ماه رجب
1- ماه رجب در بين ماههاي قمري سال، ماهي برجسته و ويژه است، زيرا يكي از ماههاي حرام معرفي شده “ان عده الشهور عندالله اثناعشر شهرا في كتابالله يوم خلق السموات والارض، منها اربعه حرم، توبه آيه 36″ است و درباره حرمت ماه حرام در قرآن مجيد آمده “يسئلونك عن الشهرالحرام قتال فيه، قل قتال فيه كبير و صد عن سبيل الله، مائده 2″ است كه هرگونه قتال در آن ممنوع و گناهي بزرگ بوده و باعث بسته شدن راه خداوند ميباشد و بايد حرمتها در همه حال بويژه در ماههاي حرام، پاسداري “الشهرالحرام بالشهرالحرام و الحرمات قصاص، بقره 194” شود، و صدالبته اين نهي و منع درباره جنگ و قتل در ماههاي 4 گانه سال “رجب، ذي قعده و ذي حجه و محرم” حالت بازدارندگي دارد كه جان انسانها ارزشدار شود و مقدمهاي براي عدم تعرض به جان ديگران گردد.
2- ماه رجب با خود خاطرات دل پذيري چون ولادت امام باقر عليه السلام و امام نهم و امام اول حضرت علي عليهالسلام و عزيمت به مكه معظمه “امام حسين در هنگامه بيعت نكردن با يزيد بن معاويه” و مبعث گران سنگ براي رسول اعظم در 27 ماه را داريم و رويداد وفات و شهادت حضرت زينب عليها سلام و امام هفتم حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و امام هادي، را در اين ماه داريم. اين خاطرات با خود يك دنيا سخن و گفتار دارد كه هر يك دل پذير و شنيدني ميباشند.
3- در سلسله مباحثي كه تقديم شده، به ولادت امام علي عليه السلام پرداخته و نخستين نيمه ماه رجب را درباره حضرت مينويسم، و نيمه ديگر ماه رجب را به “مبعث پيامبر اكرم” ميپردازم تا گوشهاي از حقوق اين ماه پرداخت شده باشد.
4- علي عليه السلام مولود كعبه است و در ماه رجب ولادت دارد، و ولادت در “كعبه معظمه” نخستين حادثه اين خانه است كه براي احدي تكرار نشده و ميهماني سه روزه با خداوند براي مادري بنام “فاطمه بنت اسد و پدري بنام “ابوطالب و حيدر” امتيازي عزيز و ثمين خواهد بود. نويسنده لبناني مشهور و نامدار چون محمد جواد مغنيه، كتابي بنام “فضائل الامام” دارد كه به توصيف علم و دانش، جود و سخاوت، شجاعت وصلابت، بلاغت و جنگ در مدينه و مكه و عراق ميپردازد و مدرك مطالب اين نوشته ميباشد.
5- اين مؤلف و نويسنده معروف، اعلام ميدارد، سخن گفتن از خاندان پيامبر، سهل و آسان است و سخت و دشوار، آسان براي اينكه پي گيري دريافت عظمت و شخصيت آنان دشوار نيست و چون ماه و ستارگان ميدرخشند و مدارك و منابع بسياري براي آنان وجود دارد و انجام كار كارشناسي تحليلي و دريافت گنجينهها و اسرار زندگي آنان، دشوار ميباشد.
آنان فرازماني و فرامكاني و فرانژادي و فرازباني ميباشند و براي همه تاريخ و همه انسانها بوجود آمدهاند و هرگز تاريخ مصرف ندارند. اين نويسنده گلايه و شكوه دارد كه درباره آنان فقط از محبت و دوستي، سخن گفته ميشود و از دانش و بينش و منش و سياست و درايت و مديريت و ولايت مداري آنان، سخن گفته نميشود و يا اندك و كم رنگ. با اينكه قرآن مجيد از “علم الكتاب” در مورد امام علي عليه السلام سخن ميگويد و دانش كتاب تكوين و تشريع نزد وي ميباشد و خود فرمود، من به راههاي آسماني آشناتر از راههاي زميني ميباشم و فرموده بود “سلوني قبل ان تفقدوني، لايقولها الامفتركذاب” هرچه ميخواهيد بپرسيد، قبل از آنكه از جمع شما بروم و بدانيد اين سخن از عهده ديگران برنمي آيد، مگر اينكه با تهمت و افترا همراه و ناروا باشد.
6- گلايه ديگري اين نويسنده “محمدجواد مغنيه” دارد كه درباره “آل رسول” نبايد به مسائل ادبي و فرهنگي و ذوقي و قضائي و فقهي و حقوقي، اكتفا نمود، از مسائل فكري و سياسي و تاريخي و مديريتي درباره آنان غافل بود، كه آنان “امام” بودند “وجعلنا هم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوه وايتاءالزكوه، انبياء 73” و صفت پيشوائي و زعامت در آنان حقيقي و حقوقي ميباشد و صفت “ولايت” دارند كه قرآن مجيد بر آن اهتمام “يوم ندعوا كل اناس بامامهم، اسراء 71” ميورزد و فرداي قيامت گروهها و ملتها با امامان خود به حساب و كتاب فراخوانده ميشوند و بدين جهت درباره پيشوا بايد كمال دقت را مبذول داشت.
س.ر. اکرمی
از ابو بصیر، از امام جعفر صادق(ع) در حدیثی چنین آمده است: سبب وفات حضرت، همانا آن بود که قنفُذ بنده ی عمر به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و بعد از این واقعه به بستر بیماری افتاد، آنهم مرضی شدید و جانکاه، و به فردی از آزار کنندگان رخصت دیدار نداد.
محدث قمی می گوید: سبب وفات حضرت، نواختن نعل شمشیر به وسیله ی قنفذ بنده ی عمر به پهلوی حضرت بود.
فاطمه(س) درب خانه را از پشت به دست گرفته مانع از دخول آنان شد، آنگاه عمر با پای خود بر درب ضربتی زد و آن را گشود که بر شکم حضرت خورد و جنینش را که محسن نام داشت سقط نمود.
زمانی که امیر المؤمنین را می کشیدند حضرت با زیر پیراهنی بودند که یک سمت ان را فاطمه زهرا(س) با وجود درد قلب به دست گرفته و می کشید و قوم، سمت دیگر پیراهن را گرفته به سمت خود می کشیدند… عمر شمشیر را از خالد بن ولید گرفت و با نیام شمشیر بر کتف حضرت علی(ع) زد که کتف را مجروح نمود.
سبب شهادت حضرت زهرا(س) این بود که عمر بن خطاب با سیصد نفر مرد بر خانه ی زهرا (س) هجوم برد.
برگرفته از کتاب:
فاطمه زهرا(س) سرور دل پیامبر،احمد رحمانی همدانی، ص697
فاطمه (س) تکیه گاه علی است.
از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که حضرتش به علی (ع) فرمودند:
سلام بر تو ای پدر ریاحینم! آگاه باش! پس از اندک مدتی یکی از تکیه گاه های تو از دنیا رخت بر می بندد. به خدا قسم جانشینی و وصایت من از آن توست. چون رسول خدا(ص) به دیار باقی شتافتند علی (ع) فرمودند: این یکی از دو تکیه گاهی بود که از دست دادم. و چون همسرش فاطمه (س) را از دست دادند؛ فرمودند: و این هم دومین تکیه گاه.
روز جزا فاطمه(س) سواره بر محشر قدم می نهد
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که:
خداوند پیامبران را در روز محشر در حالی که سوار بر چارپایانند بر می انگیزد و صالح پیغامبر سوار بر شترش برانگیخته می شود، تا به یاران خود در صحرای قیامت ملحق گردد. فاطمه و حسن و حسین( علیهم السلام) وارد صحرا می شوند در حالی که بر دو شتر از شتران بهشت سوار هستند. علی بر شتر من و من بر براق سوار هستم. بلال هم برانگیخته می شود در حالی که بر شترش سوار است وصدایش را به اذان بلند کرده است.
حنوط و کافور حضرت از بهشت فرود آمد
به سند مرفوع از ابن سنان نقل شده است که: بنا بر سنت وزن کافور سیزده درهم و یک سوم است، که جبرئیل بر پیامبر خدا فرود آمد و چهل درهم کافور از بهشت برای حضرت آورد پس حضرت رسول آن را به سه قسمت تقسیم کرد، یک قسمت برای خودش، قسمت دوم برای علی و اخرین قسمت برای فاطمه (س).
فاطمه (س) در زیر عرش خداوندی است.
رسول خدا(ص) فرمودند: من و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) در روز محشر به زیر عرش خداوندی جای داریم.
سلام و درود بر حضرت پاداشی مخصوص دارد.
از یزید بن عبدالملک نوفلی، از پدرش، از جدش روایت شده است:
بر فاطمه دختر رسول خدا(ص)وارد شدم و ابتدای به سلام نمودم؛ آنگاه فاطمه(س) فرمودند: پدرم - که در زمان بیان آن حضرت ختمی مرتبت در قید حیات بودند - گوید: هر کس بر من و بر تو سلام کند بهشت از آن اوست. راوی گوید به حضرت عرضه داشتم: در زمان حیات پیامبر و شما، یا پس از وفاتتان؟ حضرت فرمودند: چه در حیات، و چه در ممات ما.
ابن عباس می گوید: چون فاطمه گرامی دخت پیامبر پا به گیتی نهاد؛ پیامبر او را « منصوره» نام نهادند؛ آنگاه جبرائیل فرود آمده گفت: « ای محمد(ص)! خداوند بر تو و بر تازه مولودت سلام می رساند.»
1. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، چاپ مصر، ص 56
2. کنزل العمال، ج 6، ص 193
3.بحارالانوار،مجلسی،ج 22،ص504
4. کنجی شافعی، کفایه الطالب، باب 85، ص 311.
5. مناقب، ابن مغازی شافعی، ص 363
6. ذهبی، میزان الاعتدال،ج 2،ص 400
عصمت قم و چشمه ی کویر،حرم حضرت معصومه است. که فقیهان و بزرگان، آستان بوس حرم اویند. مزارش بهشتی از معنویت و صفا و چشمه ای از فیض و کرامت است. برکت از حریم و حرمش می جوشد و عصمت و عفاف، ره توشه ی زائران اوست.
بانوی نجابت و پاکی، این خطه ی کویری را به «گلشن ایمان » و «حرم عفاف» تبدیل کرده است و مغناطیس محبت او،کهربای جانهای شیفته است.
معصومه(علیها السلام) عصمت اهل ولاست و حرمش، آشیانه ی آل محمد.
قم،«عاصمه ی» تشیع است و این بانو« معصومه ی» اهل بیت. دایره ایمان و حوزه ی عرفان، بر محور این نقطه ی نورانی می چرخد.
قرن هاست که قم و حضرت معصومه(علیها السلام) مغناطیس دلهای پاک و کهربای جان های شیفته است.
کوثر همیشه جوشان حرم فاطمه، سیراب کننده ی تشنگان علم و ایمان و حکمت و معنویت است.
فاطمه ی معصومه، جلوهی دوباره زهرای اطهر است و شکوه بارگاه رفیعش، تسلی بخش سوخته دلان بر مزار پنهان فاطمه ی زهراست.
جواد محدثی،قطعات
بیست و یکم بهمن پنجاه و هفت:
• با آغاز درگیری مسلحانه پرسنل انقلابی نیروی هوایی برای تسلیح مردم در ازاء پایان خدمت سربازی، یک قبضه سلاح و هفت فشنگ در اختیار آنان قرار می دادند.
• در ساعت چهار و نیم بعد از ظهر کلانتری تهران نو پس از پنج ساعت زد و خورد شدید بین مأمورین گارد و مردم سقوط کرد و مردم و گاردها در این زد و خورد کشته و مجروح داشتند. از این پس، کلانتری ها یکی پس از دیگری به دست مردم ساقط شدند.
• فرماندار نظامی تهران در اعلامیه شماره چهل خود، ساعت حکومت نظامی را از ساعت چهار و نیم بعد از ظهر تا پنج صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتری ها و پادگان ها، فرماندار نظامی تهران در همین روز ساعت منع عبور و مرور را تا دوازده ظهر افزایش داد . یعنی مردم تنها از ساعت دوازده ظهر تا چهار و نیم بعد ازظهر اجازه خروج از منازل خود را دارند.
• رژیم در تدارک یک کودتای نظامی است. سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران و حومه، طی دستور العملی به یگان های تابعه خود، از آن ها خواست تا بی درنگ کلیه رهبران نهضت را دستگیر و با هواپیما به یکی از جزایر منتقل نمایند. همراه این دستور العمل، لیستی از اسامی صدها نفر که باید بازداشت شوند، الصاق شده است که در رأس آنها نام حضرت امام، آیت الله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، به چشم می خورد. در این دستور العمل، پیش بینی شده است که کلیه رهبران درجه دوم که اقدام به تحریک در مقابل این دستگیری ها بکنند، بازداشت شوند.
• حضرت امام خمینی در رابطه با حکومت نظامی اعلام شده از طرف فرماندار نظامی تهران، آن را ملغی اعلام کردند و گفتند: اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند… اخطار می کنم که اگر دست از این برادر کشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش بر نگردد … تصمیم آخر خود را به امید خدا می گیرم. هم چنین دولت موقت، اعلامیه حکومت نظامی را یک توطئه توصیف کرد.
• امام خمینی در جواب به استعفای افراد نیروی مسلح نوشتند: قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن ئواجب است و کسانی که قسم خورده اند باید بر خلاف آن عمل کنند.
• مردم مسلح به یاری افراد نیروی هوایی رفتند. جنگ خیابانی در تهران اوج بیشتری پیدا کرد.
• حجت الاسلام دکتر مفتح از جانب امام، عکس مندرج در روزنامه کیهان مبنی بر رژه افسران نیروی هوایی در مقابل ایشان را کاملا صحیح و واقعی دانست.
• بازرگان گزارش مطبوعات را در زمینه تماس با بختیار و سران ارتش، قویا تکذیب کرد.
• از سوی دفتر تبلیغات امام خمینی، هر گونه تماس با بختیار و سران ارتش تکذیب شد.
بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت:
• با تلاش برخی از دوستان بختیار و نیز نزدیکان مهندس بازرگان، بنا شد جلسه ای با حضور بازرگان، بختیار و قره باغی تشکیل گردد. عباس امیر انتظام در باره این جلسه می گوید: قبل از جلسه، بختیار به من تلفن زد و گفت استعفای خود را در جلسه تسلیم خواهد کرد.لیکن بختیار در جلسه حاضر نشد و تنها استعفانامه خود را برای جلسه فرستاد.
• واحد های نظامی چند شهر از جمله لشگر زرهی قزوین، به سوی تهران روانه شدند. مردم، جاده تهران کرج را به منظور جلوگیری از ورود واحد های نظامی، مسدود کردند.
• نبرد شدید مردم با نیروی گارد در خیابان های تهران شدت بیشتری پیدا کرد.
• در پی درگیری های اخیر، پزشکی قانونی مملو از شهدایی است که در چند روز اخیر کشته و شناسایی نشده اند.
• تسلیحات ارتش، زندان اوین، ساواک سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورا، رادیو و تلوزیون، نخست وزیری، ژاندارمری و شهربانی، به دست مردم تصرف شد.
• نصیری، رییس ساواک، سالار جاف، قاتل مردم کردستان و سپهبد رحیمی، توسط مردم بازداشت شدند. هم چنین سپهبد بدره ای، فرمانده نیروی زمینی، محمد امین و بیگلری، جانشین فرمانده گارد، به هلاکت رسیدند.
• فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش با حضور در خدمت امام خمینی، استعفای خود را تقدیم کردند.
• با مراجعه به منزل حضرت امام، گروه های مسلح پشتیبانی خود را از امام اعلام کردند.
• حضرت امام به دنبال سقوط نهاد های اصلی رژیم و عقب نشینی ارتش از مردم خواستند که آرامش و نظم را مجدداً برقرار کنند.
• رییس ستاد کل ارتش از جمله مواردی که موجب شد ارتش اعلام بیطرفی کند، این ها بود: رییس ستاد شهربانی به کلانتری ها گفته بود مقاومت نکنند؛ در حالیکه این خلاف دستور بود. اعزام نیروهای زبده کمکی برای افسران محاصره شده در مسلسل سازی به جهت تمرد آن ها بی نتیجه ماند. سربازان به طور دسته جمعی فرار می کردند و بدون اجازه به پادگان ها بر می گشتند. نیروهای زرهی به علت سد شدن راه آن ها توسط مردم و تیر خوردن سرلشکر ریاحی، موفق به کار نشدند. نیروی هوایی به علت پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز نداشت. بی نظمی عمومی، نافرمانی و اعلام همبستگی افسران عالی رتبه با کمیته امام خمینی همه گیر شده بود.
• انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی، نظامدو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را سرنگون کرد.
• امام خمینی طی پیام دیگری خطاب به مردم گفتند: توجه داشته باشید که انقلاب ما از نظر پیروزی بر دشمن هنوز به پایان نرسیده است. دشمن از انواع وسایل و دساسی بهره مند است و توطئه ها در کمین است. تنها هوشیاری و انضباط انقلابی و اطاعت از فرمان های رهبری و دولت موقت اسلامی است که توطئه ها را نقش بر آب می سازد… با دولت موقت اسلامی همکاری نمایید تا با حول و قوه الهی هر چه زودتر با همکاری یکدیگر ایران اسلامی آباد و آزاد را مورد غبطه جهانیان بسازیم.
• مهندس بازرگان طی یک نطق تلوزیونی،ضمن تشکر از آحاد مختلف مردم و خصوصاً از اعلام بیطرفی ارتش در مسائل سیاسی گفت: تیمسار قره باغی در ملاقات حضوری، همکاری خود را با دولت موقت اینجانب اظهار نموده است.
• از سوی حضرات آیات مرعشی نجفی و شیرازی، اعلامیه هایی جداگانه ای خطاب به ملت ایران منتشر گردید و پیروزی انقلاب اسلامی تبریک گفته شد.
• پس از سقوط رژیم سلطنتی، همافران نیروی هوایی که در حرکت نظامی مردم نقش مهمی داشتند، از همکاری و مدد رسانی به موقع مردم تشکر کردند.
• به مناسبت سقوط رژیم شاه، از سوی یاسر عرفات پیام تبریکی خطاب به حضرت امام فرستاده شد.
صفحات: 1· 2
ایران، ویران بود، و … ایرانی ، در بند .«اسارت»،آزاد بود و «آزادی»، اسیر
اما … امام آمد و آزادی آورد و آزادی را از اسارت، نجات داد و به اسلام آبرو و به مسلمانان، اعتبار بخشید، و به اسکلت ها روح، و به اندیشه ها، تابندگی، و به دلها،شهامت، وبه دیده ها بصیرت و به زندگی ها جهت داد.
«دیو» را بیرون کردیم تا «فرشته » در آمد.
شب را پشت سر گذاشتیم تا ولادت روز و شب را شاهد گشتیم.
امام آمد… و پاکی پیامبران و ایمان امامان را به یاد آورد.
امام آمد و فتح مکه را در خاطره ها زنده کرد و اعجاز احیا گر عیسی مسیح را .
ید بیضا ی موسی کلیم را، و سفینه نجات نوح را.
و عصای سحر آسای فرزند عمران را، و تبر توحیدی ابراهیم بت شکن را.
آری … امام آمد و مرگ فرعون را آورد، و سقوط ستم را، و شکست شب شوم بیداد را، و ائتلاف امت را، و حدت کلمه را، و 22 بهمن را، و 12 فروردین روز جمهوری اسلامی را، و یوم الله های مکرر تاریخمان را.
امام آمد، و چراغ بادیه ظلمت شد، و خلیل حادثه ی ایمان.
امام آمد، و شوکت دروغین و جبروت پوک و پوچ جبران را در هم شکست و همه جای ایرانمان را طراوت و سرسبزی ایمان بخشید.
امام آمد، و لاله های سرخ شهادت را آبیاری کرد، و با آمدنش ویرانه هایمان آباد شد، و جهاد زندگی ساز« سازندگی » معجزه کرد کار ارزش یافت، و کارگر مقدس شد و ساختن عبادت گشت و عبادت بعد سیاسی یافت خانه هایمان، سنگر شد و کلاسهایمان، جبهه و قلم هایمان، سلاح و بذر ایمان باروت، و کارخانه هایمان معبد و سنگر ایمان محراب.
جهادمان «سازندگی شد» و سازندگیمان «جهاد».سوادآموزیمان نهضت شد و شهادت هایمان بنیاد. ملتمان بسیج گشتند و پیرامان «چریک» شدند، جوانانمان پاسدار، عشایرمان مسلح و کرد های مسلمانمان پیش مرگ.هر روزمان عاشورا شد و جایجای وطن سرخ و خونینمان همچون سوسنگرد، هویزه، خرمشهر، بستان و … «کربلا» شد.
اسلام عزیز شد و مسلمان سربلند، قرآن حاکم شد و طاغوت فراری صف ها متحد و مشت ها گره خورده و تکبیرها بلند.
به کوشش عصمت. ظفرقندی
گرامی باد هفته وحدت،که میثاقها تحکیم می شود و پیمان ها استوار تر می گردد و خونها در هم می جوشد و دست ها و بازوها در هم قرار می گیرد و چهره ها به یکدیگر لبخند می زند و قشرها همه با همند و امت، یکپارچه و منسجم است.
هفته وحدت، پیام رسالت و ندای امامت را به گوش جامعه می رساند و در متن تاریخ و بستر زمان، جاودانه می سازد.
هفته ی وحدت، مشتی محکم بر دهان دشمنانی است که در تفرقه ی مردم، خواب سیادت و سالاری و سروری خود را می دیدند و می بینند و در تشتّت این ملت، تجمع خود را می یافتند و می یابند.
هفته ی درس آموزی از کلاس معلم بشریت، حضرت ختمی مرتبت(صلی الله علیه) است، که به برکت میلادش چهره ی جهان دگرگون شد و شرکها به توحید مبدل گشت و عبادت خدا، جای اطاعت از طاغوتها را گرفت و نفاقها به یکرنگی گرایید و خصومتها و دشمنیها چندین ساله، به اخوت اسلامی تبدیل شد . مهاجر و انصار، برادر شدند و عرب عجم، یار یکدیگر گشتند و سیاه و سفید برابر گردیدند.
السَلامُ عَلیک یَابن الحسن بن علیٍ اَیُّها العَسکری یابن رسول الله.
مرف دلم از عشق تو آمد به پرواز
تا با محبان تو گردد او هم آواز
مولا نظر بر اشک و آهم
دست مرا گیر، من رو سیاهم
آخر تو را هم معتمد مسموم بنمود
نفرین و لعن حق بر آن جانی مردود
در تاریخ است: امام حسن عسکری(علیه السلام) از جهتی شباهت به جدش امام موسی کاظم (علیه السلام) دارد. او مثل امام کاظم(ع) رنجها و فشارهای زیادی دید و در زندان های معتمد حبس گردید. به طوری که درباره ی او گفته اند:« لا یَزالُ یُنتَقَلُ مِن سِجن اِلی سِجنٍ؛ همواره از زندانی به زندان دیگر انتقال می یافت»
سرانجام معتمد عباسی به گونه ای مرموز آن حضرت را مسموم نمود و امام حسن عسکری(علیه السلام) در بستر شهادت قرار گرفت. «عقید» خادم آن حضرت می گوید: در ساعات آخر عمر آن امام کودکی را در اتاق دیگر در حال سجده دیدم. نزد او رفتم و سلام کردم. نمازش که تمام شد، عرض کردم: پدرت شما را می طلبد. در این هنگام مادرش نزد او آمد و او را نزد پدر برد.
وقتی نگاه امام حسن عسکری(علیه السلام) به او افتاد گریست و فرمود: ای سرور خاندان خود! این آب را به من بنوشان. من به سوی پروردگار خواهم رفت. کودک در حالی که دعا می کرد، آب جوشیده را به پدر نوشاند.
امام حسن عسکری(علیه السلام) برای نماز آماده شد. کودک اعضای وضوی پدر را وضو داد و بر سر و پاهای پدر مسح کشید. امام حسن عسکری(علیه السلام) در حالی که فرزندش را به ظهور بشارت می داد به لقاء الله پیوست.
گشت بابای تو مسموم از جفا یابن الحسن
سوخت از زهر ستم سر تا به پا یاببن الحسن
من نمی دانم چه زهری بود آن زهر جفا
کرد او را از عزیزش جدا یابن الحسن.
اصول مداحی،خانم ا. ناصری نژاد،ص248
صفحات: 1· 2
قبله ای که مغناطیس دلهای شیفته ی «ولایت» است، در «خراسان» است.
«غریب طوس»، امروز آشنای هر دور و نزدیک و کوچک و بزرگ است.
«علی بن موسی الرضا» هشتمین قبله ای است که بهانه ی عشق ورزیدن و دوست داشتن و گریستن است.
«سلطان خراسان»، بر دلهای محبّان حکومت می کند.
سرزمین طوس، به «طور» ی تبدیل شده است که میقات هزاران موسای کلیم است.
خراسان، قبله ی هشتم است و مغناطیس دلهای شیدا. درخت ایمان و ولایت، در این مرزو بوم، از چشمه سار مزارش سیراب می شود. هر دلی مشهد یقین می شود، هر خانه ای کانون ولایت می گردد و سرزمین طوس به وسعت ایران گسترده می شود.
کوی رضا(ع) مأمن جانهای شیدا و پناهگاه دردمندان و دلسوختگان است.
طوس، مدینه ی دیگری است که پاره ای از پیکر رسول مدنی در آن آرمیده است.
غریب خراسان، آشنای دلهای محبّان است. سلام بر آن آشنای غریب، و غریب آشنا!
دامه خداوند بر روی زمین، خورشید لایزال مهر که خار چشمهای شبپرستان بود، پس از عمری صبر و بردباری، سرانجام به زخم افعی گرفتار شد. وقتی پارههای جگر مجتبی از حنجر همیشه صبورش فوران کرد و آتشفشان شد و در تشت فرو ریخت، خون دل آل محمد صلیاللهعلیهوآله ، در آن پاره پارههای معصوم، موج میزد و آغاز کربلا در آن خون مظلوم نطفه میبست.
آغاز همه فتنهها و ستمهای نامرسوم عاشورایی، آغاز لبهای عطشناک و خونهای همیشه جاری کربلا، از حنجره مجتبی، از لبهای به جام زهر سیراب شده او جاری شد.
زمانه چشم نداشت…
زمانه، چشم دیدن آن مهر آرام را نداشت که این چنین، به کشتن آن چراغ حقیقت کمر بست.
حسن بن علی علیهالسلام ، وارث تمام آن اقیانوس دانشی بود که در سینه امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام ، موج میزد. به کریم اهل بیت شهرت داشت و همیشه سفره اکرام و اطعام او، به روی نیازمندان گسترده بود.
هیچ دست نیازی از درگاه او ناامید بازنمیگشت و هیچ جویندهای در طلب کرم و مهر او، بینصیب نمیماند.
هرکه دست در دامان محبت او زد، به کامروایی رسید.
فاطره ذبیحزاده
صفحات: 1· 2