پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟
گفت: برو عزیزم.
رفت و والفجر مقدماتی شهید شد!
پسر دوم گفت: مادر، داداش که رفت، من هم برم؟
گفت: برو عزیزم.
رفت و عملیات خیبر شهید شد!
پدر گفت:
حاج خانم بچه ها رفتند، ما هم بریم تفنگ بچه ها روی زمین نمونه، رفت و کربلای پنج شهید شد!
مادر به خدا گفت:
همه دنیام رو قبول کردی، خودم رو هم قبول کن.
رفت و در حج خونین شهید شد!

شهیدان تلخابی



موضوعات: خواندنی ها
   یکشنبه 21 دی 13931 نظر »

کاربرد ماهواره در خارج :

متخصصین و دانشمندان خارج از کشور در جهت رشد و پیشرفت علم و تکنولوژی و دست یافتن به اطلاعات و کمک به ملت ها و مردم در بسیاری از زمینه ها اقدام به پرتاب ماهواره به فضا می نمایند.

نتیجه استفاده از ماهواره در خارج از کشور:

رشد و شکوفایی دانش

کسب اطلاعات جدید

تبادل سریع اطلاعات

آگاهی از تهدیدات طبیعی

و …


کاربرد ماهواره در ایران :

مردمی که ادعای روشنفکری و به قول خودشان به روز بودن می کنند برای بالا بردن سطح دانش و آگاهی خودشان اقدام به نصب ماهواره می نمایند تا از شبکه های بسیار جذاب آن کمال استفاده را ببرند.

نتیجه استفاده از ماهواره در ایران:

از بین رفتن بنیان خانواده ها

رفتار های پر خطر

فقر فرهنگی

فساد اخلاقی

و …



موضوعات: خواندنی ها
   یکشنبه 21 دی 1393


آیت الله محمد تقی بهجت


ما برای اوقات خواب خود افسوس می خوریم که چرا برای نمازشب بیدار نمی شویم.
در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم! زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم، توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله ی شب و تلاوت قرآن پیدا می کردیم.

صفحات: 1· 2


موضوعات: خواندنی ها
   یکشنبه 21 دی 13932 نظر »

بزرگترین خیانت ها رو به زن کسانی کردند که معیار انسان بودن زن رو «مرد» قرار دادند؛ زیبا دروغ بافتند اما حقیقت حرفشان جدیدا توسط یک نرم افزار دروغ سنج به نام منطق مغالطات کشف شده…. حقیقت حرفشون روم به دیوار این بود: انسان یعنی مرد؛ زن تنها وقتی انسان است که شبیه مرد باشد؛ مردانه سخن بگوید، مردانه کار کند، مردانه رفتار کند، خشن باشد، شغل بیرونی داشته باشد و… میگی اینارو اونا دیکته نکردند برات؟ ایندفعه از 118 نپرس بلکه از کودک درونت بپرس که در گوشه ای غریبانه کز کرده و رفتاهای مردانه ات را به نظاره نشسته است…… دخترکی خجالتی، بازیگوش، لطیف، دوست داشتنی، پر از محبت و خالی از نفرت… به یغما بردند آرامش زن، لطافت زن، زنانگی زن، حیا و عفت زن، غرور زن، پاکی زن، مأمن و محل آسایش زن، آرامش زن، کرامت زن و… و یوغ بردگی روحی و جسمی بر گرده زن انداختند و ذهن و عقلش را به استعمار و استثمار کشیدند… نامردان خوش بیان…. بازم روم به دیوار یاد شعری در کتاب فارسی دبستان افتادم : زاغکی قالب پنیری دید، به دهان برگرفت و زود پرید… ببخشید بذارین رومو از دیوار بر گردونم چون باقیش یادم نیست… خلاصه روباهه با چرب زبونی پنیرو قاپید و روباها هم گوهر برخی زنها رو قاپیدند و در عوض قلاده اضطراب و تشویش و مصیبت را به جای گردند بند و حلقه، هدیه دادند… به اسم عشق، تنش را دستبرد زدند و به او آموختند بگو: چرا دیگران برایم تصمیم بگیرند… او را آواره پسرکی چرب زبان که چشمش به تنها چیزی که نبود دل او بود، کردند و به او گفتند بگو: اگر عشق دیوانگیست من فاتحه عاقلی را خواندم… در کمال نامردی جسم او را به کار گرفتند با ارزان ترین قیمت و به او گفتند چرا تو نباید مثل مردان بتوانی کار کنی خانه ماندن توطئه علیه توست…. آری درست است تو باید کار کنی، برای رئیس چای ببری، اتاق اداره را دستمال بکشی، غرورت را خورد کنی تا حقوق بگیر شوی، سالن ورزشگاه را طی بکشی، جذابیت های جسمت را بفروشی تا مشتری جلب کنی، لطافت دستانت و نور چشمانت را در پای کارهای طاقت فرسا نابود کنی نگاههای هوس ران و هرزه را تحمل کنی تا از بین هزاران زن یک نفر را به آقایی ببرند و در بوق کنند که ما طرفدار حقوق زنیم… می کشندت و بعد پیراهن عثمان می کنندت که نظام و دین و مذهب علیه زن است… او را با توهم توطئه تا نا کجا آباد بردند و دائم در گوشش خواندند که: پدر علیه توست، مادر علیه توست، برادر و خواهر علیه توست، رهبر علیه توست، آخوند علیه توست، نظام علیه توست، همه در این کشور علیه تو اند حتی بیشرمی را به نهایت رسانده و گفتند شوهر و خدا و اهل بیت هم علیه تو اند و وقتی که پشتش در زیر این توهم شکست به او گفتند به ما پناه بیاور، به پسرکان هرزه پناه ببر، با هرزگان به شنا برو، هوایی در شمال و جنوب عوض کن که ما همه با هم هستیم… ما جهنم آزاد را از بهشت در بند بیشتر می پسندیم…(قربونت برم خدا، چقد غریبی رو زمین) احساساتش را به بازی گرفتند و خیال کرد این پسرکان هرزه واقعا عاشقند و حتی این دروغ، وقتی رسوا شد، یا گفتند «دروغ شیرین به از راست تلخ» و یا گفتند «از همه انتقام بگیر و گرگ باش چون همه گرگند و قدر خوبی نمی دانند…» کوهی ساختند از نفرت و تشویش و باز گفتند ما، تنهاطرفدار و حامی توایم …. حتی بکارتش را به بهانه عشق دزدیدند و برای اینکه نفهمد چه بلایی بر سرش آمده به او آموختند بگو: هرزگی، هرزگی جسم نیست بلکه هرزگی نگاه است و ذهن… اسم زنا را عشق گذاشتند و صیغه (ازدواج با مسئولیت محدودتر) را شهوت رانی حاجی لک لک ها نشان دادند و ازدواج و خاستگاری و آمدن اسم در شناسنامه را توهین خواندند تا بدینوسیله مراتب نفرت او نسبت به خدا و دین و احکام دینی و فرهنگ اسلامی و ایرانی را نیز فراهم کنند و ضربه آخر را بزنند… بر مصیبت زن باید خون گریست… زنی که محور عالم خلقت شد و فرمود لولا فاطمه لما خلقتکما…. و نیز در حدیث کسا، خالق یکتا پنج نور مقدس را با محوریت فاطمه به ملائک معرفی کرد…… «هم فاطمه و ابوها…» فاطمه و پدر و شوهر و بچه هاش… این ها واقعیاتی تلخ بود که با گشت زدنی کوتاه در شبکه های اجتماعی تصدیق می کنید…

http://nikbin.blogfa.com



موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 20 دی 1393

بزرگترین خیانت ها رو به زن کسانی کردند که معیار انسان بودن زن رو «مرد» قرار دادند؛ زیبا دروغ بافتند اما حقیقت حرفشان جدیدا توسط یک نرم افزار دروغ سنج به نام منطق مغالطات کشف شده…. حقیقت حرفشون روم به دیوار این بود: انسان یعنی مرد؛ زن تنها وقتی انسان است که شبیه مرد باشد؛ مردانه سخن بگوید، مردانه کار کند، مردانه رفتار کند، خشن باشد، شغل بیرونی داشته باشد و… میگی اینارو اونا دیکته نکردند برات؟ ایندفعه از 118 نپرس بلکه از کودک درونت بپرس که در گوشه ای غریبانه کز کرده و رفتاهای مردانه ات را به نظاره نشسته است…… دخترکی خجالتی، بازیگوش، لطیف، دوست داشتنی، پر از محبت و خالی از نفرت… به یغما بردند آرامش زن، لطافت زن، زنانگی زن، حیا و عفت زن، غرور زن، پاکی زن، مأمن و محل آسایش زن، آرامش زن، کرامت زن و… و یوغ بردگی روحی و جسمی بر گرده زن انداختند و ذهن و عقلش را به استعمار و استثمار کشیدند… نامردان خوش بیان…. بازم روم به دیوار یاد شعری در کتاب فارسی دبستان افتادم : زاغکی قالب پنیری دید، به دهان برگرفت و زود پرید… ببخشید بذارین رومو از دیوار بر گردونم چون باقیش یادم نیست… خلاصه روباهه با چرب زبونی پنیرو قاپید و روباها هم گوهر برخی زنها رو قاپیدند و در عوض قلاده اضطراب و تشویش و مصیبت را به جای گردند بند و حلقه، هدیه دادند… به اسم عشق، تنش را دستبرد زدند و به او آموختند بگو: چرا دیگران برایم تصمیم بگیرند… او را آواره پسرکی چرب زبان که چشمش به تنها چیزی که نبود دل او بود، کردند و به او گفتند بگو: اگر عشق دیوانگیست من فاتحه عاقلی را خواندم… در کمال نامردی جسم او را به کار گرفتند با ارزان ترین قیمت و به او گفتند چرا تو نباید مثل مردان بتوانی کار کنی خانه ماندن توطئه علیه توست…. آری درست است تو باید کار کنی، برای رئیس چای ببری، اتاق اداره را دستمال بکشی، غرورت را خورد کنی تا حقوق بگیر شوی، سالن ورزشگاه را طی بکشی، جذابیت های جسمت را بفروشی تا مشتری جلب کنی، لطافت دستانت و نور چشمانت را در پای کارهای طاقت فرسا نابود کنی نگاههای هوس ران و هرزه را تحمل کنی تا از بین هزاران زن یک نفر را به آقایی ببرند و در بوق کنند که ما طرفدار حقوق زنیم… می کشندت و بعد پیراهن عثمان می کنندت که نظام و دین و مذهب علیه زن است… او را با توهم توطئه تا نا کجا آباد بردند و دائم در گوشش خواندند که: پدر علیه توست، مادر علیه توست، برادر و خواهر علیه توست، رهبر علیه توست، آخوند علیه توست، نظام علیه توست، همه در این کشور علیه تو اند حتی بیشرمی را به نهایت رسانده و گفتند شوهر و خدا و اهل بیت هم علیه تو اند و وقتی که پشتش در زیر این توهم شکست به او گفتند به ما پناه بیاور، به پسرکان هرزه پناه ببر، با هرزگان به شنا برو، هوایی در شمال و جنوب عوض کن که ما همه با هم هستیم… ما جهنم آزاد را از بهشت در بند بیشتر می پسندیم…(قربونت برم خدا، چقد غریبی رو زمین) احساساتش را به بازی گرفتند و خیال کرد این پسرکان هرزه واقعا عاشقند و حتی این دروغ، وقتی رسوا شد، یا گفتند «دروغ شیرین به از راست تلخ» و یا گفتند «از همه انتقام بگیر و گرگ باش چون همه گرگند و قدر خوبی نمی دانند…» کوهی ساختند از نفرت و تشویش و باز گفتند ما، تنهاطرفدار و حامی توایم …. حتی بکارتش را به بهانه عشق دزدیدند و برای اینکه نفهمد چه بلایی بر سرش آمده به او آموختند بگو: هرزگی، هرزگی جسم نیست بلکه هرزگی نگاه است و ذهن… اسم زنا را عشق گذاشتند و صیغه (ازدواج با مسئولیت محدودتر) را شهوت رانی حاجی لک لک ها نشان دادند و ازدواج و خاستگاری و آمدن اسم در شناسنامه را توهین خواندند تا بدینوسیله مراتب نفرت او نسبت به خدا و دین و احکام دینی و فرهنگ اسلامی و ایرانی را نیز فراهم کنند و ضربه آخر را بزنند… بر مصیبت زن باید خون گریست… زنی که محور عالم خلقت شد و فرمود لولا فاطمه لما خلقتکما…. و نیز در حدیث کسا، خالق یکتا پنج نور مقدس را با محوریت فاطمه به ملائک معرفی کرد…… «هم فاطمه و ابوها…» فاطمه و پدر و شوهر و بچه هاش… این ها واقعیاتی تلخ بود که با گشت زدنی کوتاه در شبکه های اجتماعی تصدیق می کنید…

http://nikbin.blogfa.com



موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 20 دی 1393

 


موضوعات: خواندنی ها
   پنجشنبه 11 دی 1393

روزگـاری شهـر ما ویران نبـود             دین فروشی اینقدر ارزان نبود


صحبت ازموسیقی و عرفان نبود          هـیچ صوتی بهتر از قرآن نبود


دختران را بی حجابی ننگ بود             رنگ چادر بهتراز هر رنگ بود


مـرجـعـیت مظـهر تـکریم بـود              حـکم او را عالمی تسـلیم بـود


اینک اما ………


پشت پا بر دین زدن آزادگی است            حرف حق گفتن عقب افتادگی است


آخـر ای پرده نشین فاطمه             کی رسی برداد دین فاطمه


اللهم عجل لولیک الفرج…



موضوعات: خواندنی ها
   چهارشنبه 10 دی 13931 نظر »

امام به عنوان هادی امّت، به دنبال هدایت و گره گشایی از کار مردم است؛ فرقی نمی کند که حجّت الهی در چه شرایطی زندگی کند؛ خواه در فضایی نسبتاً باز، خواه در فضایی کاملا بسته و تحت نظر. امام حسن عسکری علیه السّلام که از سال 234 ق به همراه پدر بزرگوارش، امام هادی علیه السّلام در سامرّا به سَر می بردند، دوران سختی را می گذاردند امّا این سختی دوران، مانع هدایتگری ایشان نمی شود.


ماجرای شگفت انگیز استخوان و باران

مدّت امامت امام عسکری علیه السّلام، 6 سال بود. در یکی از این سال ها، در سامرّا، قحطی پیش آمد؛ معتمد عبّاسی، خلیفه وقت، دستور داد مردم به نماز استسقاء (طلب باران) بروند. مردم سه روز پی در پی برای نماز به مصلّی رفتند و دست به دعا برداشتند امّا باران نیامد. روز چهارم «جاثَلیق» (1)، بزرگِ اسقفان مسیحی (2) همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت. یکی از راهبان هر وقت دست خود را به سوی آسمان بلند می کرد، بارانی درشت فرو می بارید. این بار هم همینطور شد و در اثر دعای او، باران زیادی بارید؛ این مسئله سبب شکّ و تردید مسلمین گردید به گونه ای که حتّی عدّه ای به مسیحیّت (3) تمایل پیدا کردند.

به دنبال این جریان، خلیفه عبّاسی دست به دامان امام حسن عسکری علیه السّلام شد که در زندان بودند. خلیفه به امام عرض کرد که امّت جدّت رسول الله صلی الله علیه و آله را دریاب که هلاک شدند و داستان را برای امام تعریف کرد. امام فرمودند: فردا خواهم آمد و شکّ مردم را به امید خدا برطرف خواهم ساخت.

امام به عنوان هادی امّت، به دنبال هدایت و گره گشایی از کار مردم است؛ فرقی نمی کند که حجّت الهی در چه شرایطی زندگی کند؛ خواه در فضایی نسبتاً باز، خواه در فضایی کاملا بسته و تحت نظر

فردا که شد مردم آمدند، آن راهب نصرانی هم آمد. همین که دست ها را بلند کرد که دعا کند، امام عسکریّ علیه السّلام به بعضی از خدمت گزاران خود فرمود: دست راست راهب را بگیرید و ببینید میان انگشتان دست او چیست؟ استخوان سیاهی از دست راهب گرفتند؛ امام خطاب به راهب فرمودند: اکنون دعا کن و از خدا طلب باران کن، همین کار را کرد امّا آسمان که می رفت بارانی شود، در اثر دعای او باز شد و خبری از باران نشد.

خلیفه از امام پرسید: ای ابا محمّد این استخوان، چیست؟

امام عسکریّ علیه السّلام فرمود: این راهب از کنار قبر یکی از انبیاء عبور می کرده به این استخوان که متعلّق به بدن او بوده، دست پیدا کرده، و هیچ استخوان پیامبری ظاهر نمی شود مگر اینکه از آسمان باران می بارد.(4)


دو نکته طلایی

از این حادثه عظیم دو نتیجه می گیریم:

اوّل مسئله توسّل به انبیاء و اولیای الهی که مورد انکار طائفه وهّابیّت است؛ به این گمان که پیامبر که رحلت کرد، دیگر هیچ کاری از او بَر نمی آید. روشن است که این گمان به سبب جهل این طائفه به هویّت اصلی انسان یعنی نفس و جان انسان می باشد. این واقعه به روشنی اثبات می کند که حتّی تکّه ای از بدن مبارک یکی از اولیای الهی قادر است به اذن الله، کارهای بزرگی را انجام دهد.

دوم در خصوص افرادی که پیش گویی می کنند یا فال می گیرند و مانند آن، مردم عزیز بدانند که بسیاری از این اشخاص در شرایط خاصّی قادر به انجام کاری می باشند. به عنوان نمونه جایی که برای نشستن انتخاب می کنند، مهمّ است، از او بخواهید تا جای خود را تغییر دهد، آن گاه کارش را ادامه دهد. آیا خواهد توانست یا…!

امیدوارم از این واقعه تاریخی بهره برده باشید.


پی نوشت:

1. به رئیس نصاری در مناطق اسلامی، جاثَلیق گفته می شود.

2. به واعظ و خطیب مسیحیان،اسقف گفته می شود؛ کاتولیک ها، اسقف اعظم رم را «پاپ» می نامند.

3. برای مطالعه درباره مسیحیّت به کتاب ارزشمند “شناخت مسیحیّت” اثر عبّاس رسول زاده و جواد باغبانی نشر موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، مراجعه کنید.

4. إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّة فی معرفة الائمّة، مصحّح رسولی محلّاتی، هاشم، نشر بنی هاشمی، چاپ اوّل، 1381ق، تبریز، ج2، ص429.


محمّدحسن بشیری

مدّرس حوزه علمیه


موضوعات: خواندنی ها
   سه شنبه 9 دی 13931 نظر »

دوران امامت امام حسن مجتبی علیه السلام شامل دو وضعیت است. در پی بیعت عمومی مردم با ایشان بعد از پدر در همان کوفه به عنوان حاکم مسلمین باقی ماندند تا اینکه کش و قوس جریانات و خیانتهای بزرگان و سستی های یاران و جهالت خوارج باعث شد آن حضرت راهی کم اشکال تر از صلح با معاویه نداشته باشند و به این امر رضایت دادند. در اینجا می‌خواهیم به نقش امام مجتبی علیه السلام در تبدیل تهدید به فرصت بیشتر بیندیشیم.


حجت خدا به مدینه باز می‌گردند

اکثر دوران امامت حضرت مجتبی علیه السلام مربوط به بعد از صلح و عزیمت به مدینه است. ایشان در این دوران طبق مفاد صلحنامه ، در امور حکومت دخالتی نمی‌کردند؛ در عین حال وظایف فراوان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بر دوش خود احساس می‌کردند که به خوبی از عهده آنها برآمدند.

این دوره که حدوداً ده سال به طول انجامید، اقتضائات خاصی داشت. معاویه به عنوان حاکم مسلمین برای خود بیعت گرفته بود و به جز کارهای تبلیغاتی، صلحنامه خود با امام حسن علیه السلام را نیز مدرک مشروعیت حکومت خویش گردانیده بود. وجود چنین فردی در رأس امور مسلمین، تهدید بزرگی برای اسلام بود؛ اما تحمل و دوراندیشی در نحوه مبارزه با او، کم ضررترین گزینه در میان انتخابهای امام حسن علیه السلام بود.
صلح حسنی مقدمه ساز قیام حسینی

امام حسن علیه السلام حلقه‌ای از زنجیر پیوسته جانشینان دوازده‌گانه پیامبر صلی الله علیه و آله بود. ایشان به خوبی از شرایط زمانه خویش آگاه بود. مردم زمانه و شخصیت معاویه و آینده‌ای را که امت اسلامی با سستی هایشان برای خود رقم می‌زدند را به خوبی تشخیص می‌داد و واقعه عاشوراء را نیز مدّ نظر قرار داده بود. بنابراین در تحلیل صلح امام حسن علیه السلام و اقامت ده ساله در مدینه تا زمان شهادت به این امر باید توجه کنیم که امام حسن علیه السلام آنچه را که مردمِ باتجربه نیز نمی‌دیدند، در خشت خام می‌دید.


دوستانی که نتوانستند امام عصر خویش را درک کنند

از میان کسانی که در دوران آن حضرت می‌زیستند و جزو همفکران امام مجتبی علیه السلام نیز بوده‌اند اعتراضات و جملات ناسزایی نقل شده است که تکرار آن برای ما دردناک است. از جملات آنان چند نکته دستگیر ما می‌شود:

اول آنکه حتی دوستانی که در جهاد و پاکبازی آنان شکی نبود نیز درک کاملی از شرایط نداشتند و از جریانات صلح احساس سرافکندگی و ذلت می‌نمودند.

از امام مجتبی علیه السلام می‌آموزیم که گاه تکلیف به اقدامی داریم که نتیجه آن سالها و یا حتی قرنها بعد از مرگ ما ظاهر شود. این امر نباید ما را در مسیرمان سست کند

دوم آنکه امام با دیدی وسیع نسبت به حال و آینده تصمیم به صلح گرفتند و از این جهت تحلیلی فوق تحلیلهای عادی داشتند.

سوم آنکه راحتی ما در بیان تحلیل های جامع درباره صلح آن حضرت مرهون فاصله زمانی ما با آن دوران و رهایی مان از جوّ آن زمانه و نیز اطلاع از وقایع آینده اسلام است. ما هم اگر در آن دوران بودیم، بعید بود بتوانیم خود را از اشتباهات عمومی خارج کنیم.

چهارم آنکه شناختی که ما هم اکنون درباره عصمت ائمه اطهار علیهم السلام داریم مرهون تدبیرهای خود آن معصومین علیهم السلام و تلاشهای علماء است و متأسفانه مردمی که در کنار امام مجتبی علیه السلام بودند از عصمت ایشان بی‌اطلاع یا غافل بوده‌اند.


امامت در نقطه حساس تاریخ

سستی مردم راه تسلط معاویه را بر ایشان باز کرده بود و امام حسن علیه السلام در آن شرایط حساس به وظایف امامت خویش عمل می‌نمود. ایشان به بهترین وجهی به مقابله مکرهای معاویه پرداختند. آن حضرت می‌دانستند که مقابله فیزیکی با او دیگر ممکن نیست و باید از جبهه دیگری با معاویه جنگید، از این رو با ملزم کردن معاویه به شروطی، صلحنامه را امضاء نمودند و پس از مدت کوتاهی کوفه را برای همیشه ترک کرده، به مدینه بازگشتند.

بازگشت امام مجتبی و امام حسین علیهماالسلام و خاندان ایشان به مدینه سرآغاز فصل جدیدی در حیات پیوسته ائمه اطهار علیهم السلام است. این وضعیت حتی تا اواخر دوران امام حسین علیه السلام نیز به طول انجامید. امام حسن علیه السلام منتظر برچیده شدن ظلم معاویه و امثال معاویه بودند و این امر جز با ترک حکومت محقق نمی‌شد.

مقابله با دستگاه تبلیغاتی سیاسی معاویه از عهده هیچ کس جز ایشان بر نمی‌آمد و ایشان مراقب بودند که برنامه های معاویه در عادی نشان دادن روابط با ایشان به سرانجام نرسد.
شهادت امام حسن (ع)

تبدیل تهدید به فرصت

بعد از آن همه خیانت ها و سستی هایی که در سپاه کوفه وجود داشت، اگر امام مجتبی علیه السلام به جنگ با معاویه ادامه می‌دادند، دیری نمی‌گذشت که حادثه ننگینی پیش می‌آمد. مثلاً لشکریان، خود آن حضرت را نیز تسلیم معاویه می‌کردند(1). از امام مجتبی علیه السلام نقل شده است که اگر آن صلح انجام نمی‌شد، شیعیان تماماً کشته می‌شدند.(2)

قبول صلحنامه و اقامت امام مجتبی علیه السلام در مدینه اقدامی بود که تهدیدهای معاویه را تبدیل به فرصت نمود. هرچند مفتضح شدن معاویه و برچیده شدن حکومت فرزندان ابوسفیان در سالیان دراز بعد واقع شد؛ اما همه این پیروزیها جز در سایه اقدامات امام مجتبی علیه السلام محقق نمی‌گشت.

اقدام دیگر آن حضرت، معرفی کردن چهره واقعی معاویه برای تاریخ است. معاویه فردی بود که از رسانه‌های وقت، بیشترین استفاده را در موجه نشان دادن خود برد. ساختن احادیث جعلی یکی از کارهای او بود. اگر اقدامات ائمه اطهار علیهم السلام نبود، هم اکنون ما معاویه را فردی دیندار و خیرخواه و مهربان تصور می‌کردیم و مقام او را گرامی می‌داشتیم، اما امام حسن علیه السلام به طرُق گوناگونی چهره واقعی او را به مردم شناساندند.

با وجود آنکه بسیاری از شروط امام مجتبی علیه السلام در صلحنامه توسط معاویه شکسته شد، وجود این شروط و ثبت شدن آن در تاریخ برای شناسایی شخصیت معاویه بسیار راهگشاست. اینکه معاویه متعهد بود که به امام علی علیه السلام ناسزا گفته نشود و اینکه متعهد شده بود که برای خودش جانشین تعیین نکند ولی به خلاف عهد خود عمل کرد، سر نخ هایی برای شناخت درست معاویه در ورای همه تبلیغات او به دست ما می‌دهد. شروط دیگر نیز شنیدنی است: معاویه باید بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کند و حضرت مجتبی علیه السلام او را “امیرالمومنین” نخواند.(3)

بازگشت امام به مدینه باعث شد که با فراغت بالی که از امور حکومتداری برای ایشان پیدا شده بود، جلوه‌گر عملی اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله به مردم باشند. شاید اگر این فرصت دست نداده بود، کسی پیدا نمی‌شد که حالات مخصوصی را که ایشان در خصوص عبادت داشتند برای ما گزارش کند. قطره‌ای از حلم و بردباری فراوان، بخشش و انفاقات بسیار و بزرگمنشی‌های ایشان در کتابها برای ما به یادگار مانده است. شرح انفاقهای ایشان نیز شنیدنی است. مثلاً سه بار در طول عمر هرچه داشت، حتی کفشهای خود را به دو قسمت تقسیم کرد و نیمی از همه اموال خویش را در راه خدا داد. ایشان در طول عمر خود پیاده و گاه برهنه‌پا بیست و پنج بار به خانه خدا رفت و جریانات توجهات ایشان به خدای تعالی و یادآوری آخرت نیز برای مردم دوران ما باورنکردنی می‌نماید. (4)

راحتی ما در بیان تحلیل های جامع درباره صلح آن حضرت مرهون فاصله زمانی ما با آن دوران و رهایی مان از جوّ آن زمانه و نیز اطلاع از وقایع آینده اسلام است. ما هم اگر در آن دوران بودیم، بعید بود بتوانیم خود را از اشتباهات عمومی خارج کنیم
صلح حسنی با معاویه، نسخه ‌ای از صلح نبوی با کافران قریش

این مدت، فرصتی بود که هر چند در ظاهر تهدید و ذلت به حساب می‌آمد، در باطن زمینه ساز موفقیتها و پیروزمندیهای اوصیاء پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود. از این روست که خود امام مجتبی علیه السلام صلح خویش را به صلح پیامبر صلی الله علیه و آله با کافران مکه در جریان حدیبیه تشبیه ‌نمودند(5) صلحی که به نظر بسیاری از اصحاب آن حضرت - یا حتی مردم زمان ما - ننگ آور به حساب آمد؛ اما اثرات موفقیت آمیز آن سالهای بعد برای مردم آشکار شد به گونه‌ای که در آن شرایط با جنگ هرگز نمی‌شد آن موفقیتها به دست آید. مثلاً افراد زیادی در آن دوران و بر اثر قرارداد صلح توانستند با اسلام آشنا شده و مسلمان گردند.

از تشبیهی که امام مجتبی علیه السلام درباره صلح خویش با معاویه نموده‌اند در می‌یابیم که برکات فراوانی که برای اسلام و تشیع پیدا شد، در اثر تدبیرهای امام مجتبی علیه السلام رخ داده است. جریان عاشورا و تأثیری که آن قیام در لرزاندن دائمی تدبیر ظالمان و مزوران تاریخ اسلام نیز ریشه در اقدامات امام مجتبی علیه السلام دارد. در حقیقت امام مجتبی علیه السلام شرایط را به گونه‌ای مهیا نمودند که زمینه حرکت اصلاحی امام حسین علیه السلام بتواند به وجود بیاید. از این رو امام مجتبی علیه السلام الگوی کاملی برای تبدیل تهدید به فرصت می‌باشد.


تکلیف ما برای نتایجی که به عمرمان کفاف نمی‌دهد

از امام مجتبی علیه السلام می‌آموزیم که گاه تکلیف به اقدامی داریم که نتیجه آن سالها و یا حتی قرنها بعد از مرگ ما ظاهر شود. این امر نباید ما را در مسیرمان سست کند.


پی نوشت:

1. رک: احتجاج، ج2، ص290.

2. علل الشرایع، ج1، ص 211.

3. شروط صلحنامه در کتابهای مختلف از جمله کتاب زندگینامه چهارده معصوم علیهم السلام تألیف جناب سید محسن خرازی و سایر نویسندگان قابل مطالعه است.

4. بحار الانوار، ج43، ص331.

5. علل الشرایع، ج1، ص211.

روح الله رستگارصفت



موضوعات: خواندنی ها
   شنبه 29 آذر 1393

1 ... 110 111 112 ...113 ... 115 ...117 ...118 119 120 ... 138

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 2841
  • دیروز: 5586
  • 7 روز قبل: 16509
  • 1 ماه قبل: 52566
  • کل بازدیدها: 896910
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 19
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1