قتل انسان هایی که گواهی به یگانگی خدای عزوجل و نبوت پیامبر بزرگوارش محمد(صلی الله علیه وآله) می دهند، امروزه افتخار یک عده به اصطلاح مسلمان پیرو سنت رسول خدا(ص)، شده است. این را شخصی بنام عبد الله المحیسنی گفته است.
عبدالله المحیسنی یکی از وهابیون متعصبی است که همواره به تکفیر شیعیان پرداخته است. وی در اظهارات اخیر خود بیان کرد که ما از داعش می خواهیم به صورت منسجم تر و
بهتر فعالیت خود را در عراق افزایش دهد و به قتل شیعیان بپردازد. وی در ادامه گفت کشتن شیعیان واجب است و از افتخارات ما و پدران است. وجوب کشتن شیعیان به حدی است که خلفای بعد از یزید امیر الفاسقین همواره به قتل و توهین شیعیان پرداخته اند.
عبدالله المحیسنی خودش را از نوادگان حجاج بن یوسف معرفی کرد و گفت هیچ کس در طول تاریخ همانند حبیبمان حجاج بن یوسف ما سلفی ها را اینطور سرافراز نکرده بود، حجاج کسی است که انتقام رسول خدا را از دوستداران علی گرفت!! عبدالله المحیسنی گفت : «جنگ کنونی داعش در عراق همانند جنگ بدر با منافقین است. وی تمامی سربازان داعش را فدایی اسلام دانست و شیعیان را مجددا تکفیر کرد.»(1)
نـکـتـه
در قاموس وهابیت، شیعه یعنی منفورترین افراد بشریت می باشد که تنها راه خلاص شدن از آنها فقط و فقط بریدن سر مردان و به اسرات گرفتن زنان آنان است!! این عمل با کدام منطق قرآن و سنتی که ادعای پیروی از آنها را می کنید، هم خوانی دارد؟!
____________________________________________
1. به نقل از پایگاه های خبری شیعه نیوز، فرهنگیان نیوز، مجله مرزبان نامه، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، شمار خرداد 93.
مقام معظم رهبری (مدظله العالی):
یکی دیگر از نقاط قوّت ما ، انتقال ارزشهای انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما
جوانها را نگاه میکنید، میبینید این ارزشها را دریافت کردهاند.
همین شهید عزیز اخیر ما، مصطفی احمدی روشن - شهیدی که شهادتش دل ما را
سوزاند - یا آن شهید جوان قبلی، شهید رضائینژاد، که اوائل امسال به
شهادت رسید، اینها دو تا جوان، دانشمند، سی و دو سه ساله
بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را
درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند،
تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند؛ میدانند و میفهمند
هم که مورد تهدیدند، اما می روند؛ این خیلی مهم است، این ارزش
است؛ این ارزشهای انقلاب است در نسل سوم. احمدی روشن و رضائینژاد
و امثال اینها نسل سوم انقلابند. اینها را نباید دستکم گرفت. یکی از
نقاط قوّت و مثبت ما همین است که این ارزشها به نسلهای دوم و سوم منتقل شد.
دانشگاه انتظار بعد از 1200سال همچنان دانشجو می پذیرد ,
متاسفانه این دانشگاه
هنوز 313 فارغ التحصیل هم نداشته است ,
این دانشگاه در تمام شبانه روز از شما آزمون
به عمل می آورد .
مدارک لازم برای ثبت نام :
1. نماز اول وقت
2 . ولایت مداری
3 . دائم الوضو بودن
4 . دلی پر از ثواب و قلبی آکنده ازیاد خدا داشتن
به امید قبولی همه ی ما در این دانشگاه
فرزند آیت الله فاضل لنکرانی گفت: یک بار پدر خودشان تعریف میکردند که یک روزی که در حرم امام رضا(ع)بودم و وقتی مردم را دیدم که خود را به ضریح امام رضا(ع) چسباندهاند، با خودم فکر کردم ما روحانی شیعه هستیم اما نتوانستیم خود را به ضریح برسانیم.
آیت الله جواد فاضل لنکرانی فرزند مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی گفت: مهم ترین توصیه پدر نماز اول بود و دعایشان دعای عاقبت بخیری. اگر کسی از ایشان میخواستند که برایش دعا کنند آقا میگفتند من دعا میکنم به شرطی که شما نیز برای من دعا کنید تا عاقبت بخیر شوم.
مرجعیت نهاد محکمی برای حفظ دین خداست
آیتالله جواد فاضل لنکرانی ضمن تشکر از برنامه ضیافت بیان داشت: این برنامه که قبل از این در برنامههای سیما سابقه نداشته است برنامه بسیار جامعی در معرفی مراجع و مرجعیت است. مرجعیت از مشخصات و مختصات شیعه امامیه است و ما در هیچ مکتبی چنین نهاد محمکی که محافظ دین باشد نداریم، در حقیقت این نهاد ریشه در قرآن و روایات ما دارد.
وی گفت: تفقه در دین ما بسیار تأکید شده است و در جامعه نیز هیچ مسئله سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست که جدا از مسئله فقه باشد، در کشور ما نیز اساس انقلاب بر اساس مرجعیت بوده است آن چنان که همین اصل باعث شد تا مردم در تمامی لحظات دستورات امام را بی تردید اجرا کنند زیرا آنها امام را مرجع خود میدانستند.
فرزند آیتالله لنکرانی تأکید کرد: گستردگی که در علم فقه وجود دارد در هیچ علم دیگری نیست به طوریکه پدر میگفتند یک عمر عادی و طبیعی تنها برای بخشی از علم فقه و مطالعه آن کافی است.
وی ادامه داد: مرحوم والد ما شرحی بر تحریرالوسیله امام(ره) دارد که 40 سال نوشتن این شرح طول کشید تا در نهایت در 28 جلد چاپ شد و الان نیز این کتاب محور درس خارج است، نوشتههای خطی پدر نیز در مجموعهای 20 جلدی جمعآوری شده است.
پدر محوری برای دین مردم بودند
آیتالله فاضل لنکرانی تصریح کرد: پدر هم در تألیف و هم در تدریس بسیار موفق بودند ایشان از سن 19 سالگی در درس آیتالله بروجردی شرکت میکردند و اولین کتاب خود با نام نهایتالتقریر را نیز در سن 19 تا 24 سالگی نوشتند.
وی افزود: مرحوم والد ما درباره این کتاب میگفت این کتاب من چاپ شده بود، یک روز دیدم پدرم به منزل آمد و ناراحت بود از او که دلیلش را پرسیدم گفت فلان آقا که از بزرگان هم بوده به من گفته آقای لنکرانی ما فکر کردیم شما فرد باتقوایی هستی پس چرا کتاب مینویسی و به اسم پدرت چاپ میکنی. یعنی دیگران باورشان نمیشد که مرحوم لنکرانی بتوانند در چنین سن کمی این گونه کتابی بنویسد.
فرزند آیتالله لنکرانی گفت: پدر عمرش در تربیت و تحصیل و تدریس فضلا گذشت و آرام آرام نیز محوری شد برای دین مردم. البته خودشان اصلا به فکر مرجعیت نبودند اما بعد از فوت امام(ره) نیز جمعیت کثیری به ایشان مراجعه کردند حتی خود حاج احمد آقا در مجلسی گفتند آقای لنکرانی بیت امام(ره) از شما تقلید میکنند.
آیت الله لنکرانی خلاصهای از امام(ره) بودند
وی تأکید کرد: ایشان خلاصه امام(ره) بودند امام نیز به آیتالله لنکرانی میگفتند من شما را بزرگ کردهام و شما را به اندازه حاج آقا مصطفی دوست دارم، در حقیقت پدر نیز فانی در امام بودند و از همه نظر نیز روز به روز به امام شبیهتر میشدند.
وی بیان داشت: پدر میگفتند در سال 52 من در فکر افتادم که چه خدمتی میتوانم به امام بکنم و همین باعث شد تا شرحی برکتاب ایشان بنویسم. آیتالله وحید خراسانی یک بار بیان میداشتند از شانسهای بزرگ امام خمینی بوده است که فردی مثل آقای لنکرانی بر کتاب ایشان شرحی نوشته است.
ماجرای کرامت امام رضا(ع) به آیتالله العظمی لنکرانی
آیتالله جواد فاضل لنکرانی در برنامه ضیافت بیان داشت: پدر به زیارت امام رضا(ع) بسیار مقید بودند و هربار هم که به حرم میرفتند یک ساعت، یک ساعت و نیم زیارتشان طول میکشید، یک بار پدر خودشان تعریف میکردند که یک روزی که در حرم بودم و میخواستم دعای وداع بخوانم یکدفعه وقتی مردم را دیدم که خود را به ضریح امام رضا(ع) چسباندهاند، با خودم فکر کردم ما روحانی شیعه هستیم اما نتوانستیم خود را به ضریح برسانیم.
وی گفت: پدر بیان میداشتند که من زیارت وداع را خواندم و آمادم بیرون داشتم به سمت درب اصلی میرفتم یکی به من گفت میخواهید بیایید کنار ضریح، گفتم آرزوی من است، گفت پس پشت سر من بیا. من نیز پشت سر او رفتم.
وی افزود: پدر تعریف میکردند و میگفتند آن فرد مرا بردند و بعد راه ضریح باز شد و من رفتم کنار ضریح و صورتم را روی ضریح چسباندم و زیارت امین الله باصفایی خواندم. و بعد با خوشحالی برگشتم، تازه موقع برگشت با خود گفتم این مرد از کجا خبردار شد که من دوست داشتم که به ضریح برسم.
فرزند آیتالله لنکرانی اظهار داشت: پدر از آن مرد سؤال میکند که شما از کجا میدانستید که من میخواستم به ضریح برسم، آن فرد گفت شما وقتی داشتی میرفتی صدایی از ضریح بیرون آمد که میفرمود آقا شیخ را بیاورید.
وی تصریح کرد: من این قضییه را به آقای وحید خراسانی گفتم و ایشان گفتند آقاشیخی که از ضریح بیرون میآید متفاوت از آقا شیخی است که من و شما میگوییم.
ماجرای برنامه موسیقی که به پیشنهاد آیتالله لنکرانی به مجلس مرثیه امام علی(ع) تبدیل شد
آیتالله فاضل لنکرانی خاطرهای از سال 69 تعریف کرد و گفت: در آن سال من و پدر برای عمل قلب ایشان به لندن رفتیم، به دنبال بیمارستان و کارهای بیماری ایشان بودیم که مسئول سفارت به آقا گفت، اقا مشکلی پیش آمده اگر ممکن است راهنماییمان کن.
وی ادامه داد: آقا از مسئول سفارت که مشکل را پرسیدند ایشان گفت یک گروه خواننده ایرانی از ایران آمدهاند یک سالن بسیار بزرگ کرایه کرده و 4000 بلیط نیز فروختهاند و قرار است شب شهادت امیرالمؤنین برنامه موسیقی اجرا کنند.
وی بیان داشت: آقا وقتی این موضوع را شنیدند به شدت ناراحت شدند و به او گفتند برو از طرف من پیغامی به آن خواننده بده و بگو فاضل لنکرانی سلام رساند و گفت بگو تو یا مسلمان هستی و یا نیستی اگر مسلمان هم نباشی می دانی که همه دنیا برای امیرالمؤمنین(ع) احترام قائلاند پس به خاطر حرمت امام(ع) این برنامه راتعطیل کن در غیر این صورت من اگر از عمل زنده بیرون بیایم تمام تلاشم را میکنم تا تو را از ایران اخراج کنم.
آیتالله لنکرانی افزود: مسئول سفارت پیغام را به آن خواننده داده بود و او زیارت عاشورایی از جیبش درآورده بود و گفته بود به آقا بگو من نه تنها مسلمانم بلکه اهل خواندن زیارت عاشورا هم هستم اما چون تعیین تاریخ به زمان میلادی بوده من متوجه نشده بودم به ایشان بگویید من کاری میکنم که امیرالمؤمنین راضی باشند.
وی ادامه داد: آن روز گذشت و پدر بسیار پیگیر بودند و وقتی که از آن مسئول سفارت پرسیدند او گفت آن خواننده به طور کامل اشعار را عوض کرده و تمامی شعرها و آهنگش در مدح و مرثیه امام علی(ع) بوده است و برنامه به گونهای بوده که مردم از ابتدا تا انتهای برنامه اشک ریختند.
فرزند آیتالله فاضل لنکرانی گفت: پدر وقتی این موضوع را شنید بسیار خوشحال شد و گفت اگر سفر من به لندن همین اثر را داشته است برای من کافی است. ایشان به امیرالمؤمنین بسیار علاقه داشتند.
وی تصریح کرد: وقتی هم بعد از عمل برای لحظاتی آقا به هوش آمدند گفتند السلام علیک یا علی بن ابی طالب و دوباره از حال رفتند و باردیگر که به هوش آمدند گفتند من آب میخواهم گفتم پزشکان اجازه نمیدهند در همان حال این شعر را خواندند که از آب هم مضایقه کردند کوفیان.
پروفسور مسیحی میگفت نمی دانم چرا روند درمان علمای شیعه غیرطبیعی است
وی بیان داشت: پزشکی که پدر را عمل کرد پروفسور بود و مسیحی. وی بعد عمل گفت سیر عمل ایشان غیرطبیعی و با این سنشان مانند جوان بیست ساله بوده است، بعد به مترجم گفت من میدانم این مرد فرد مهمی است اما نمیدانم چه کاره است. مترجم به او گفت ایشان عالم شیعه است.بعد آن پروفسور میگوید من چند عالم شیعه عمل کردهام و در مورد آنها نیز نظیر این عمل و چنین سیر معالجهای را دیدهام.
پدر به مشکلات مردم بسیار اهمیت داده و گاهی از شدت ناراحتی بر مشکلات جامعه اشک میریختند
آیتالله جواد فاضل لنکرانی از ساده زیستی پدر چنین گفت: آقا بسیار ساده زیست بودند و در تمام عمر خود هیچ زمین و ملک شخصی نداشتند و تا زمانی هم که 5 اولاد داشتند در خانهای با دو اتاق زندگی میکردند.
وی ادامه داد: برای ایشان از خارج از کشور به عنوان هدیه عباهایی با قیمت بالا میآوردند قبول نمیکردند و به من میگفتند برای من عبای ماشینی بخر، میگفتند من مسئولیت دارم، خوب نیست طلبهای که قدرت زندگی یومیه خود را ندارد ببیند استادش عبایی گرانقیمت به تن کرده است.
وی تأکید کرد: با طلبهها بسیار خوش اخلاق بودند و اگر یکی از آنها کسالتی پیدا میکرد پدر چند کیلو میوه میخریدند و به دیدار او میرفتند و میگفتند من وظیفه دارم از شما مراقبت کنم.
فرزند آیتالله لنکرانی تصریح کرد: نسبت به امور مردم نیز به شدت حساس بودند گاهی میگفتند دیشب تا صبح نخوابیدهام علت را که جویا میشدیم میگفتند مثلا سیب زمینی گران شده است مردمی که وضع خوبی ندارند چطور سیب زمینی را تهیه کنند و به شدت به دلیل مشکلات مردم ناراحت میشدند.
مهم ترین توصیه پدر نماز اول وقت بود
وی بیان داشت: مهم ترین توصیه پدر نماز اول بود و دعایشان دعای عاقبت بخیری. اگر کسی از ایشان میخواستند که برایش دعا کنند آقا میگفتند من دعا میکنم به شرطی که شما نیز برای من دعا کنید تا عاقبت بخیر شوم.
پدر از این که برای اسلام کاری نکرده باشند اشک میریختند
وی بیان داشت: اواخر عمرشان یک بار آقای قرائتی نزد ایشان میآیند و پدر به ایشان میگوید مدتی است از فکر خوابم نمیبرد و تا اذان صبح بیدارم. آقای قرائتی میپرسد چه چیز ذهن شما را مشغول کرده و پدر میگوید اگر من بمیرم و از من سؤال کنند برای اسلام چه کردهای هرچه فکر میکنم جوابی ندارم که بدهم.
فرزند آیتالله لنکرانی اظهار داشت: آقای قرائتی گریه میکنند و میگویند آقا شما جوابی ندارید پس ما چه بگوییم. آقا میگویند من مسئولیتم مرجعیت بوده است نکند جایی بوده که میتوانستم از اسلام دفاع کنم و یا اسلام را رشد بدهم اما نکردهام.
وی در پایان گفت: پدر نسبت به انقلاب از معتقدترین افراد بودند و خودشان نیز میگفتند که من از روزی که پشت سر امام بودم حتی برای لحظهای به راه ایشان تردید نکردم.
طبقه بندی: کرامات رضوی،
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میگذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت میشدم
كـاش يـك شب میسرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنيا، غزلخوان دو چشمت میشدم
كاش يك شب مینشستم بر ضريح چشم تو
بـاز هـم پـابـند پيمان دو چشمت میشدم
صحن و ايوان تو را اى كاش جارو میزدم
چـون كـبوترها نگهبان دو چشمت میشدم
ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت
كـاش آهـوى بـيابان دو چشمت میشدم
كاش يك شب معرفت میچيدم از چشمان تو
غـرق در درياى عرفان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میشدم خيس نگـاه سبز تو
شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت میشدم
كاش يك شب نور مینوشيدم از چشمان تو
مـیدرخشيدم، چراغان دو چشمت میشدم
سخت شيرين است طعم روشن چـشمان تو
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
رضا اسماعيلی
بوی خوش کدام بهار است که شامه ی زمین را می نوازد؟
هوای پیراهن کدام یوسف است که دنیا را به سر مستی فراخوانده است؟
این همه پروانه شناور در هوای عشق زاده کدام لبخند است؟
ذی القعده یازدهمین روزش را چرا چراغانی کرده است؟
روشنی از روزنه ها جاری است.خورشیدی از دامان نجمه آن زنی که حیا و دینداری اش مپال زدنی است طلوع کرده است تا سرنوشت تاریک دنیا را به روشنایی روز تبدیل کند.
شوق در رگ های ذی القعده می دود.
هشتمین خورشید دمیده است.همان علی نامی که آشنای تمام غریبان است.کسی که در درستکاریی به پدرش حضرت موسی بن جعفر(ع)شبیه است.
ای مولای سبز پوشی که در دفتر شیعه مانند نداری.کاش بودی و می دیدی که این روز ها در خراسان غلغله است.فقط و فقط برای اینکه بگویند:
صحن و ایوان تو را ای کاش جارو میزدم/چون کبوتر ها نگهبان دو چشمت میشدم
میلاد شمس الشموس خسرو اقلیم طوس شاه انیس النفوس بر تمامی عاشقان گنبد زرد رضا(ع) تهنیت باد.
متون ادبی ولادت امام رضا(ع)
حماد بن عثمان به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شد. مردی را دید که به زبان انتقاد به حضرت عرض کرد: خداوند به خیر و صلاحت رهبری فرماید. شما میگفتید که علی بن ابیطالب لباس خشن میپوشید، پیراهن چهار درهمی و همانند آن بر میکرد و هم اکنون میبینیم که خود شما لباس تازهای غیر از آنچه جدتان میپوشید به بر دارید. حضرت در جواب فرمود: علی علیه السلام آن لباس را زمانی میپوشید که در نظر مردم قبح و زنندگی نداشت و اگر امروز آن لباس را در بر میکرد نامأنوس و غیر عادی بود و به آن شهرت مییافت. بهترین لباس در هر زمان لباس اهل آن زمان است.
سفیان ثورى گوید: به حضرت صادق (علیه السلام) گفتم: شما روایت می كنید كه على (علیه السلام ) لباس خشن مى پوشید، و شما لباس قوهى و مروى (دو پارچه قیمتى منسوب به قهستان و مرو) مىپوشید؟! حضرت فرمود: واى بر تو، امام على(علیه السلام) در زمان تنگدستى مردم زندگى مى كرد، ولى چون روزگار فراخى رسید، نیكان زمانه به آن شایسته ترند. حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: یوسف (علیه السلام) لباس دیبا مى پوشید، و شلوار زربفت به تن میكرد، و بر تخت مى نشست، و این كار در صورتى كه پول آن مورد نیاز در مورد یكى از ضروریات زندگى باشد، مذموم است. محمد بن عیسى از امام نقل میكند كه: شیعیان ضعیف الایمان دوست دارند كه من بر پلاس بنشینم، و لباس خشن بپوشم، ولى زمانه اقتضا ندارد.
(مكارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى / ج1/ 185-183 )
حضرت معصومه -علیهاالسلام- از قبیل امامزادههای مطلق نیست ـ که هنگام زیارت او زیارتنامهی مطلق امامزادهها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد ـ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میگردد».
نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه -علیهاالسلام- که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، میفرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسئلهای دارم. میفرماید: بنویس. مینویسد، ایشان پاسخ آن را میدهد، بعد که حضرت امام کاظم -علیهالسلام- به خانه برمیگردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض میکند، حضرت میفرماید: «بِأَبِی هِی وَ أُمی، حَکمَتْ بِما حَکمَ اللهُ!؛ پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است».
اینها افراد عادی نبودهاند، خدا میداند این خاندان چه شخصیتهایی بودهاند، این همه کرامات برای ایشان ذکر کردهاند، پس چه میگویند کسانی که این مطالب را دربارهی خود حضرت رسول -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- هم خرافات میدانند! یا آن کس که ـ نعوذبالله ـ میگوید:«عَصای خَیرٌ مِنْ مُحَمدٍ!؛عصای من بهتر از محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- است».
و یا آن پاسبانی که کنار ضریح حضرت رسول -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- ایستاده و میگوید: به جای ضریح، دست مرا ببوس!
در محضر بهجت، ج2، ص137
آيا ميدانيد؟؟ بنیانگذار و مدیرعامل «شرکت سهامی فیسبوک» یک یهودی است که خود را آتهئیست یا بیخدا میداند.
آيا ميدانيد؟؟اطلاعات و درآمد فیسبوک را هزینه سرمایهگذاری در رژیم کودک کش اسرائيل میکند.
آيا ميدانيد؟؟ بنیانگذار و مدیرعامل «شرکت سهامی فیسبوک» “کار آفرین نمونه اسراییلی” جایزه تاثیر گذارترین صهیونیست جهان را دریافت کرده وپشتیبان مالی اسراییل است؟
آيا ميدانيد؟؟ هر کلیک در شبکه های صهیونیستی= تقویت 4 تا 20 سنتی کشتار کودکان غزه!
و همچنین آيا ميدانيد؟؟ ک:«وایبر» نرم افزار جاسوسی صهیونیست ها است وبا هر کلیک 20 سنت ب حسابشون اضافه میشه؟؟؟؟؟؟؟
صفحات: 1· 2
<< 1 ... 227 228 229 ...230 ...231 232 233 ...234 ...235 236 237 ... 253 >>