهار داشت : طبق فرموده علی علیه السلام شبهه شبیه حق است و القا کننده شبهه زیبا و جذاب و دلنشین صحبت کند .
نصرت الله آیتی با طرح این سوال که چگونه می توانیم متوجه شویم فردی قصد شبهه افکنی دارد یا خیر تصریح کرد : یکی از راههای پی بردن به این مهم این است که فرد ، پرسش خود را در مجامع غیر علمی مطرح کند .
آیتی گفت : معیار دوم این است که پرسش در فضای غیرقابل کنترل مطرح شود مثل این که فردی سوال را در جایی مطرح می کند و نمی تواند پاسخ سوال را به تمامی دریافت کنندگان سوال ارائه دهد .
حجت الاسلام آیتی با اشاره به شبهاتی که امروزه ذهن جوانان را درگیر کرده است بیان داشت : نسل جدید سنی مذهب ها و وهابیون سعی دارند ما را نقد درون مذهبی کنند ، مثل علامه امینی که غدیر را با استفاده از منابع اهل سنت به اثبات رساند .
وی افزود ؛ فردی مثل آقای قفاری تلاش کرده تا از بین منابع شیعی ، شیعه را نقد درون مذهبی کند . به عنوان مثال ایشان ادعا کرده اند : به اعتراف عالمان شیعه اکثریت شیعیانی که معاصر امام زمان بوده اند تولد امام زمان را انکار کرده اند .
حجت الاسلام آیتی ادامه داد : منبع آقای قفاری کتاب فرق الشیعه نوشته جناب نوبختی است که در آن اینگونه ذکرشده است ؛ بعد از شهادت امام عسگری شیعه ۱۴ فرقه شد و۱۳ فرقه تولد مهدی را انکار کردند .
آیتی ضمن بیان نقاط ضعف استنادات این شبهه گفت : وقتی قفاری می گوید ۱۳ یا ۱۴ فرقه به معنی اکثریت جمعیت شیعه نیست ، چرا که ممکن است این فرقه ها در اقلیت باشد مثل زمان حال که شیعه سه فرقه اثتی عشری ، اسماعیلیه و زیدیه دارد و حال انکه اکثریت جمعیت شیعیان را اثنی عشری تشکیل می دهد و با همین توضیح قفاری خلع سلاح می شود .
حجت الاسلام و المسلمین نصرت الله آیتی ضمن بیان شبهه دیگری پیرامون غیبت منجی عالم بشریت اظهار داشت : قفاری می گوید : من از کتابهای شیعه اثبات می کنم بنیانگذار غیبت یهودی مسلمان شده ای به نام عبداله بن سبأ است .
وی افزود که قفاری باز هم به کتاب فرق الشیعه نوبختی استناد کرده و می گوید ؛ وقتی خبر شهادت علی را به عبدالله بن سبأ دادند گفت ؛ اگر هفتاد شاهد بر من گواه دهند که علی کشته شده است و مغز سرش را برایم بیاورند باز هم من معتقدم که ایشان غایب شده است .
آیتی افزود : اهل سنت طبق این صحبت عبدالله بن سبأ می گویند او بنیانگذار غیبت شیعه است .در حالی که شیعه معتقد است عبدالله بن سبأ برای اولین بار برای غیبت مصداق ( حضرت علی ) بیان کرد .
نصرت الله آیتی ادامه داد : فرق است بین کسی که برای غیبت مصداق بیاورد با کسی که اندیشه غیبت را پایه گذاری کند . چرا که زمانی که پیامبر از دنیا رفت عمر بن خطاب گفت « پیامبر از دنیا نرفته بلکه غایب شده و نزد خدای خودش رفته و خواهد آمد » این مطلب بیانگر آن است که اندیشه غیبت قبل از زمان عبدالله بن سبأ نیز وجود داشته است .
حجت الاسلام آیتی در پایان گفت : از سخن عمر چنین برمی آید که مردم در زمان پیامبر صلی الله ناآشنا با اندیشه غیبت نبوده اند و در نتیجه بنیانگذار اندیشه غیبت عبدالله بن سبأ نبوده است .
1 نظر » 
ماجرای شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» که خیلی محبوب شده چیست؟

گزیده ای از مصاحبه استاد چایچیان
اشعارم عنایتی است که از سوی ائمه اطهار(ع) به من می شود. به طور مثال شعر «ای شاه پناه بده» که درباره امام رضا(ع) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد رفته بودیم. مادرم همیشه ارادت ویژه ای به چهارده معصوم(ع) داشت؛ مادر 2بار پشت سر هم و در فاصله زمانی نزدیک به هم سکته کرد. دکتر به من گفت: فردی که اینگونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند. آن موقع به مادرم گفتم که چه آرزویی دارد.
او گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم. با اینکه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، دو بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند و به مشهد رفتیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم مشکل و برای مادرم غیرممکن بود. گفتم: مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمی ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی چسبد گفتم: دل چسبی اش به این است که حضرت جواب بدهند. بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم که در همین حال این شعر را سرودم: آمدم ای شاه، پناهم بده .. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی توانست برود خودش را به ضریح رساند و ضریح را بوسید؛ من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است. «آمدم ای شاه پناهم بده»
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبک خیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چوشمع
گرمی جانسوز به آهم بده
لشکر شیطان به کمین منند
بیکسم ای شاه پناهم بده
از صف مژگان نگهی کن به من
با نظری یار و سپاهم بده
در شب اول که به قبرم نهند
نور بدان شام سیاهم بده
ای که عطابخش همه عالمی
جمله حاجات مرا هم بده
آن چه صلاح است برای «حسان»
از تو اگر هم که نخواهم بده
مرحوم استاد حبیب الله چایچیان
1 نظر » 
مناجات با امام زمان

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنهها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت.
لسان الغیب حافظ شیرازی
♦♦♦
فوج مَلک دور و برش دارد نگارم
یک آسمان زیر پرش دارد نگارم
باید تمام عرشیان چاوُش بخوانند
تاج ولایت بر سرش دارد نگارم
صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست
خُلقی چو جد اطهرش دارد نگارم
نامی دگر از حاتم طائی نمانده
از بس گدا در محضرش دارد نگارم
حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست
الحق که ارث از مادرش دارد نگارم
از اولِ غیبت به شیعه بوده معلوم
فکری برای آخرش دارد نگارم
یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و
ششماهه طفل پرپرش دارد نگارم
وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی
قرآن به دست دیگرش دارد نگارم
کوری چشم دشمنان، لطفی مداوم
بر این نظام و رهبرش دارد نگارم
محمود مربوبی
1 نظر » 
شکرت که محرم حرم حوریا شدم
من… دلم … پژمرده بود …
غم عالم به دلم بود .
درد عالم
درد فاصله ها ، بین خوبی و خوبان و خوب عالم
درد خواستن و در هم پیچیدن و راه به جایی نبردن
درد کوفی شدن و تنها گذاشتن حسین زمان
آنقـَدَر کوبیده بودم به در و دیوار این قفس ، که تمام استخوانِ بودنم درد می کرد .
احساس می کردم به جز بیهوده بودن سرنکرده ام
فهمیده بودم دنیایی که تاب ترا داشته باشد قرار نیست باشد
ترسیده بودم از این خواب غفلت و جهالت که دوباره به گودی قتلگاه برسد
دلم از درد و داغت مرده بود
نایی نداشت جز برای صدا کردنت
یک روز
ولی
زندگی ام
جور دیگر شد.
مرا به خانه ات دعوت کردی!
نگاهم به نگاهت افتاد و… دلم رفت
با نگاهت قرار گرفتم
قرار دل بیقرارم شدی
نگاهت دنیایم را زیر و رو کرد
از قاب چشم تو همه چیز را می شد عاشقانه دید.
دیدم!دنیا پر از هیچ های چون من است
پر از من های از توست
دنیا شد تمام تو
دنیا قدر یک ذره ي کوچکِ تاریک بود
ولی تو آن را کردی
یک ذره نور…… متصل ……. به عالم نورت
این شهر که بوی غربت و غم گرفته بود
بوی آشنا گرفت
این جا که می آیم
به چیزهایی دل خوش و شاد شده ام که غصه ام بود
به چادر
به رو گرفتن
به دین داری
انگار پشت سر مادر قدم می گذارم و
پایم را جای پاهای نازنینش می گذارم
نمی بینمش ولی
برق امید چشمانش
زندگی ام را روشن کرده است
این جا
تنها نیستم
پر است از فرشته های ساده و بی آلایشی که چادر به سر می آیند و چادر به سر می مانند
چون میراث دار
مادرند
چون چادر خاکیشان عَلَم زنده بودن فریادهای زینب است
اینها را فضه جدا کرده برای زیر تابوت مادرم
دنیا برایم میهمانی خدا شده
این جا بوی آرزوهای بی انتهای کودکی را می دهد:
رفتن توی آسمانها و نقطه شدن
دنیا را از بالا دیدن
پریدن .
این روزها گاهی خدا را جور دیگر می پرستم
خدای کوچه های مدینه و کوفه
خدای خرابه شام
خدای صبورتر از امام صبوری
که قرنهاست منتظر است .
این جا
مرا یاد خدا می اندازد
یاد غمها
که چه ساده شادی می شوند
یاد ان مع العسر یسرا!
یاد روزهای خوب نیامده
- اگر دلم… هوسش… فقط آمدنش باشد-
نوشته شده به قلم بهشته روحانی . طلبه پایه دوم
نظر دهید » 
این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نامش را بگذار « مکیال المکرم فی فوائد ادعا للقایم علیه السلام »

مرحوم آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی در مقدمه کتاب ارزشمند مکیال المکارم می نویسد :
به فکر افتادم کتاب جداگانه ای درباره فواید دعا برای فرج بنویسم اما موفق نشدم تا این که کسی را در خواب دیدم که با قلم و سخن نتوان او را توصیف نمود ، یعنی مولا و حبیب دل شکسته ام و امامی که در انتظارش هستیم ، ایشان در عالم رویا با بیانی روح انگیز فرمود : «این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نامش را بگذار مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقایم »
همچون تشنه ای از خواب بیدار و در پی اطاعت امرش شدم .
کتاب تمنای وصال ( خواسته های امام زمان عج از ما در تشرفات ) حسن محمودی ، نشر همای غدیر ، ص ۶۵ ، به نقل از مکیال المکارم ( ترجمه فارسی ) ج ۱ ص ۴۹.
نظر دهید » 
«نقطه»

رفته بودم سمنان برای مصاحبه با خانواده شهید مدافع حرم؛ محمد طحان.
مصاحبه تا نماز ظهر طول کشید. در طول این مدت امیر محمد در کنارمان نشسته بود؛ آرام و کم حرف. من نمی دانستم در دل کوچک تنها یادگار محمد چه می گذرد. زُل زده بود به من. گویا حرفی تا گلویش بالا آمده بود و دنبال بهانه می گشت برای شعله کشیدن.
موقع نماز، سجاده به دست دنبال جای دنجی می گشتم برای نماز. پیش از بستن قامت، صدای آهسته ی کودکانه ای شعله کشید به سمتم. من آن لحظه انگار گالن بنزین بودم. نگاهم را دادم به او. دستش را دراز کرده بود به سمتی و می گفت. تمازتو اونجا بخون. بابام همیشه اونجا می خوند …
بی درنگ جمع شدم و پرتاب گردیدم به نقطه ای که امیر محمد نشانم می داد. نقطه ای که محل اتصال محمد با خدا بود.
من اتصال را اگر چه نمی دانستم، اما نقطه پرکنی از عهده ام برمی آمد. لااقل نقطه ی دل کوچک امیر محمد را، ولو برای لحظه ای. نماز آن روز نماز متفاوتی شد.
بعدها که مادر شهید برای چاپ دستنوشته هایش در باره محمد به ما رجوع کرد، با اشتیاق پذیرفتیم. می دانستیم این هم مأموریتی است از همان جنس پر کردن نقطه، تا التیامی باشد بر یکی از نقطه های بی نهایت دل
آن روز دل فرزند،
امروز دل مادر.
امان از دل مادر!
رحیم مخدومی
نظر دهید » 
جلسه درس اخلاق مدرسه علمیه کوثر ورامین
سرکار خانم نرجس شکوری فرد نویسنده و مسئول مقر کتاب جامعه الزهرا امروز در مدرسه علمیه کوثر ورامین ضمن بیان اهمیت کتاب و کتابخوانی گفت : باعث تاسف است که امروزه کتاب های پر فروش سال ما از کتاب های غربی است .
نرجس شکوری فرد ضمن بیان وظایف زن و مرد و بیان جملاتی از رهبر انقلاب پیرامون وظایف زنان در جامعه اظهار داشت : از وظایف زنان نیست که در خارج از منزل فعالیت داشته باشند و بدون نیاز مالی کسب درآمد کنند ، اما انجام کارهای فرهنگی ، سیاسی و … در جامعه را می توان از وظایف و تکالیف همه زنان در جامعه برشمرد .
شکوری فرد ادامه داد : امروزه که جامعه ما درگیر جنگ نرم است ، با آسیب دیدن هر قشری از جامعه دیگر افراد جامعه باید پاسخگو باشند که چرا کار فرهنگی و عقیدتی ما ضیف بوده و دشمنان توانسته اند به فرد و افرادی آسیب بزنند .
این نویسنده جوان کتاب خوانی را واجب دینی برشمرد و بیان داست : کتاب غذای روح است ، سعی کنید در زندگی اگر می خواهید به کسی هدیه یا صدقه بدهید طبق فرموده رهبر معظم انقلاب عمل کنید و کتاب صدقه دهید .
وی ادامه داد : بالاترین امر به معروف و نهی از منکر پیروی از نظام است ، بنابراین تلاش کنید و در بین جوانان و نوجوانان بروید و با خلق نیکو آنان را جذب نظام و رهبری کنید .
شکوری فرد در پایان بزرگترین نقطه ضعف قشر مذهبی جامعه را تنبلی برشمرد و گفت : چرا باید کتاب های دفاع مقدس کم فروش باشد ، این یک ایراد بزرگ است که فیلم های خوب در سینما کم فروش و فیلم های سخیف که بی شباهت با فیلم فارسی ها نیستند پرفروش است .( مثلا فیلم تیم خانه ایران یک و نیم میلیارد فروش داشته اما فیلم سلام بمبئی شانزده میلیارد )
2 نظر » << 1 ... 33 34 35 ...36 ...37 38 39 ...40 ...41 42 43 ... 138 >>