حجت الاسلام محمدسعید مهدوی کنی در سخنرانی پیش از خطبه های این هفته نماز جمعه تهران با اشاره به ویژگی‌های برجسته آیت‌الله مهدوی کنی، گفت: رهبر معظم انقلاب درباره ایشان فرمودند که انقلابی صریح بود و در ابراز موضع سیاسی خود هرگز درنگ نکرد جز آنجا که مصلحت اسلام، انقلاب و نظام اسلامی ایران اقتضا کرد.

 

 

اخلاص ریشه ماندگاری نام و یاد آیت‌الله مهدوی کنی

آیت الله مهدوی کنی توجه عمیق داشت که هرآنچه انجام می‌دهد در مسیر خدا باشد به این دلیل موقعیت‌های بالای اداری و سیاسی در کشور را داشتند و تا به انتها رهبری یکی از جناح‌های فکری و ریشه‌ای این انقلاب را به عهده گرفتند.


آیت‌الله مهدوی کنی زمانی که احساس کردند کشور نیازمند ایجاد و تقویت مراکز علمی است، جایگاه‌های اداری و سیاسی خود را رها کردند و به این امر همت گماشتند و تا پایان زندگی جایگاه اقامت و زندگی خود را در مدرسه مروی قرار دادند و سعی کردند که شاگردانی نمونه برای اسلام، انقلاب و ولایت تربیت کنند.


آیت‌الله مهدوی کنی با این فداکاری بسیاری از موقعیت‌ها چه در فضای علمی و تدریس و بحث در قم و چه سمت اداری و مسؤولیت سیاسی به نفع ارتقای فرهنگ این مملکت کنار گذاشت و در موقعیت معلمی قرار گرفت و هر روز در دسترس شاگردان خود قرار داشت.


وی در بخش دیگری از سخنان خود به ارائه بخشی از سخنان آیت‌الله مهدوی کنی در یکی از خطبه‌های نماز جمعه تهران و توصیه این رییس فقید مجلس خبرگان رهبری به مسؤولان کشور در حفظ انقلاب اسلامی پرداخت که در بخشی از این سخنان آمده است:

اگر یک حرکتی با یک انگیزه و علتی شروع شود برای بقای آن حرکت باید همان علت را و هم سنخ آن علت باقی بماند تا آن شیء باقی بماند اما اگر علت عوض شود و شکل آن تغییر کند، آن معلول و پدیده اولی نمی‌تواند دوام داشته باشد چون هیچ موجودی بدون علت موجود نمی‌شود.

دیدگاه آیت‌الله مهدوی کنی درباره تفکر سازش با آمریکا

من از شما می‌پرسم، از آنهایی که در مقابل این مردم موضع‌گیری می‌کنید و در برابر خط امام و رهبر معظم انقلاب موضع‌گیری کردید و می‌دانم اشتباه کردید؛ به نظر شما علت پیدایش این انقلاب چه بود و چه چیزی منشأ پیدایش این انقلاب شد؛ مردمی که با شعار تکبیر و استقلال جمهوری اسلامی سینه سپر می‌کردند.


باید برای تداوم انقلاب از همان علت استفاده کرد و اگر غیر از این باشد انقلاب از مسیر خود منحرف می‌شود. از نظر جامعه‌شناسی علت شکست هر انقلاب جدا شدن از مسیر اصلی انقلاب خود است، شما خیال کردید آمریکا و صهیونیست‌ها دشمنان بشریت آسوده نشسته‌اند که شما هر کاری می‌خواهید انجام دهید.


آنها فهمیده‌اند که انقلاب ما را تنها با سلاح نمی‌توان از بین برد؛ مردمی که با محبت علی‌(ع) و عشق به فرزند علی قیام و انقلاب کرده‌اند با مسلسل از میدان به در نمی‌روند؛ مسؤولان این حقیقت را بپذیرند که این ملت به خاطر اسلام قیام کرده و راه نجاتش همان اسلام است و غیر از این نیست.


اگر در این مسأله ذره‌ای سازشکاری و گذشت شود انقلاب ساقط خواهد شد و هیچ شکی نیست، دولت، مجلس و کسانی که مسؤولیت در این مملکت می‌پذیرند باید هیچ گونه انحرافی از مسیر اسلام و مکتب پیدا نکنند و مبادا هوای نفسانی و خواهش‌های شخصی سبب انحراف از این مسیر نشود.



سخنان آیت الله محمد سعید مهدوی کنی ، شنیده شده .

   جمعه 30 مهر 13951 نظر »

ملاک سنجش ایمان در اسلام 

 

 

«أَجَعَلْتُمْ» آیا قرار دادیم،  «سِقايَةَ الْحاجِّ» سقایه همان سقا است. حاج هم یعنی حاجی! «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» عمارت را هم که می‌دانید، مثلاً می‌گویند فلانی عمارت دارد. «كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ…» (توبه/۱۹) ماجرا اینطور بود. عباس عموی پیامبر، نه حضرت عباس خودمان، یک عباس دیگری است. عباس عموی پیامبر با شیبه، این‌ها دو نفر از این سرکرده‌های عرب بودند، این‌ها به هم افتخار می‌کردند. عباس می‌گفت: من آبرسان حاجی‌ها هستم، مسؤولیت آب حاجی‌ها با من است. رئیس سازمان آب هستم. شیبه هم می‌گفت: من کلیددار کعبه هستم. یک نفر می‌گفت که من مسؤول تشنگی حجاج هستم، یک نفر می‌گفت:‌ من مسؤول تعمیر مسجد هستم، کلیددار کعبه هستم. حضرت علی(علیه‌السلام) فرمود: من سنم از شما کمتر است، ولی من قبل از شما دو نفر به پیغمبر ایمان آوردم. بلند شوید و بساطتان را جمع کنید. سن من کم است، ولی ایمان من… عباس ناراحت شد. چون عباس عموی پیامبر که بود، ‌عموی حضرت علی هم بود. دید پسر برادرش علی بن ابیطالب، تو به آبرسانی می‌نازی و تو هم به کلیدداری، من سنم از شما کمتر است، ولی ایمانم بیش‌تر است. این‌ها آمدند پیش پیغمبر، این آیه نازل شد.


«أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ» آیا سقایی حاجی‌ها، آبرسانی به حاجی‌ها، و کلیدداری مسجدالحرام مثل ایمان است؟  مثل جهاد است؟ علی از همه‌ی شما برتر است. حتی اگر آل سعود، آدم خوبی بود، بر فرض! هیچ وقت خادم الحرمین بودن، توسعه‌ی مسجد الحرام و چاپ قرآن، این‌ها کار مقاومت سید حسن نصر الله را در برابر اسراییل نمی‌کند. یک موی سید حسن نصر الله به کل قبیله‌ی آل سعود می‌ارزد. نفت می‌فروشند، هواپیما می‌خرند، یمن را بمباران می‌کنند. این هم شد کار؟ مسأله‌ی ایمان و جهاد خیلی مهم است. «أَجَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» این آیه‌ی قرآن است. معنای این آیه این است که عمل زده نباشید. بدون ایمان کارها سرابی بیش نیست. جسدی بی‌جان است.


شبیه این را در مکه هم داریم. در مکه حاجی‌ها در عید قربان باید قربانی کنند. سر قربانی گاهی یک حرف‌هایی می‌شد، آیه نازل شد که بابا من کاری به خون و گوشت و پوست گوسفندها ندارم، می‌خواهم ببینم، عید قربان دل می‌کنی یا دل نمی‌کنی؟ مهم این است که دل بکنی. دل می‌کنی یا نمی‌کنی؟ آیه‌اش را بخوانم؟ «لَنْ يَنالَ اللَّه‏» بعضی از شماها بلد هستید. لحم یعنی چه؟ گوشت! دم یعنی چه؟ خون! «لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» (حج/۳۷) من عید قربان می‌گویم گوسفند بکشید، کاری به گوشت و پوستش ندارم، «وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى‏ مِنْكُمْ» می‌خواهم ببینم تو دل می‌کنی یا نه؟


شبیه این راجع به حضرت ابراهیم هم هست. خدا به ابراهیم دستور داد بچه‌ات را ذبح کن. فرمان خداست.  خواباند و چاقو را گذاشت. گفت: بردار نمی‌خواستم خون اسماعیل ریخته شود. می‌خواستم ببینم تو از بچه‌ات دل می‌کنی یا نه؟ مهم دل کندن است. یعنی غیر از پوست کار یک مغزی هم دارد.-


اگر کسی ایمان نداشته باشد… ما در قرآن یک خط‌کش‌هایی داریم می‌گوید: هروقت خواستید ببینید آدم‌های خوبی هستید، خودتان را متر کنید. با این متر می‌توانید بفهمید خوب هستید یا بد. بسم الله الرحمن الرحیم،افرادی هستند یک کار خوبی می‌کنند. خانمی جلسه‌ای است. آقایی جلسه‌ای است. هیأتی است. عاشورا خرج داده است. جبهه رفته، جانباز است. استاد دانشگاه است. می‌گوید: من جزء هیأت علمی دانشگاه هستم. هرکس فکر می‌کند آدم خوبی است، من امشب چند تا آیه قرآن خواندم، خودمان را با قرآن متر کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «قَدْ أَفْلَحَ‏ الْمُؤْمِنُونَ‏، الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/ ۱و۲) آیا دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جناب آقای قرائتی، ول کن حجت الاسلام هستی یا حجت الاسلام والمسلمین هستی یا ثقه الاسلام یا بالاتر هستی یا پایین‌تر هستی. ول کن سربازی، یا سرتیپ هستی. ول کن یک ریال به فقرا دادی یا یک میلیون دادی؟ دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جمهوری اسلامی می‌خواهد ببیند کارنامه‌اش سفید است یا سیاه، ببیند برای نماز چه کرده است؟ بودجه‌ای که برای نماز گذاشتیم با باقی کارها مقایسه کنیم.


«وَ نَهَى النَّفْسَ‏ عَنِ‏ الْهَوى‏» (نازعات/۴۰) چند بار در عمرت هوسی پیدا کردی که جلوی هوست را گرفتی؟ دختر زیبایی را دیدی و برای خدا نگاهش نکردی. مشتری ناشی دیدی به خاطر خدا سرش کلاه نگذاشتی. ظلم به یک بچه کردی، به خاطر خدا گفتی: مرا ببخش. من بی‌خود سرت داد زدم. آیا جلوی نفست را هم گرفتی؟ چه شهوت، چه غضب!


قرآن بخوانم. «إِنْ زَعَمْتُمْ‏ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» (جمعه/۶) هرکس فکر می‌کند آدم خوبی است، ببیند از مرگ می‌ترسد یا نه. اگر بگویند: آقای قرائتی شما یازده روز دیگر از دنیا می‌روی. دو روز دیگر از دنیا می‌روی. اگر ترسیدم، معلوم می‌شود کار من درست نبوده است. چون آدمی که کارش درست است آب از آب تکان نمی‌خورد. مثل کسی که اگر گفتند: پلیس راه ده کیلومتری است، ترسیدی، پیداست اضافه بار کردی. پیداست گواهی نامه نداری. پیداست قاچاق زدی و قاچاقچی سوار کردی. یک چیزی هست وگرنه راننده‌ای که کارش درست است، بگویند: کیلومتر ده پلیس است یا بیست فرقی ندارد. اگر در دست شما طلا هست، همه بگویند: سفال است. سفال است. آرام هستی! چون خودت می‌دانی طلا است. حالا اگر در دست تو سفال بود، همه گفتند: طلاست. باز برایت فرق ندارد. علامت خوبی و بدی این است که انسان از مرگ نترسد. حق گویی اگر چیزی حق بود، بگو گرچه به ضرر ما باشد. دکتر هم مرض را تشخیص نمی‌دهد. می‌گوید: من مرض تو را نفهمیدم. راستش را بخواهی تشخیص نمی‌دهم. ۲_ حالا که تشخیص ندادم این پول را پس بگیر. ۳_فلان پزشک تخصص‌اش از من بیشتر است. این مهم است که چقدر حاضرهستیم پا روی نفس بگذاریم و چقدر حاضر هستیم راست بگوییم.


بنابراین قرآن خط‌کش‌های خوبی داده است. مهم نیست شما کلید دار مکه هستی. بعضی‌ها در حرم امام رضا می‌روند چنان می‌نشینند انگار ارث پدرشان است. تکان نمی‌خورند. تو اصلاً وقتی زیارتت قبول است که بلند شوی بروی و جای تو یک زوار دیگر بنشیند. قرآن بخوانم؟ قرآن می‌گوید: اگر به یک مسلمانی جا دادی نشست، تو توسعه مکانی دادی و جا باز کردی، خدا فکرت را باز می‌کند. تو جا باز کردی، خدا فکر و عقل و علم تو را باز می‌کند. آیه‌اش چیست؟ «إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا» (مجادله/۱۱) اگر یک کسی وارد مجلس شد، دنبال جا می‌گردد، تکان خوردی و او را جا دادی، قرآن نمی‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» می‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم‏» تو در مکان تکان خوردی. خدا رزقت را تکان می‌دهد. نسلت را تکان می‌دهد. مشکلاتت را تکان می‌دهد. خدا همه مشکلات تو را برمی‌دارد. تو در یک کار… شما یک شاخه انگور به من بده. من از همه میوه‌ها به تو می‌دهم. یکبار دیگر آیه را بخوانم.


«إِذا» یعنی زمانی که، «قيلَ لَكُمْ» وقتی به شما گفته می‌شود، «تَفَسَّحُوا فِى الْمَجالِسِ» تکان بخورید یک جایی به من بدهید. کسی دنبال جا می‌گردد اگر تکان خوردی و به او جا دادی، نمی‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ فی المجالس» می‌گوید: «يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُم‏» در همه چیز. فکر تو، علم تو، نسل تو، رزق تو، آبروی تو، این ملاک‌های قرآن است…

 


سخنان حجت الاسلام قرائتی ، درس هایی از قرآن ، ۲۹/ ۷/ ۹۵. شنیده شده .

 

   جمعه 30 مهر 13951 نظر »

روزی به شومی عاشورا 

 

 

امام صادق علیه السلام فرمودند : روزی به شومی عاشورا معرفی شده و آن روزی بوده که ۶ نفر با هم هم پیمان شدند که اجازه ندهند جامعه آن طور که پیغمبر صلی الله خواسته شود و کار تشکیلاتی انجام دادند و اولین کار را در روز عید غدیر انجام دادند ، وقتی طرفدارانی را جلوی منبر رسول خدا صلی الله قرار دادند و تا رسول خدا شروع کردند به سخنرانی ، سعی کردند جلسه را به هم بزنند و از صف ها خارج شدند ، یک کار سازماندهی شده انجام دادند ، پیامبر صلی الله فرمود ؛ یا علی برو جماعت عقب تر را بیاور جلو ، ..

 

در زمان رسول خدا یک عملیات تشکیلاتی و هماهنگ شکل گرفت و انجام شد ، اما آیا می شود در مقابل این تشکیلات ، تشکیلاتی نشد ؟ خیلی سوال ساده ایست . و باید گفت : در این سو رسول خدا از تشکیلات قوی برخوردار نبودند ، رسول خدا خیلی غریب بودند ما از این غربت خیلی حرف می زنیم اما باید بگویم این غربت غالبا در تاریخ غربت تشکیلاتی بوده است .

 

تنها تشکیلاتی که پیامبر صلی الله و اهل بیت سلام الله داشتند ، تشکیلات قوی بنی هاشم بوده است ، حضرت ابوطالب از بستگان خود یک تشکل به وجود آورد و از رسول خدا دفاع کردند ، در شعب ابی طالب جوانان هاشمی از پیامبر دفاع می کردند ، ابوطالب ، همزه سیدالشهدا ،علی ابن ابی طالب ، اینها کارهای مهمی انجام دادند .

 

بگذارید یاد کنم از واقعه فاطمیه ، علی علیه السلام می فرماید : اگر همزه و جعفر بودند کار به اینجا نمی کشید اما چه کنم که عقیل و عباس این قدرت را ندارند . ما معمولا یاد می کنیم از غربت اهل بیت اما نمی گوییم که این غربت از چیست ؛ ما یاد می کنیم از قدرت حضرت بقیه الله اما نمی گوییم که این قدرت ناشی از تشکیلات مومنان است که پای رکاب حضرت هستند . وقتی ویژگی های اصحاب حضرت ولی عصر عجل الله را می شنویم می بینیم که اینطور نیست که اینها فقط به حضرت ارادت داشته باشند بلکه نسبت به یکدیگر نیز ارادت داشتند . حضرت امام باقر علیه السلام صریحا از ارتباط یارانش با هم سوال می کنند که شما ارتباطتان با هم چقدر است ؟ 

کافی نیست ارادت به امام باقر داشته باشی ، کافی نیست ارادت به امام صادق دسته باشی . ارتباط شما با هم چگونه است ؟ می گفتند ارتباط ما با هم خوب است ، نگویید این حرف را که امام باقر علیه السلام به کار برد کلمه تشکیلات در آن نبود و به کار نرفته است . حضرت می فرمود : آیا شما به سادگی از دارای های همدیگر استفاده می کنید ؟ یعنی بدون اجازه هم از دارایی های یکدیگر استفاده می کنید ؟ گفتند ؛ نه ! نمی شود . حضرت فرمود : یاران آخرین امام ارتباطشان با هم اینطور است که از جیب هم پول برمی دارند .

 

منظورشان چیست ؟ بنده عرض می کنم منظورشان تشکیلات است ، لااقل در تشکیلات منظورشان به راحتی تحقق پیدا می کند . 

 

در یک تشکیلات ، اعضا از کلیه دارایی های یکدیگر استفاده می کنند ، مثلا من استعداد طراحی دارم و استعدادم را در تشکیلات به هم افزایی می گذارم و یک فرد دیگری استعداد اجرایی دارد و یک فرد دیگری استعداد پشتیبانی دارد.

چرا تشکیلات شکل نمی گیرد ؟ چون هر کس استعدادش را در چنگ خودش نگه داشته و نمی خواهد با دیگران مشارکت داشته باشد چون اگر کار تمام شود به نام تشکیلات ثبت می شود و به همین دلیل می گویند ؛ من تشکیلاتی کار نمی کنم ، من استعدادم باید مثل پول توی جیبم باید دست خودم باشد ..

 

یاران حضرت ولی عصر عجل الله ارتباط تشکیلاتی دارند .

آقا از کجا این حرف را آوردی ؟ از سخن امام باقر علیه السلام . و من تعریفم از تشکیلات این است که یک گروهی هستند که دست در جیب یکدیگر می کنند ، مالی نه ! استعدادی . آن که مهمتر از مالی است ما حاضر نیستیم با هم مشارکت داشته باشیم تا قوی شویم ، هر کدام به تنهایی می خواهیم قوی باشیم . ..

 

 

سخنان استاد پناهیان ، دهه دوم محرم ۹۵ ، شنیده شده .

   پنجشنبه 29 مهر 13959 نظر »

آیا ترغیب به عزاداری و گریه برای امام حسین علیه السلام ترغیب به غمگینی - که حالتی منفی می باشد- نیست؟

چرا اسلام که بیان می شود کاملترین دین بشری است ما را به حالات منفی ترغیب می کند؟



پاسخ اجمالی:

اولین نکته در پاسخ به این سوال این است که بدانیم آیا اصلا ترغیب به عزاداری در اسلام وجود دارد یا خیر؟ بله این ترغیب در اسلام وجود دارد. و روایات فراوانی نه تنها در مورد عزاداری بر اهل بیت علیهم السلام در منابع حدیثی ذکر شده است بلکه در فرهنگ اسلامی و روایات معصومین علیهم السلام ترغیب فراوانی به گریه شده و برای آن ثواب ها و پاداش هایی ذکر شده است.


اما باید دانست گریه انواع و اقسام مختلف دارد و هر گریه ای نشان از غم و اندوه ندار د و منفی و نابهنجار نیست. اگر غم و گریه با علائمی مثل افول سلامتی، کناره گیری اجتماعی ، احساس بی ارزشی، احساس گناه، ایده خودکشی، بیش فعالی بدون هدف، طولانی بودن نشانه های غم و بروز و ظهور نشانگان به طور ناگهانی همراه باشد، بیمارگونه و مرض و منفی تلقی می شود.


گذشته از آنکه سوگواری بر امام حسین علیه السلام این علائم را به همراه ندارد،از دیدگاه علمی، سوگواری برای سیدالشهدا علیه السلام، کاملاً از شرایط یک عزاداری و غمگینی طبیعی، برخوردار است و با رفتارهای اجتماعی مبتنی بر شناخت، انجام می شود. عزاداری مسلمانان بر اساس شناختی که عزاداران از حسین بن علی علیهما السلام و اهداف عالی آن حضرت و حرکت منتهی به شهادت او دارند، انجام می پذیرد. به همین دلیل در حین مرثیه سرایی، سوگواری روشن گرانه دارند؛ نه شیون بی هدف. بلکه آنان با عزاداری، به تمام زندگی خود، هدف می بخشند و حیات خود را حسینی می سازند و کسب نشاط می کنند و از مرگ ذلّت آفرین، فرار می کنند و به سوی زندگی با عزت و شرافت، گام برمی دارند. بنابراین، اشک ریختن و عزاداری برای امام حسین علیه السلام، غمگینی و ماتم نابهنجار و بیمارگونه نیست؛ بلکه عین هنجارهای دینی و اجتماعی و مساوی با سلامت روح و روان است.


از دیدگاه علمی و روان شناسی، شاید بتوان گفت که اگر این نوع واکنش های عاطفی از یک مسلمان بروز نکند، نشان بیماری و مرض باشد؛ منظور از این کلام این نیست که هر شخصی که علائم سوگواری را در حق امام حسین علیه السلام بروز نمی دهد و برای آن حضرت گریه و زاری نمی کند ، از نظر روان شناسی علمی، بیمار شمرده می شود؛ بلکه شاید او به سیدالشهدا علیه السلام دل بستگی ندارد تا از فقدان و شهادت آن حضرت و مصایب وارده بر اهل بیت علیهم السلام، احساس غم نماید و چون وی به امام حسین علیه السلام دل بستگی ندارد و از آن حضرت، جداست، نمی تواند احساس رنج و غم کند . اگر این شخص به اباعبدالله علیه السلام دل بستگی داشته باشد - حداقل مسلمان باشد - ولی با این وجود، فاقد نشانگان غم باشد و یا منعی از بروز نشانگان در وی وجود داشته باشد و یا در بروز نشانگان عزا و سوگواری، دچار تأخیر گردد، این شیوة رفتاری او، نابهنجار تلقی می شود. پس غمگین بودن برای امام حسین علیه السلام، نشان سلامت است؛ نه بیماری و حالتی منفی و نابهنجار نیست .


نگاه ما به حادثة کربلا، تنها یک نگاه علمی، از دریچة یافته های روان شناسی نیست؛ تا برای این حادثة الهی، توجیه زمینی و بشری مستند به علم، ارائه کنیم و مثلاً برای گریستن و سوگواری برای امام حسین علیه السلام، توجیه روان شناختی داشته باشیم! نگاه صرفا بشری و تحلیل طبیعی و زمینی از یک حادثة الهی و آسمانی و ماورای فکر انسانی، بی تردید بی ثمر و ناصحیح است؛ بلکه مقصود آن است که بگوییم شکل سوگواری و غم گساری برای امام حسین علیه السلام، با نظریه های دقیق روان شناختی در مورد غم و ماتم و داغ دیدگی نیز کاملاً مطابقت دارد و موجب از بین رفتن تمام پیامدهای منفی غم و اندوه می شود.


پاسخ ارائه شده خلاصه ای از صص285 الی 295 و صص 169 و 170 کتاب «پرسش ها و پاسخ های دانشجویی/ دفتر 13/ ویژه محرم/ می باشد.

 

 

دیده شده درhttp://soogvare.kowsarblog.ir/?p=278432&more=1&c=1&tb=1&pb=1

   پنجشنبه 29 مهر 1395نظر دهید »

ایمان، اقرار زبانی و التزام عملی است

 


آیت الله محمد محمدی ری‌شهری، نماینده مجلس خبرگان رهبری و تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، امروز در کلاس تفسیر قرآن کریم که در آستان مقدس حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) برگزار شد، با اشاره به آیه سوم سوره بقره و در تبیین «الذین یومنون» از منظر روایات، گفت: روایات مختلفی در زمینه ایمان بیان شده اما همه آن احادیث تنها اشاره به یک معنا دارد.

 

نخست روایاتی که ایمان را به باور قلبی حقایق غیبی و اقرار زبانی معنا می‌شود که در برابر کفر قرار دارد برای مثال امام صادق(ع) طبق نقلی فرموند: ایمان یعنی انسان خدا را تصدیق کند، تصدیق چیزی که از نظر او غائب است؛ یعنی هر آنچه که خداوند به بودنش اذعان دارد و انسان آن را نمی‌بیند تصدیق کرده و با باور قلبی بدان تصدیق اقرار کند و این امر در مقابل کفر قرار دارد.

 

پیامبر(ص) فرمودند: ایمان یعنی اینکه انسان افزون بر اینکه اقرار زبانی دارد در عمل او نیز متجلی شود. پیامبر(ص) فرمودند: ایمان نیازمند سه عنصر شناخت قلبی، اقرار زبانی و التزام عملی دارد؛ تفسیر دیگر ایمان در احادیث عبارت است از عمل کردن به مقتضای باورهای قلبی، یعنی انسان به آن چیزی که باور دارد عمل کند .

 

امام کاظم(ع) فرمودند: تمام ایمان عمل است و اقرار نیز خود عمل است؛ عقاید جریان مرجئه برخلاف این حدیث بود. شیخ صدوق(ره) فرمودند: ایمان عبارت است از عقیده ناب درونی که عمل آن را تصدیق کند؛ پیامبر(ص) فرمودند: ایمان با آرزو، خود آرایی و ظاهر سازی محقق نمی‌شود بلکه ایمان بر اساس عقیده و باور حقیقی درونی انسان تحقق می‌یابد.

 

با توجه به روایات بیان شده، ایمان به معنای باور خالص درونی انسان به حقایق غیبی که مبتنی بر علم و معرفت باشد تعریف می‌شود و این ایمان جدای از تصدیق زبانی و التزام عملی نخواهد بود.

 

خداوند به پیامبر(ص) فرمودند: بگو اول مسلمان من هستم؛ امیرالمومنان(ع) در نهج البلاغه فرمودند: اسلام یعنی تسلیم؛ انسان اگر در عقیده و اخلاق تسلیم حق باشد مسلمان است، تسلیم به معنای یقین داشتن است و کسی تسلیم حق می‌شود که به حقایق غیبی باور و یقین داشته باشد و این یقین سبب تصدیق و اقرار به باور بوده که در عمل انسان متجلی می‌شود به همین سبب اسلام از عمل جدا نیست.

 

اسلام ظاهری برخلاف ایمان حقیقی همراه با باور قلبی نیست زیرا یک فرد ممکن است مسلمان باشد ولی مومن نباشد، در برخی تفاسیر این گونه آمده که ایمان شریک اسلام است ولی اسلام شریک ایمان نیست.

 

پیامبر(ص) فرمودند: ایمان چیزی است که در دل جای می‌گیرد و عمل هم او را تصدیق می‌کند اسلام چیزی است که بر زبان جاری می‌شود و ازدواج با او حلال می‌شود.

 

 

سخنان آیت الله محمد محمدی ری‌شهری ، شنیده شده توسط فاطمه علی آبادی.طلبه پایه سوم .

   چهارشنبه 28 مهر 13951 نظر »

عاشق حقیقی

 

 

عاشق در دنیا و آخرت  حاضر می‌شود معشوقش را رها کند ؟ 

حاضر می شود از معشوقش رو برگرداند ؟

یعنی باورتان  می شود که ابی عبدالله علیه السلام وقتی قیامت شد اگر کل ما را دید ، ما که امروز اینجا هستیم ، اگر ما را ببیند و گوید نمی شناسم چه ؟ وای از آن روز …

 

من این موضوع را گفته ام ولی باز هم می گویم ، من با دوگوش خودم شنیدم ، فرزند مرحوم آقا شیخ عباس قمی که خودش به من گفت .می گفت بابام مفاتیح را که می نوشت ، همه اش را با وضو نوشت . همیشه یک کتری آب و کاسه کنارش بود و اگر خسته می شد و خوابش می برد تا بیدار می شد وضو می گرفت و ادامه می داد و می گفت من کل این مفاتیح را تقدیم به روح مطهر صدیقه کبری کرده ام .

 

ایشان گفت وقتی ما پدر را روبه روی حرم امیرالمومنین علیه السلام خاک کردم و به خانه برگشتیم ، خوب ما گوهری از دست داده بودیم ، شب ساعت ۱ یا ۲ نصفه شب بابا را در خواب دیدم ، دیدم پدر خیلی سرحال بود .

گفتم بابا شما خودتان در منازل الاخره  راجع به برزخ زیاد نوشته اید ، برزخ خودت چطور است ؟


گفت : بابا من را کی دفن کرده اید ؟ گفتم ۳ بعدازظهر .

گفت : الان ساعت چند است ؟ گفتم ۲ نصف شب . _حالا نجف خاکش کرده اند _ گفت : در این فاصله کم تا به حال سه بار اباعبدالله علیه السلام به دیدن من آمده است.


حسین جان ….



سخنان شیخ حسین انصاریان ، شنیده شده .

   چهارشنبه 28 مهر 1395نظر دهید »

دیدار نخبگان علمی جوان با رهبر انقلاب

 


 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار بیش از هزار نفر از نخبگان و استعدادهای برتر علمی، جوانان نخبه را هدایای نفیس الهی و امانتی در دست مسئولان خواندند و با تأکید بر اینکه حتی لحظه‌ای در دفاع از جامعه‌ی علمی و نخبگان کشور کوتاه نمی‌آیند، افزودند: با تکیه بر نخبگان و فرزانگان و در پرتو ایجاد نسلی جوان و پرتلاش، ایران بزرگ به کشوری پیشرفته، قدرتمند، شریف، عزیز و برافرازنده‌ی پرچم تمدن نوین اسلامی تبدیل خواهد شد.


رهبر انقلاب اسلامی، نخبگان به‌خصوص جوانان نخبه را هدایایی کم‌نظیر و نفیس و امانت‌های الهی به ملت و مسئولان خواندند و گفتند: وظیفه‌ی مسئولان در قبال این هدایای گران‌قدر الهی، مراقبت از آنها و تلاش برای شناسایی و پرورش نخبگان بیشتر است.


ایشان تأکید کردند: نخبگان نیز در قبال این نعمت مسئول هستند و باید از طریق احساس مسئولیت و استفاده از این استعداد و توانایی در مسیر صحیح خود، شکر آن را به‌جا آورند.


رهبر انقلاب اسلامی دلیل اصلی تأکید مکرر بر لزوم قدر دانستن نخبگان جوان و حمایت از آنان را، تقویت باور «ما می توانیم» در جامعه خواندند و خاطرنشان کردند: متأسفانه در دوران طولانی قاجار و پهلوی، ژن «ناتوانی»، «نمی‌توانیم» و «وابستگی» را به مردم و جوانان تزریق و آن را در جامعه نهادینه کردند و درنهایت کشور بزرگ و پر از منابع انسانی و مادی و صاحب تاریخ و تمدن کهن، به‌صورت تحقیرآمیزی در ذیل غرب تعریف شد.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: در چنین شرایطی انقلاب اسلامی ایران تحولی عظیم ایجاد کرد و درواقع، انقلابِ خودباوری و اعتماد به نفس، به جنگ وابستگی رفت.


ایشان، هشت سال دفاع مقدس را عرصه‌ای آشکار و غرورآفرین از «خودباوری و اعتماد به نفس» خواندند و تأکید کردند: اگرچه جنگ حادثه‌ای بسیار تلخ، خسارت‌بار و سخت بود، اما به جوان ایرانی ثابت کرد که می‌توان با توکل به خدا و تکیه بر استعدادها و توانایی‌های داخلی بر دشمنی که همه‌ی قدرت‌های بزرگ از او حمایت می‌کنند، غلبه کرد.


حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: با وجود آنکه انقلاب اسلامی، روحیه‌ی «ما می توانیم» را در مقابل روحیه‌ی «وابستگی» زنده کرد و خودباوری را در جامعه ترویج داد اما طرف مقابل به اقتضای طبیعت جنگ‌های عمیق، که امروز جنگ نرم نامیده می‌شود، به بازتولید آفت فرهنگ وابستگی در شکل‌های جدید و به‌ظاهر جذاب روی آورده است.

 

ادامه »

   چهارشنبه 28 مهر 13952 نظر »

چگونه زندگی کنیم :

 

 

هم برای دنیا و هم برای آخرت سنگ تمام بگذار؛ پیشرفت در منطق انقلاب، یعنی این .

اسلام به ما آموخته است که «لیس منّا من ترک دنیاه لأخرته و لا ءاخرته لدنیاه»؛ دنیا را برای آخرت نباید ترک کرد، همچنان که آخرت را نباید فدای دنیا کرد.

در یک روایتی میفرماید: «اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابدا»؛ یعنی برنامه‌ریزی دنیا را فقط برای چند روزه‌ی زندگىِ خودت نکن…

جوری برنامه‌ریزی کن که گوئی بناست تا آخر دنیا زنده باشی…

نقطه‌ی مقابل هم: «و اعمل لأخرتک کأنّک تموت غدا»؛ برای آخرتت هم جوری عمل کن، مثل اینکه فردا بناست از این دنیا بروی. یعنی هم برای دنیا سنگ تمام بگذار، هم برای آخرت سنگ تمام بگذار. پیشرفت اسلامی، پیشرفت در منطق انقلاب، یعنی این؛ یعنی همه‌جانبه.

 

 


جلسه درس اخلاق رهبر انقلاب ۹۱/۷/۱۹ ، دیده شده درhttp://farsi.khamenei.ir

   سه شنبه 27 مهر 1395نظر دهید »

تجارت و خسارت

 

 

اکر بنا باشد عمقی حیاتی را که تجارت را مطرح می کند بحث شود ، جلسات زیادی را می طلبد چرا که یک سلسله لطایف و دقایق و حکمت ها در باطن آیه است که

پرونده بسیار مفصلی دارد . آیه این است. «ان الذین یتلون کتاب الله و اقاموا الصلوه وانفقوا مما رزقناهم سرا وعلانیه یرجون تجاره لن تبور , همانا کسانیکه کتاب خدا را می خوانند و نماز بپامی دارند و از آنچه روزیشان داده ایم در پنهان و آشکار انفاق می کنند به تجارتی که نابودی ندارد امید بسته اند.)سوره فاطر آیه ۲۹» 

 

یعنی آن هایی که اهل تلاوت و اقامه نماز هستند و اهل پول خرج کردن ، مطاع خرج کردن هستند ، هم در ظاهر یعنی جلوی چشم مردم و هم در باطن . جلوی چشم مردم برای چه آنقدر دست به جیب هستند ؟ ریا نمی شود ؟ 

نه !  برای اهل خدا ریا مطرح نیست . اهل دین یکتا نگر هستند و یکتا کردار هستند . پیغمبر صلی الله در منبر منا می فرماید : «رُب حامل فقه لا فقه له ، ورب حامل فقه إلى من هو أفقه منه » چه بسا کسی علمی را ، حقیقتی را نمی فهمد ولی وقتی که پخشش می کند فهمیده تر از خود او ، کم نیست . آنها می فهمند پس حرف را نگه ندار ، پخش کن حرف خدا را ، حرف انبیا را ، خرف ائمه را پخش کن ، هستند کسانی که بفهمند ، آن فردی هم که می فهمد و اهلش است ایجاد تحول می کند ، در خودش و در خانواده اش .

 

علی علیه السلام درباره اهل دین می فرماید : « بدنهایشان در دنیاست اما ارواحشان در عالم قدس است و روح اینجا نیست و از آن جا دارد به بدن فرمان می دهد . روح عند الله است و اشراف به بدن دارد و بدن را زنده نگه می دارد تا وقتی که خدا امر کند از بدن جدا شو ، این روح کجاست ؟  من نمی دانم !

 

اولا ارزش روح  هم درکش سخت است « نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی » نفخه یعنی درد ، این روح در بدن مردم « دَم من است » نفخ من است ، هیچ کس در این روح دخالت ندارد . برای ساختن بدن انسان از عناصر مادی جمع کردند و ترکیبش را در نطفه پدر و مادر ریختند و بدن درست شد و روح فقط « دَم » الهی است . بالاترین امانت پروردگار هم روح است .

بهترین مردم هم امانتدارانی هستند که این روح پاک ، سالم ، نوری را بعد از ۷۰ یا ۸۰ سال پاک به وسیله ملک الموت به وجود مقدس حق برمی گردانند . اینها امین هستند ، امانتدار هستند و بهترین هستند .

خب اینها جلوی چشم مردم پول می دهند و مسجد ، مدرسه ، درمانگاه می سازند ، ریا نمی کنند ؟ می شود ریا نکنند ؟

 

بله می شود ، چون اگر دلشان را بشکافی که چرا دارند علانیه کار می کنند ، در علانیه اینها معلم می شوند و می خواهند به مردم این راه و روش الهی را یاد دهند که بخیل نباش و ثروتت را به کمربند بخل نبند ، « لله میراث السموات و الارض ، سوره حدید ، آیه ۱۰ » شما ثروتمندان جانشین من در این ثروت در زمین هستید نه مالک ، « انفقوا اما جعلکم مستخلفین  فیه ، سوره حدید آیه ۷ » در این ثروت تو را جانشین قرار دادم . اگر بخل کنی از جانشینی می افتی و می شوی جنس دوپای ابلیس صفت . او ( ابلیس ) در بخل خیلی موجود عجیبی است به پروردگار کفت : دلم نمی آید یک نفر از بندگانت بروند بهشت و به عزت خدا هم قسم خورد .

 

خدا فرمود : من جلوی تو را نمی گیرم ولی برای بندگانم پیغمبر و امام و کتاب می فرستم ، آنهایی که به حرف تو گوش دادند مال تو ، و آن هایی که به حرف من گوش دادند مال من .

 

به خودم قسم دوزخ را از تو و تمام شاگردانت و پیروانت پر می کنم .

 

 

 

سخنان شیخ حسین انصاریان ، دهه دوم محرم ۱۳۹۵ ، شنیده شده .

   سه شنبه 27 مهر 13953 نظر »

منتقم حسین : 

 


احمد بن محمد ، عن محمد بن الحسن ، عن محمد بن عیسی بن عبید ، عن علی بن اسباط ، عن سیف بن عمیره ، عن محمد بن حمران قال : ابو عبدالله علیه السلام : لما کان مِِن امر الحسین علیه السلام ما کان ضَجتِ الملاعکهُ الی الله بالبکأ و قالتِِ:یفعل هذا بالحسین صفیک و ابن نبیک ؟  

قال : فاقام الله لهم ظِِل القائم علیه السلام . بِهذا أنتم لِهذا :


 

امام صادق علیه السلام فرمود : چون کار حسین چنان شد ( اصحاب جوانهایش کشته شدند و خودش تنها ماند ) فرشتگان به سوی خدا شیون و گریه برداشتند و گفتند : با حسین برگزیده و پسر پیغمبرت چنین رفتار کنند ؟ 

پس خدا شبح و سایه حضرت قائم علیه السلام را با آن ها نمود فرمود : با این انتقام او را می گیرم .



دیده شده در اصول کافی ، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی ، ترجمه سید جواد مصطفوی ، انتشارات علمیه اسلامیه ، ج ۲ ، ص ۳۶۶.

کلیدواژه ها: انتقام, خون حسین, منتقم
   دوشنبه 26 مهر 13951 نظر »

1 ... 152 153 154 ...155 ... 157 ...159 ...160 161 162 ... 253

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 334
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 12098
  • 1 ماه قبل: 27716
  • کل بازدیدها: 1120288
رتبه وبلاگ
     
    مداحی های محرم