هرگاه درباره کسی چیزی گویند که او نداشته باشد و فرزند یا فرزند زاده او داشته باشد ، همانست که درباره او گفته شده: 

 

ابوبصیر می گوید : امام صادق علیه السلام فرمود : خدای تعالی به عمران( پدر مریم ، مادر عیسی ) وحی کرد که من به تو پسری می بخشم ، سالم و مبارک که به اذن خدا کور مادر زاد و پیس رادرمان  کند و مردگان را زنده کند و پیغمبر بنی اسرائیلش قرار دهم .

عمران این مطلب را به همسرش حنه که مادر حضرت مریم است گزارش داد ، چون به مریم حامله گشت ، فکر میکرد که حملش پسر است ، چون او را زائید و دید دختر است ، گفت : « پروردگارا ، من دختر زاییدم و پسر مانند دختر نیست » . یعنی دختر پیغمبر نمی شود .

خدای عزوجل درباره او می فرماید : خدا به آنچه او زاییده دانا تر است ، سپس چون خدای تعالی عیسی را به مریم بخشید ، او همان پیغمبر بود که به عمران بشارت داده شده بود و به او وعده کرده بودند .

پس هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم ، و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد آن را انکار مکنید .

شرح :

حاصل مقصود این روایت بلکه مقصود مرحوم کلینی از انعقاد این باب این است که : گاهی مصالح عالیه اقتضا میکند که انبیاء و ائمه علیه السلام سخنی را از راه توریه و مجاز اظهار  دارند و یا از امور بداعیه به مردم خبری دهند ، سپس برای مردم خلاف آن چه از ظاهر لفظ شنیده اند هویدا شود ، در این صورت نباید آن سخن را حمل به دروغ نمود ، زیرا گاهی مصالح عظیمی اقتضا به توریه و بدا می کند .

چنانچه در باب بدا از امام سوال شد و یکی از آن اموری که اقتضا به توریه و بدا دارد قیام و ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف است  .

از روایات استفاده می شود که تعیین امام قائم عجل الله از میان ائمه علیه السلام هم برای شیعیان صدر اول صلاح نبوده تا شیعیان زمان امام باقر و صادق علیهم السلام . به امید آن که امام قائم علیه السلام فرزند این امام است و آنها درکش خواهند کرد . مایوس و ناامید نشوند و انتظار فرج داشته باشند و در شداید و مصیبات شکیبایی و بردباری ورزند . زیرا میدانند که امام قائم تقیه نمی کند شمشیر میکشد ، حق را می گیرد مومنین را عزیز و منافقین را ذلیل می کند .

بنابراین اگر امام صادق علیه السلام بفرماید  : فرزند من امام قائم علیه السلام ، مقصود این است فرزند هفتم من قائم به شمشیر است ، ولی شیعه گمان می کندکه فرزند اول آن حضرت قائم به شمشیراست . از این رو صبرم کنند و انتظار فرج می کشند و و افسرده و کسل نمی شوند .

سپس چون دید فرزند آن حضرت قیام به شمشیر نکرد ، نباید وعده امامش را حمل به دروغ کند ، به جهت احتمال به توریه و بدا .

چنانچه اینگونه وعده خداوند تعالی به عمران داده شد.



دیده شده در اصول کافی ، کلین رازی ، انتشارات علمیه الاسلامیه ، ج۲ ، ص ۴۸۴ .

   چهارشنبه 12 خرداد 1395نظر دهید »

نگاه به نامحرم .

 

 

هر چه که حرام است نگاه نکنید در بعضی جاها به زن ها نگاه می کنند و می گویند :« خواهرمه ، بیا اینجا » ما خواهر ، برادر نداریم ، ولو به چشم خواهری هم که نگاه کنی نمی توانی به زن نامحرم نگاه کنی . 

من نمیدانم اینهایی که نگاه می کنند جواب خدا را چه می دهند .

ولو حالا خانمی رویش باز باشد ،اگر چه وجه و کفی را بعضی فتوا داده اند که پوشیدنش لازم است ولی خیلی ها هم احتیاط می کنند می پوشند .پوشیه دارند الان . بعضی زنها حجابشان را مراعات می کنند .

بعضی ها هم می گویند : وجه و کفین آزاد است . اما نگاه کردن ما جایز نیست . ما نمی توانیم زن نامحرم را نگاه کنیم . در این اختلاف نیست چون آیه دارد قرآن و می فرماید : « قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (*) وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ.. به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و فروج خود را حفظ كنند، اين براى آنها پاكيزه‏تر است، خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد آگاه استو به زنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ كنند،.( سوره نور )

حتی صدای زن هم خطرناکه و عورت است ، یعنی یک زن جوان که صحبت می کند ، مثلا زن برادر شما ، عروس است و آمده است منزل شما ، جوان است با شما بخواهد صحبت کند مشکل دارد ، مگر ضرورت ، مثلا بگوید : نان نداریم داداشت هم دیر می آید ، برو نان بگیر »این عیبی ندارد .

اما دیگر غیر از ضرورت احتیاط و مشکل است . صحبت هم به اندازه ضرورت عیب ندارد . اما بیشتر از ضرورت با زن جوان مشکل است .

آقای کمپانی می فرمود : در همدان ما ، درهای چوبی بود یک آهن این طرف در بود و یک حلقه آن طرف در بود . آن آهن را که می زدند مرد می آمد دم در ، این ( حلقه ) را که می زدند زن می آمد دم در . این طور بود ، زن نمی آمد دم در بگوید : کیه .

آقای کمپانی میگفت گاهی وقتها مرد در خانه نبود ، یک مردی می آمد و در را می زد آن وقت حاج آقا به عیالش گفته بود وقتی رفتی پشت در ، انگشتت را بکن توی حلق و بعد بگو کیه . تا صدایت ظاهر نشود .

صدای زن جوان هم تحریک می کند و هم خطرناک است .

لذا زمان قدیم اینطور بوده که زنها انگشت در حقشان می کردند و بعد می گفتند « کیه » .

امام زمان علیه السلام که بیاید مردم می گویند دین تازه آورده ، حالا این حرفها را هم که من میزنم شما می گویید آقا دین تازه آورده . نه بابا این طور بوده سابقا .

 

سخنان آیت‌الله مجتهدی تهرانی ، شنیده شده توسط عبدی متین .

   سه شنبه 11 خرداد 13953 نظر »

بخشی از وصیت نامه تکان دهنده شهید شوشتری 


 



ديروز از هر چه بود گذشتيم امروز از هر چه بوديم گذشتيم

انجا پشت خاكريز بوديم و اينجا در پناه ميز

ديروز دنبال گمنامي بوديم و امروز مواظبيم ناممان گم نشود

جبهه بوي ايمان ميداد و اينجا ايمانمان بو ميدهد

آنجا درب اتاقمان مينوشتيم يا حسين فرماندهي از آن توست

الان مينويسيم بدون هماهنگي واردنشويد

الهي نصيرمان باش تا بصير گرديم

بصيرمان كن تا ازمسيربرنگرديم

آزاد(رها) مان كن تا اسيرنگرديم

 

 

 

دیده شده در سایت. http://zibatarinzibatarin.blogfa.com

   دوشنبه 10 خرداد 13954 نظر »

آن چه درباره دوازده امام رسیده و تصریح به امامت آن ها دارد .

 

امام محمد تقی علیه السلام فرمودند :امیرالمؤمنین همراه حسن بن علی علیهماالسلام می آمد و به دست سلمان تکیه کرده بود تا وارد مسجد الحرام شد و نشست .

مردی خوش قیافه و خوش لباس پیش آمد و به امیرالمؤمنین سلام کرد ، حضرت جوابش فرمود و او نشست و آن گاه عرض کرد : یا امیرالمؤمنین سه مسئله از شما می پرسم ، اگر جواب گفتی میدانم که آن مرد ( که بعد از پیغمبر حکومت را متصرف شدند ) در باره تو مرتکب عملی شدند که خود را محکوم ساختند و در امر دنیا و آخرت خویش آسوده و در امان نیستند و اگر جواب نگفتی می دانم تو هم با آن ها  برابری .

امیرالمؤمنین به او فرمود ؛ هر چه می خواهی از من بپرس . او گفت : به من بگو : ۱- وقتی انسان می خوابد روحش به کجا می رود .؟

۲- و چگونه می شود که انسان گاهی به یاد می آورد و گاهی فراموش می کند .؟

۳- و چگونه می شود که بچه انسان مانند عموها و دایی ها می شود .؟

امیرالمومنین رو به حسن کرد و فرمود : ای ابا محمد جوابش را بگو .

امام حسن علیه السلام جوابش را فرمود . آن مرد گفت : گواهی دهم که شایسته پرستشی جز خدا نیست و همواره به آن گواهی می دهم .

گواهی دهم که محمد رسول خداست و همواره به آن گواهی دهم .

گواهی دهم که تو وصی رسول خدا هستی و به حجت او قیام کرده ای - اشاره به امیرالمؤمنین کرد ، و همواره بدان گواهی دهم .

گواهی دهم که تو وصی او قائم به حجت او هستی - اشاره به امام حسن کرد .

گواهی دهم که حسین بن علی وصی برادرش و قائم به حجتش بعد از اوست .

گواهی دهم که علی بن الحسین پس ازحسین قائم به امر امامت اوست .

گواهی دهم که محمد علی قائم به امر امامت علی بن الحسین است .

گواهی دهم که جعفر بن محمدقائم به امر امام محمد است .

گواهی دهم که موسی بن جعفرقائم به امر امامت جعفر بن محمد است .

گواهی دهم که علی بن موسی قائم به امر امامت موسی بن جعفر است .

و گواهی دهم که محمد بن علی قائم به امر امامت علی بن موسی است .

گواهی دهم که علی بن محمد ، قائم امر امامت محمد بن علی است .

گواهی دهم که حسن بن علی ، قائم به امر امامت علی بن محمد است .

و گواهی دهم که مردی از فرزندان حسن است که نباید به کنیه و نام خوانده شود ، تا امرش ظاهر شود و زمین را از عدالت پر کند چنانچه از ستم پر شده باشد .

و سلام و رحمت خد ا بر تو باد ، ای امیرالمؤمنین .

سپس برخواست و رفت .امیرالمؤمنین گفت : ای ابا محمد دنبالش برو و ببین کجا می رود .؟

حسن بن علی علیه السلام بیرون آمد و فرمود : همین که پایش را از مسجد بیرون گذاشت نفهمیدم کدام جانب از زمین خدا را گرفت و رفت .سپس خدمت امیرالمؤمنین بازگشتم و به او خبر دادم .

فرمود : ای ابا محمد ! او را می شناسی ؟ گفتم : خدا وپیغمبرش و امیرالمؤمنین داناترند .

فرمود : او خضر علیه السلام است .

 

دیده شده در اصول کافی ، کلین رازی ، انتشارات علمیه الاسلامیه ، ج ۲ ، ص ۴۶۸ . حدیث ۱۳۸۰.

   دوشنبه 10 خرداد 13952 نظر »

 

 (آيه۸۶)- چه كسى قادر بر شفاعت است؟ در اينجا همچنان سخن در باره ابطال عقيده شرك و سر انجام تلخ مشركان است، و با دلائل ديگرى بطلان اعتقاد آنها را آشكار مى‏ سازد، نخست مى‏ فرمايد: اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ اين معبودان مى‏ روند بايد بدانند كه «معبودانى كه آنها غير از خدا مى ‏خوانند مالك و قادر بر هيچ گونه شفاعتى نيستند» (وَ لا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ).

ولى از آنجا كه در ميان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند در ذيل آيه آنها را استثنا كرده، مى‏ فرمايد: «مگر كسانى كه شهادت به حق داده‏اند» (إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ). ولى چنان نيست كه آنها براى هركس، هر چند بت ‏پرست و مشرك و منحرف از آيين توحيد باشد شفاعت كنند، بلكه «آنها به خوبى مى ‏دانند» براى چه كسى اجازه شفاعت دارند (وَ هُمْ يَعْلَمُونَ).

 (آيه ۸۷)- سپس از معتقدات خود مشركان گرفته، به آنها پاسخ دندان شكن داده، مى ‏گويد: «و اگر از آنها سؤال كنى چه كسى آنها را آفريده است؟ بطور مسلم مى‏گويند: اللّه»! (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ). لذا در پايان آيه به عنوان ملامت و سرزنش مى‏گويد: «اكنون (كه چنين است) چگونه از عبادت خدا به سوى غير او باز گردانده و منحرف مى ‏شوند»؟! (فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ).

 (آیه۸۸)- اين آيه از شكايت پيامبر در پيشگاه خدا از اين قوم لجوج و بى ‏منطق سخن گفته، مى‏فرمايد: «آنها چگونه از شكايت پيامبر (در پيشگاه خداوند) كه مى ‏گويد: پروردگارا! اينها قومى هستند كه ايمان نمى ‏آورند» غافل مى‏شوند؟ (وَ قِيلِهِ يا رَبِّ إِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لا يُؤْمِنُونَ). او مى ‏گويد: من شب و روز با آنها سخن گفتم، از طريق بشارت و انذار وارد شدم، سرگذشت دردناك اقوام پيشين را براى آنها بر شمردم، و آنچه گفتنى بود، گفتم اما با اين همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ايمان نياوردند، تو مى‏ دانى و آنها. 

 (آيه۸۹)- و در آخرين آيه به او دستور مى ‏دهد: «اكنون (كه چنين است) از آنها روى برگردان» (فَاصْفَحْ عَنْهُمْ). در عين حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توأم با خشونت و پرخاشگرى نباشد بلكه «به آنها بگو: سلام بر شما» (وَ قُلْ سَلامٌ).

نه سلامى به عنوان دوستى و تحيت، بلكه به عنوان جدائى و بيگانگى. اين سلام در حقيقت شبيه سلامى است كه در آيه ۶۳ سوره فرقان آمده است: «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» هنگامى كه جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مى‏ گويند: سلام» سلامى كه نشانه بى‏اعتنايى توأم با بزرگوارى است. با اين حال آنها را با جمله‏اى پرمعنى تهديد مى ‏كند، تا گمان نكنند اين جدائى و وداع دليل بر آن است كه خدا كارى با آنها ندارد، مى ‏فرمايد: «اما به زودى خواهند دانست» (فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).

آرى! خواهند دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناكى با لجاجتهاى خود براى خويشتن فراهم ساخته ‏اند؟!

 

 

«پايان سوره زخرف» دیده شده در برگزیده تفسیر نمونه ,آیت‌الله مکارم شیرازی,ج۴ ،ص ۳۸۰

   دوشنبه 10 خرداد 13951 نظر »

 

روایت داریم که امام زمان علیه السلام که ظهور فرمود : الا یا اهل العالم می فرماید .پنج ندا می کند به اهل عالم بدون هیچ دستگاهی و اختراعی و این ( پیام ) به همه می رسد و به هر کس به لغت خودش می رسد ، در عالم ، نه در این پنج قاره

 الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین قتلوه عطشاناً  . الا یا اهل العالم ، انَّ جدّی الحسین سحقوه عدواناً .  ای اهل عالم ، آگاه باشید كه جدم حسین را تشنه شهید کردند . ای اهل عالم ، آگاه باشید كه بدن جدم حسین را از روی دشمنی خرد كردند .

به هر کس به لغت خودش می رسد . این فرق است بین اعجاز و آن کارهایی که با اسباب چینی درست می شود .

از این جهات معرفت کسی پیدا کند می فهمد مسأله ظهور امام و غیبت امام را ، ما نمی بینیم  ، او ما را می بیند .

ما کلامش را نمی شنویم ، او کلام ما را می شنود .

آقا سید حسن نامی بوده در نجف از مدرسین و در فشار اقتصادی واقع شده . می گوید : من چهل روز عریضه ای می نویسم برای امام زمان و همان عریضه را تکرار می کنم تا چهل روز و یا توی آب می اندازم و یا در جایی نگه می دارم .

روزچهلم ( من یادم نیست که روز چهلم است ) دیدم به ما از پشت سر خطابی به ما رسید ، کسی گفت : آقای آقا سید حسن .

گفتم :  درِخانه بسته است ، در خانه جز من کسی نیست ، قطعا خیال است .

قدری صبر کردم ، دوباره گفت : آقای آقا سید حسن ، پسر آقا سید حسین ( مثلا) اسم پدر منم برد.

گفتم : این دیگه خیال نیست ، نام پدر منم برد .

متوجه شدم به اون طرف صوت شدم کسی را ندیدم . حالا بناگذاشتم به این که نه خیر ، خیال نیست لکن نگاه کردم به آن طرف دیدم نه کسی را نمی بینم .

در عین این که کسی را نمی دیدم این صوت را شنیدم :

« شما گمان می کنید ما از حال شما مطلع نیستیم . شما خیال می کنید ما نمی دانیم شما در چه حالی هستید .» 

همین که این صدا را شنیدم ؛ شما خیال می کنید ما با خبر از حال شما نیستیم . همین که شنیدم  کأنه حاجتم رفع شد .

هیچ کأنه احتیاج ندارم .به همین شنیدن این کلام …. 

 

سخنان آیت‌الله العظمی بهجت ( ره ) ، شنیده شده توسط عبدی متین .

 

   یکشنبه 9 خرداد 13953 نظر »

 

گل من هوش و حواست اینجاست

آسمان غرق تماشا شده است .

بوی نم در همه جا پیچیده است

پیشٔ ایوان بهشت است ، که ملائک آب می پاشندش 

ملکوت است مهیا شده است !

دل خود را تو چراغانی کن 

جامه نو به تنت زود بپوش 

دوستانت را آگاه بساز 

همه را وعده گرفته است خدا 

و چه خوب است که گویم این را

«رمضان نزدیک است »


نوشته شده به قلم محدثه شفاعت ( طلبه فارغ التحصیل) 

   یکشنبه 9 خرداد 13953 نظر »

 

 (آيه۸۱)- از آنجا كه در آيات گذشته، مخصوصا در آغاز سوره گفتگو از مشركان عرب و اعتقادشان به وجود فرزند براى خدا در ميان بود. در اينجا از طريق ديگرى براى نفى اين عقايد باطل وارد شده مى‏ فرمايد: به آنها كه دم از وجود فرزندى براى خدا مى ‏زنند «بگو: اگر براى خداوند رحمن فرزندى باشد من نخستين كسى بودم كه به او احترام مى ‏گذاردم و از وى اطاعت مى‏ كردم» (قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ). زيرا از همه شما ايمان و اعتقادم به خدا بيشتر و معرفت و آگاهيم فزونتر است، و من قبل از شما به فرزند او احترام مى‏ گذاردم از وى اطاعت مى‏كردم.

 (آيه ۸۲)- بعد از اين سخن به دليل روشنى بر نفى اين ادعاهاى واهى پرداخته، مى‏ فرمايد: «منزه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش از توصيفى كه آنها مى‏ كنند» (سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ).

كسى كه مالك و مدبر آسمانها و زمين است و پروردگار عرش عظيم مى ‏باشد، چه نيازى به فرزند دارد؟

 (آيه ۸۳)- سپس به عنوان بى ‏اعتنائى و تهديد اين لجوجان كه خود نوعى ديگر از روش بحث با اين قماش افراد است مى‏ افزايد: «اكنون (كه چنين است) آنها را به حال خود واگذار تا در باطل غوطه‏ور باشند، و سرگرم بازى! تا روزى را كه به آنها وعده داده شده است ملاقات كنند» و ميوه‏هاى تلخ اعمال و افكار زشت و ننگين خود را بچينند (فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ).

اين همان يوم موعودى است كه در سوره بروج آيه 2 به آن سوگند ياد شده است: «وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ» سوگند به روز موعود [روز رستاخيز]».  

(آيه ۸۴)- اين آيه و آيه بعد ادامه سخن پيرامون مسأله توحيد است كه از يك نظر نتيجه‏اى است براى آيات قبل و از يك نظر دليلى براى تحكيم و تكميل آن و در آن هفت توصيف براى خداوند آمده است كه همه در تحكيم مبانى توحيد مؤثر است. نخست در مقابل مشركان كه براى آسمان و زمين اله و معبود جداگانه قائل بودند و حتى خداى دريا، خداى صحرا، خداى جنگ و خداى صلح، و خدايان مختلفى مطابق انواع موجودات در پندار خود ساخته بودند، مى ‏فرمايد: «او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود» (وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ).

سپس در توصيف دوم و سوم مى ‏افزايد: «او حكيم و عليم است» (وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ).

تمام كارهايش روى حساب و حكمت است، و از همه چيز آگاه و با خبر، و به اين ترتيب اعمال بندگان را به خوبى مى ‏داند و بر طبق حكمتش آنها را پاداش و كيفر مى ‏دهد.

 (آيه ۸۵)- در چهارمين و پنجمين توصيف، از بركات فراوان و دائم وجود او و مالكيتش نسبت به آسمانها و زمين سخن مى ‏گويد، مى ‏فرمايد: «پر بركت و زوال ناپذير است كسى كه مالك آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است مى ‏باشد» (وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما).

و بالاخره در ششمين و هفتمين توصيف مى‏ افزايد: «آگاهى از قيام قيامت مخصوص ذات اوست، و همگى به سوى او باز گردانده مى ‏شويد» (وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ). بنابر اين اگر خير و بركتى مى‏ خواهيد از او بخواهيد نه از بتها چرا كه سرنوشت شما در قيامت به دست اوست، و مرجع شما در آن روز تنها خداست.  

 

دیده شده در برگزیده تفسیر نمونه ,آیت‌الله مکارم شیرازی,ج۴ ، ص ۳۷۸. سوره زخرف .                     

   یکشنبه 9 خرداد 1395نظر دهید »

همه امامان به امر خدا قائم و به سویش رهبرند .


 

 

حکم بن ابی نعیم گوید : در مدینه خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم : من بین رکن و مقام ( خانه کعبه) نذر کرده و به عهده گرفته ام که اگر شما را ملاقات کنم ، از مدینه بیرون نروم تا رمانی که بدانم شما قائم آل محمد هستی یا نه .

حضرت هیچ پاسخی به من نفرمود . من ۳۰ روز در مدینه بودم سپس در بین راهی به من برخورد و فرمود : ای حَکم تو هنوز اینجایی ؟ گفتم آری . من نذری که کرده ام به شما عرض کرده ام و شما مرا امر و نهی ننموده و پاسخی نفرمودید .

فرمود : فردا صبح زود منزل من بیا . فردا خدمتش رفتم .

فرمود : مطلبت را بپرس . 

عرض کردم من بین رکن و مقام نذر کرده و روزه و صدقه ای برای خود به عهده گرفته ام که اگر شما راملاقات کردم از مدینه بیرون نروم ، جز آن که بدانم شما قائم آل محمد هستی یا نه ؟

اگر شما هستی ملازم خدمتت باشم و اگر نیستی ، در روی زمین بگردم و در طلب معاش برایم .

فرمود : ای حکم همه ما قائم به امر خدا هستیم .

عرض کردم ؛ شما مهدی هستی ؟ 

فرمود ؛ همه ما به سوی خدا هدایت می کنیم .

عرض کردم : شما صاحب شمشیری ؟

فرمود ؛ همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم .

عرض کردم شما هستی آن که دشمنان خدا را میکشی و دوستان خدا به وسیله شما عزیز می شوند و دین خدا آشکار می گردد ؟

فرمود ؛ ای حکم !چگونه من باشم در صورتی که به ۴۵ سالگی رسیده ام ؟ 

و حال آن که صاحب این امر ( که تومیپرسی ) از من به دوران شیرخوارگی  نزدیکتر و هنگام سواری چالاکتر است ، ( چنانچه در روایات آمده حضرت قائم علیه السلام در زمان ظهورش به صورت جوان ۳۰ ساله و قوی و نیرومند باشد .) 


دیده شده در اصول کافی ، کلینی رازی ، انتشارات علمیه اسلامیه ، ج ۲ ، ص ۴۸۶ .

   جمعه 7 خرداد 13951 نظر »

 

(آيه ۷۶)- در اين آيه اين نكته را خاطر نشان مى ‏سازد كه اين عذاب دردناك الهى چيزى است كه آنها خود براى خويش فراهم ساخته‏ اند، مى‏ فرمايد:  «ما به آنها ستمى نكرده ‏ايم ولى آنها خود ستمكار بوده ‏اند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ).

آرى! قرآن سر چشمه اصلى همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او مى‏شمرد نه مسائل پندارى كه گروهى براى خود درست كرده‏اند.  

(آيه ۷۷)- سپس به بيان گوشه ديگرى از بيچارگى آنها پرداخته، مى ‏گويد:  «آنها فرياد مى ‏كشند: اى مالك دوزخ (اى كاش) پروردگارت ما را بميراند» تا از اين عذاب دردناك آسوده شويم! (وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ). با اين كه هر كس از مرگ مى‏ گريزد و خواهان ادامه حيات است، اما گاهى چنان مصائب بر انسان فشار مى ‏آورد كه از خدا تمناى مرگ مى‏ كند، و اين چيزى است كه اگر در دنيا براى بعضى واقع شود در آنجا براى مجرمان جنبه عمومى دارد و همگى تمناى مرگ مى‏ كنند. اما چه سود كه مالك دوزخ به آنها پاسخ «مى ‏گويد: شما در اينجا ماندنى هستيد» و نجاتى حتى از طريق مرگ وجود ندارد (قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ).  

(آيه ۷۸)- در اين آيه كه در حقيقت علتى است براى خلود آنها در آتش دوزخ مى‏ گويد: «ما حق را براى شما آورديم، ولى اكثر شما از حق كراهت داريد» و در برابر آن تسليم نيستيد (لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ). تعبير به «حق» معنى گسترده‏اى دارد كه همه حقايق سرنوشت ساز را شامل مى‏ شود هر چند در درجه اول مسأله توحيد و معاد و قرآن قرار دارد. اين تعبير در حقيقت اشاره به اين است كه شما تنها با پيامبران الهى مخالف نبوديد اصلا شما مخالف حق بوديد، و اين مخالفت، عذاب جاويدان را براى شما به ارمغان آورد.

 (آيه ۷۹)- در اين آيه گوشه‏اى از كراهت و بيزارى آنها را از حق و طرفدارى آنها را از باطل منعكس ساخته، مى‏ فرمايد: «بلكه آنها تصميم محكمى (بر توطئه) گرفتند ما نيز اراده محكم و تغيير ناپذيرى (در باره آنها) داريم» (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ). آنها توطئه ‏ها چيدند تا نور اسلام را خاموش كنند، و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را به قتل رسانند، و از هر طريقى بتوانند ضربه بر مسلمين وارد كنند. 

 ما نيز اراده كرده‏ ايم آنها را در اين جهان و جهان ديگر سخت كيفر دهيم.  

(آيه ۸۰)- اين آيه در حقيقت بيان يكى از علل توطئه گريهاى آنهاست، مى ‏فرمايد: «آيا آنها مى‏ پندارند كه ما اسرار پنهانى و سخنان در گوشى آنها را نمى ‏شنويم»؟ (أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ).

ولى چنين نيست، هم ما مى‏ شنويم، و هم «رسولان و (فرشتگان) ما نزد آنان حاضرند و (نجواى آنها را) مى ‏نويسند» (بَلى‏ وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ).

 

دیده شده در برگزیده تفسیر نمونه ,آیت‌الله مکارم شیرازی,ج ۴ ص ۳۷۶، سوره زخرف.

   جمعه 7 خرداد 1395نظر دهید »

1 ... 102 103 104 ...105 ... 107 ...109 ...110 111 112 ... 138

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 40
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 10923
  • 1 ماه قبل: 46980
  • کل بازدیدها: 891324
رتبه وبلاگ