اثر صلوات بر فاطمه سلام الله

یکی از مستحبات موکده صلوات فرستادن بر فاطمه زهرا سلام الله می باشد چنانچه پیامبر صلی الله به فاطمه سلام الله فرمود : « من صل علیک یا فاطمه غفرالله له و الحقه بی حیث کنت فی الجنه : ای فاطمه هر کس بر تو صلوات فرستد خدای تعالی از او درگذرد و او را در بهشت به من ملحق گرداند ، در ه. کجای بهشت که باشم » و همچنین در روایت دیگری در کتاب کشف الغمه حضرت فاطمه سلام الله از پیامبر خدا صلی الله نقل می کند که فرمود : ای فاطمه ! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را خواهد بخشید و مورد آمرزش قرار خواهد داد و او را به من در هر جای بهشت که باشم ملحق خواهد نمود » 

 

الصّلاة على سيّدة النّساء فاطمة (عليها السلام) اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّيقَةِ فاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبيبَةِ حَبيبِكَ وَنَبِيِّكَ، وَاُمِّ اَحِبّائِكَ وَاَصْفِيائِكَ، الَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى نِساءِ الْعالَمينَ، اَللّـهُمَّ كُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَكُنِ الثّائِرَ اَللّـهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها، اَللّـهُمَّ وَكَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى، وَحَليلَةَ صاحِبِ اللِّواءِ، وَالْكَريمَةَ عِنْدَ الْمَلاَءِ الاَعْلى، فَصَلِّ عَلَيْها وَعَلى اُمِّها صَلاةً تُكْرِمُ بِها وَجْهَ أبيهامُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقِرُّ بِها اَعْيُنَ ذُرِّيَّتِها، وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ.

 

زیارت مخصوص زهرا سلام الله

 

صلوات بر فاطمه سلام الله در زیارت امام رضا علیه السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَ زَوْجَةِ وَلِيِّكَ وَ أُمِّ السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الطُّهْرَةِ الطَّاهِرَةِ الْمُطَهَّرَةِ التَّقِيَّةِ النَّقِيَّةِ الرَّضِيَّةِ الزَّكِيَّةِ سَيِّدَةِ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَجْمَعِينَ صَلاةً لا يَقْوَى عَلَى إِحْصَائِهَا غَيْرُكَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سِبْطَيْ نَبِيِّكَ وَ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْقَائِمَيْنِ فِي خَلْقِكَ وَ الدَّلِيلَيْنِ عَلَى مَنْ بَعَثْتَ [بَعَثْتَهُ ] بِرِسَالاتِكَ وَ دَيَّانَيِ الدِّينِ بِعَدْلِكَ وَ فَصْلَيْ قَضَائِكَ بَيْنَ خَلْقِكَ……..

 

صلوات مخصوصه

در این صلوات مخصوصی که برای آن حضرت نقل کرده اند آثار عجیبه ای در آن مشاهده شده است و آن صلوات مخصوص به صورت زیر است :

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

 

منبع : کلیات صحیفه فاطمیه ، رفیع الدین رفیعی ، انتشارات نشتا ، ص ۲۳۳ تا ۲۳۷

   چهارشنبه 11 بهمن 1396نظر دهید »

 مرثیه شهادت 

 

شهادت حضرت زهرا

 

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟

 

زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟

داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

 

دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم

با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم

 

با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت

با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت

 

این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد

حتی به پلک های حسن، جان تازه داد

 

زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند

باید کمک کنم، کمرت درد می کند

 

آیینه ی پراز ترکم، احتیاط کن!

فکری به حال و روز بدِ کائنات کن

 

تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد

دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد

 

ازدست تو، به آه شکایت بیاورم

نگذاشتی طبیب برایت بیاورم

 

با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم

راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم 

وحید قاسمی

 

♦♦♦ 

 

نَیُفتــَــد بـر قــــدِ گـــل آذر ای کاش

نگـردد هیـــچ یاسی پـرپـر ای کاش

 

به نفســــه عمر گـــل کوتاه باشــــد

نَشیند بر گلـــی خاکستــــر ای کاش

 

چه تشبیهی برایش بهتــــر از گــــل

بجای گــــل بگویند مــــادر ای کاش

 

صفــــا مادر ، وفــــا مادر ، شفـــا او

نگیــــرد مــــادری دردِســـَر ای کاش

 

پســر طاقــــت نــدارد دیدنــــش را

نبینــــد دردِ مادر ، دختــــر ای کاش

 

غمِ بی مادری سخت است وجانکاه

نباشــد خانه ای بی مـــادر ای کاش

 

مدینه مادری در شعلـــه ها سوخت

نگیرد آتشــــی بر معجــــر ای کاش

 

چـــه گویــم بار شیشه داشت مادر

به بیرون باز میشــد آن در ای کاش

 

علــی را دست بستــــه ؛ میکشیدند

یکی می بست چشمِ حیدر ای کاش

 

تمــام صحنــــه ها را دیــــد مــــولا

فلک سوزد ز داغش یکسـر ای کاش

 

به گودال آمــــد آن جانـیِ بی رحم

نمی آورد با خود خنجــــر ای کاش

 

بریدنــد از قفایــش آن ســــری که

تماشایش نمیکرد خواهــر ای کاش

 

سیدحسین میرعمادی

 

  ♦♦♦

 

آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست

گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست

 

حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر

آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست

 

مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم

با رسول الله،زهرا نسبتش معلوم نیست

 

در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش

رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست

 

بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده

مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست

 

فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم

طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست

 

روضه یعنی داستان مادری در اوج خود

چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست

 

گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی

حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست

 

ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد

ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست

 

هم که معلوم است او ریحانة الحوراست

و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست

 

اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده

درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست

 

یادم آمد موقع سجده به مُهر کربلا

فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست

 

مهدی رحیمی

 

 

   سه شنبه 10 بهمن 1396نظر دهید »

رهبر انقلاب اسلامی امروز در ابتدای جلسه درس خارج فقه: هدف امریکا از انتقال داعش به افغانستان توجیه حضور خود در منطقه است.

 

درس خارج

 

…من همین جا از این فرصت استفاده کنم و تأسّف و تألّم خودمان را عرض بکنیم نسبت به حوادثی که در همسایگی ما در افغانستان دارد اتّفاق می‌افتد به وسیله‌ی همین کسانی که ادّعای اسلام میکنند و واقعاً از اسلام بویی نبرده‌اند.

الان -[یعنی] از حدود یک ماه قبل به این طرف- شاید حدود هفت یا هشت حادثه‌ی کشتار دسته‌جمعیِ تروریستی اتّفاق افتاده؛در یکی شصت هفتاد نفر شهید شدند، در یکی پنجاه شصت نفر کشته شدند، در یکی بیست و چند نفر کشته شدند؛ در کابل، در قندهار، در جاهای دیگر. امضا هم میکنند و اعتراف هم میکنند که «ما کردیم»!چه کسی؟ داعش.

توجّه بکنید، همان دستهایی که داعش را به وجود آوردند -چه در عراق، چه در سوریه- و آن جنایات را به وسیله‌ِی داعش مرتکب شدند و داعش را ابزاری قرار دادند برای آن همه ظلم بزرگ به مردم، همانها باز دارند داعش را منتقل میکنند به اینجا، [یعنی] به افغانستان؛ آنجا شکست خوردند، میخواهند اینجا دوباره شروع کنند؛ این هم شروعشان است که تقریباً از حدود یک ماه یا چهل روز قبل به این طرف، این همه آنجا کشتار انجام دادند.

البتّه کشتارها شامل شیعه و سنّی است -مثل عراق، مثل جاهای دیگر- این جور نیست که فقط شیعه [کشته شوند]؛ البتّه در یک قضیّه متأسّفانه حدود پنجاه نفر یا بیشتر، طلبه‌ی شیعه به شهادت رسیدند در کارهای اینها، لکن فقط شیعه نیستند؛ نخیر، مردم معمولیِ غیرنظامی -سنّی، شیعه- را در کابل و در جاهای دیگر، [میکشند]؛ برایشان فرق نمیکند، چون برای آمریکا فرق نمیکند. آنچه امروز برای سیاست آمریکا در این منطقه در درجه‌ی اوّل است، این است که این منطقه روی آرامش نبیند؛ دولتها و ملّتهای این منطقه به خودشان مشغول باشند تا به فکر معارضه‌ی با عامل خبیث استکبار در این منطقه یعنی صهیونیسم نیفتند.

 

این یک هدف. یک هدف دیگر هم اینکه آمریکا حضور خودش را [در اینجا] توجیه کند. وقتی که در افغانستان ناامنی هست، آمریکا حضور خود را توجیه میکند که «بله، ما میخواهیم بیاییم اینجا که امنیّت را برقرار کنیم»، در حالی که ناامنی را خود آنها به وجود آورده‌اند، ناامنی را آنها به وجود آورده‌اند؛حوادث افغانستان -با واسطه و بی‌واسطه- به وسیله‌ی عوامل آمریکا از بیست و چند سال قبل انجام گرفته؛ یعنی آنها بودند که موجب این کشتارهای به اسم مذهب در این منطقه شدند؛ حالا هم همان کار رادارند ادامه میدهند؛ میخواهند همیشه [منطقه] شلوغ باشد تا حضور خودشان را در اینجا تأمین کنند و مقاصد سیاسی و مقاصد اقتصادی خودشان را پیش ببرند. لعنت خدا بر استکبار، بر عوامل استکبار، بر دولت خبیث و جنایت‌کار صهیونیسم و آمریکا و عوامل آنها، که مردم و مسلمانها را این جور نابود میکنند.

 

 

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38810

   سه شنبه 10 بهمن 1396نظر دهید »

قطب فرهنگی یک ملت را فهم و عقل آن ملت تعیین می کند

 

فرهنگ

 

علم وعمل

نامه هفتاد و هشتم در نهج البلاغه، مربوط به جریان حکمیت است که بر وجود مبارک امیرالمؤمنین تحمیل کردند. اصرار اسلام این است که جامعه باید عاقل باشد و تعبیر لطیف رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) این است که فرمود: «طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِیضَةٌ»، این «تاء» تای تأنیث نیست، بلکه تای مبالغه است.

دلیل این مبالغه آن است که اگر این علم و عقل و شعور نباشد، جامعه اگر یک رهبری مثل علی بن ابیطالب داشته باشد، باز هم شکست می‌خورد.

 

فرهنگ

قطب فرهنگی یک ملت فهم و عقل آن ملت تعیین می کند؛ مرحوم کلینی(رضوان الله تعالی علیه) یک خطبه نورانی دارد که در مقدمه کافی آمده است؛ آخرین سطری که مرحوم کلینی دارد این است، که: «إِذْ كَانَ‏ الْعَقْلُ‏ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیهِ الْمَدَارُ وَ بِهِ یحْتَجُّ وَ لَهُ الثَّوَابُ وَ عَلیهِ الْعِقَابُ»؛ حرف کلینی این است که قطب فرهنگی یک ملت فهم اوست، عقل اوست. «إِذْ كَانَ‏ الْعَقْلُ‏ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیهِ الْمَدَارُ»؛ مدار فرهنگی یک ملت عقل آن ملت است. «إِذْ كَانَ‏ الْعَقْلُ‏ هُوَ الْقُطْبَ الَّذِی عَلَیهِ الْمَدَارُ وَ بِهِ یحْتَجُّ»؛ تمام استدلال‌ها در محور عقل است، تمام ثواب‌ها در مدار عقل است، تمام عقاب‌ها در محور بی‌عقلی است. در بحبوحه صفین این نامه دردآلود را وجود مبارک حضرت امیر برای ابوموسی اشعری می‌نویسد؛ «فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیرَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى» بر این دو غده بدخیم جاهلیت، قرآن خط بطلان کشید، آن غده های بدخیم فکری این است که در بخش اندیشه بر مدار «گمان» حرکت می کنند و غده دیگر این است که در بخش انگیزه و عمل با «میل» حرکت می کنند نه با عقل عملی، اسلام آمده و گفته است اگر می خواهید به مقصد برسید پا روی هوای نفس خود بگذارید، هیچ دشمنی خطرناک تر از این دشمن درونی نیست، چراکه دشمن درونی از ما ابتدا دین و سپس آبرو را می گیرد.

 

وحدت

در بخش دیگری از این نامه حضرت امیر علیه السلام خطاب به ابوموسی فرمود اگر تمام مناطق اسلامی را بگردی هیچ کسی را پیدا نخواهی کرد که بهتر و بیشتر از من مردم را به وحدت دعوت کند، وحدت البته برکات دنیایی نیز دارد اما من این کار ار تحت شعاع ثواب لقاء الله انجام دادم. حضرت در سراسر این نامه ابوموسی را به هوشیاری و عقل دعوت می کند و می فرماید جهنم نتیجه بی خردی و حماقت است، این احمق است که به جهنم می رود، اگر کسی قطب فرهنگی یعنی عقل را از دست داد نتیجه آن جهنم خواهد بود. لذا این نامه ها هر روز می تواند برای ما زنده و کاربردی باشد.

 

درس اخلاق ،آیت الله جوادی آملی ،۵ بهمن ۹۶

   دوشنبه 9 بهمن 1396نظر دهید »

زندگی واقعی 

 

زندگی پول نیست، زندگی دلِ خوشه که خدا این نعمت و به هر کسی نداده…

زندگی درک درست از اطرافته، زندگی درست دیدن و لذت بردن از مکان و زمانه…

زندگی بخشیدنه…آره بخشیدن…ببخش و زندگی کن…

زندگی گذشتنه…گذشتن از بدیاست…آره بگذر…بزار یکی هم از تو بگذره… این میشه زندگی…

از همه مهمتر که دیگه الان خیلیا نمیشناسنش و اسمش و خراب کردن: زندگی عشق ورزیدن به همدیگست , زندگی با عشق به هم نگاه کردنه.

دلِ خوش؟ لذت بردن؟ عشق؟ بخشیدن؟ گذشت؟

آره زندگی تو همین کلمات خلاصه شده…

پس با عشق زندگی کن و از زندگیت لذت ببر و با درک درست ببخش و گذشت کن…

 

 

م. ظفرقندی

 

   یکشنبه 8 بهمن 1396نظر دهید »

اُمّ

۱_ به معنی مادر « حُرِمت علیکُم اُمهاتُکُم» سوره نساء آیه ۲۳

۲_ به معنی آرامگاه « و اما من خَفَتْ موازینُهُ فَاُمُه هاویه » سوره قارعه آیه ۹و ۱۰

۳_ به معنی لوح محفوظ « و اِنهُ فی امِّ الکتاب » سوره زخرف آیه ۴

۴_ به معنی هر آیه محکم که متشابه نباشد « هو الذی انزلَ علیکَ الکتابَ منه آیاتٌ محکماتٌ هُن امُّ الکتاب » سوره آل عمران آیه ۷.

 

 

کشکول مهربان ، نادر مهربان ، نشر سایه ، ص ۱۱۸

   یکشنبه 8 بهمن 1396نظر دهید »

گفتگو با مادر گرامی شهید مصطفی احمدی روشن

 

مادر شهید احمدی روشن

 

با سلام خدمت شما سرکار خانم صدیقه سالاریان مادر گرامی دانشمند شهید مصطفی احمدی روشن ، بسیار سپاسگذارم از اینکه وقت خود را در اختیار مدرسه علمیه کوثر ورامین قراردادید.

 

به عنوان اولین سوال بفرمایید شهید احمدی روشن در کودکی چگونه بودند و چه خصوصیات بارزی داشتند ؟

مصطفی سال ۱۳۵۸ و دو روز بعد از اربعین به دنیا آمدند درست در ماه صفر و دی ماه مثل شهادت ایشان که در ماه صفر و دی ماه بود. شناسنامه مصطفی شهریور ۵۸ بود ، پدر ایشان برای اینکه مصطفی زودتر به مدرسه برود شناسنامه اش را گرفت و در واقع باید بگویند مصطفی مولود اربعین و شهید اربعین است . یعنی شهادت ایشان در سال ۹۰ در دی ماه و مصادف با اربعین بود . مصطفی بچه بسیار آرام و در عین حال زرنگی بود الان من نوه دارم که وقتی به او نگاه می کنم یاد مصطفی می‌افتم . وقتی به چشمان مصطفی نگاه می‌کردیم یک دنیای را در چشمان او می دیدیم . عموی مصطفی در دی ماه سال ۶۰ به شهادت رسید و همیشه قبل از شهادت در چشمان مصطفی که نگاه میکرد میگفت چشمان نافذی دارد و آدم بزرگی می شود.

 

مصطفی بچه بسیار مهربانی بود و موقع بازی کردن مراقب بچه های کوچکتر از خودش بود ، مصطفی بسیار شجاع بود و هیچ گاه زیر بار حرف زور نمیرفت.

 

برای داشتن فرزند خلفی مثل مصطفی چه آدابی را رعایت کرده اید ؟

فکر می کنم که چند مسئله در این امر دخیل بود ، جد مصطفی ملا محمد همدانی از علمای برجسته بودند و خود من هم از نوادگان مهدی مهدوی اردکانی هستم که ایشان با آیت الله نخودکی در نجف تدریس داشتند.و دیگر این که پدر مصطفی خیلی دقت داشت در لقمه ای که برای ما می آورد ، ایشان در قسمت عقیدتی سیاسی شهربانی همدان کار می کردند و همیشه چندین برابر حقوقی که دریافت می کردند کار می کردند و هیچ وقت در منزل نبود . به علاوه همه اینها ، ما از کودکی احکام و مسایل دینی را در خانواده یاد گرفته بودیم بطوری که اگر یک نامحرم در صورت من نگاه می کرد من نمی توانستم با ایشان صحبت کنم و فکر می کنم که این موضوع بسیار مهم است .

 

ولی بیشتر فکر می کنم شهدا را خدا انتخاب می کند و شهدا با اعمالشان این را برای خود رقم می زنند .

 

شهید احمدی روشن

 

از اخلاق ایشان در دوران نوجوانی بگویید خاطرم هست قبلا منزل ما در انتهای یک خیابانی بود که پیاده روی زیادی تا ایستگاه اتوبوس داشت و هیچ سایبان و یا درختی در خیابان وجود نداشت و قاعدتا سر ظهر بسیار گرم می شد ، یکی از کارهایی که مصطفی می کرد این بود که وقتی از اتوبوس پیاده می شد کفشهایش را زیر بغلش می زد ، خواهر زاده ام از ایشان می پرسد چرا این کار را انجام میدهی ؟ مصطفی جواب می دهد که من می خواهم داغی کف خیابان را حس کنم و هیچ وقت دروغ نگویم و گناه نکنم اگر چه که این داغی قابل قیاس با داغی جهنم نیست ولی می خواه بفهمم .

 

ایشان بسیار به ورزش علاقه داشت و کشتی می گرفت و اگر چه لاغر اندام بود اما بنیه خوبی داشت و کسی نمی توانست پشت ایشان را به خاک بمالد .

 

رفتار ایشان با خواهر و برادرش چگونه بود ؟

مصطفی فرزند دوم من است و من سه دختر دیگر به غیر از مصطفی دارم ، خواهر بزرگ ایشان مرضیه است که دو سال از ایشان بزرگتر است . دوران ابتدایی مصطفی و خواهرش مدرسه هایشان کنار هم بود که با یک نرده از هم جدا می شد و زنگ های تفریح مرضیه لقمه های نان و پنیر را از پشت نرده به برادرش می داده و معمولا هم از بردارش دفاع می کرد حتی یک بار ابروی ایشان به خاطردفاع از مصطفی شکسته شد . من موافق صد در صد کار کردن خانم ها هستم ولی جایی که مرد بتواند زندگی همسرش را تامین کند و یک کمی همسر بتواند با قناعت زندگی را بگذراند فکر می کنم بهتر این باشد که مادردر منزل بماند . این محبتی که وقتی مادر در منزل است بین بچه ها و مادر به وجود می آید هیچ وقت از بین نمی رود . مخصوصا پسرها محبتی را که از مادر و خواهر می گیرند باعث می شود که هیچ وقت در بزرگسالی جذب محبت های حرام نشوند .

مصطفی هم از مادر و هم از خواهر محبت بسیار زیادی دیده بود . در منزل خواهر به مصطفی بسیار زیاد رسیدگی می کردند . ولی هیچ وقت پیش نیامد که مصطفی به اندازه سر سوزنی به این خواهر ها زور بگوید برعکس همیشه حامی خواهرانش بود . دختر کوچکم بعد از شهادت مصطفی در تعریف از ایشان می گفت : داداشی آنقدر بزرگ بود که من فکر می کنم بعد از شهادتش به سایه اش هم می توانم تکیه کنم . یعنی می خواهم بگویم که مصطفی بسیار مراقب خواهرانش بود .

 

در این محبتی که بین بچه ها بود شما چه نقشی داشتید ؟

ما وقتی که در همدان زندگی می کردیم به غیر از خانواده حاج آقا ما با دیگران ارتباط چندانی نداشتیم یعنی این فرصت بیشتری به ما می داد که ما با هم باشیم و این محبت را بیشتر ایجاد می کرد . موقع جنگ که حاج آقا ما را می گذاشت و به جبهه می رفت بسیار بیشتر با هم زمان می گذراندیم . البته باید بگویم که ما از نظر اقتصادی در حد خانواده های متوسط رو به پایین بودیم و نمی توانستیم بچه ها را زیاد به تفریح ببریم و همیشه در منزل بودیم. به خاطر همین دختر ها هر مشکلی که دارند از ایشان می خواهند و معمولا هم حل می شود .

 

تا به حال شده خواب ایشان را ببینید ؟

بله . اوایل شهادتش وقتی که در حالت نیمه خواب و نیمه بیداری بودم خیلی ایشان را می دیدم . ولی یک بار خاطر هست که در منزل می خواستم بخوابم با خودم گفتم مثل این که دیگر ما را یادت رفته است . همان شب خواب دیدم که زنگ زد و وقتی که تلفنی با ایشان صحبت می کردم گفت : من یادم نرفته ؛ من خیلی دوستت دارم و همین که دارم از کیلومترها آن طرف زمین با شما تماس می گیرم بدان که یادم هست .

 

چه توصیه ای برای مادران می توانید داشته باشید که بتوانند یک همچین فرزندی را تربیت کنند ؟

من سعی کرده ام در زندگی هیچ گاه از کسی کینه ای به دل نگیرم ، یعنی خیلی راحت دیگران را می بخشم چون معتقدم ما در طول روز گناه می کنیم و انتظار داریم که خدا ما را ببخشد ولی به عنوان یک بنده کوچک خدا حاضر نیستیم از اشتباهات دیگران بگذریم و این را توصیه میکنم و دیگر این که همیشه به بچه ها توصیه می کنم حق الناس را رعایت کنند چون حق الناس فقط خوردن مال مردم نیست، بلکه حق الناس ممکن است با زبان یا نگاه و … اتفاق بیفتد . و دیگر اینکه همیشه به بچه ها توصیه می کردم شجاعت داشته باشید و هیچ گاه زیر بار حرف زور نروید .

آخرین روزی که مصطفی شهید شد داشت می رفت وزارت نفت تا طرحهایی را که برای سازمان انرژی اتمی پیاده کرده اند برای وزارت نفت نیز پیاده کنند تا ما در زمینه نفت خودکفا شویم ، مصطفی در راه آن جلسه شهید شد . مصطفی در مقابل خانواده بسیار مهربان و رئوف و در مقابل دشمن بسیار شجاع بود . برای کشورش سرباز خوبی بود و برای آقا سرباز خوبی بود و دقیقا اتاق محل کار ایشان در نطنز اتاق ۳۱۳ بود و من همیشه گفته ام که اگر روزی خواستند مستند زندگی اش را بسازند بگویند:« سرباز اتاق ۳۱۳ »

به عنوان یک مادر اگر برگردید به گذشته باز هم اجازه می دهید فرزندتان این راه را برود ؟

قطعا اجازه میدهم ، چون من از آدم های ترسو و محافظه کار خوشم نمی آید ، اگر برگردم به عقب شاید محکم تر تربیتش می کردم .

 

وقتی خبر شهادت مصطفی را شنیدید چه حالی شدید ؟چه چیزی را دوست دارید بگویید که آن موقع شاید نمی توانستید بگویید ؟

روز شهادتش ، من ساعت هشت و دوازده دقیقه با مصطفی صحبت کرده بودم و قرار گذاشته بودیم که ساعت ۱۱ بروم ببینمش چون شب گذشته از نطنز برگشته بود. من فقط ۵۹ ثانیه با او صحبت کرده بودم . به من گفت هر وقت خواستی بیایی حتما از قبل تماس بگیر که سر جلسه نباشم .

 

من جایی رفته بودم و حاجی آمد دنبالم و دیدم که چهره حاجی خیلی سیاه و بهم ریخته است ، هر چه گفتم حاجی چه شده می گفت هیچی و من همه اش ذهنم این طرف و آن طرف می رفت پدر و مادر حاجی از دنیا رفته اند اما مادر خودم زنده است و ذهن من درگیر شده بود . در راه حاجی به من گفت مثل این که دو تا مامور آمده است درِ منزل مصطفی و مثل این که خانمش ناراحت شده ، من گفتم چرا مامور باید بیاید درِ خانه مصطفی ، دلشوره گرفتم ، مرتب موبایلش را می گرفتم و زنگ می خورد ولی جواب نمیداد ، منزلش را هم می گرفتم می رفت روی پیامگیر .

رفتم منزل و طبقه دوم از آسانسور پیاده شدم و وقتی دختر وسطی ام را دیدم ، از بس گریه کرده بود چشمهایش پف کرده بود ، حتی نمی دانست که من خبر ندارم ،  همان جلوی در به من گفت:  نترسی ها ! می گویند که کسی به اسم دکتر مصطفی احمدی روشن را جلوی دانشگاه علامه ترور کرده اند ، اولا داداشی که دانشگاه علامه کاری نداره ، ثانیا داداشی که دکتر نیست . من همینطور نگاهش کردم و گفتم مگر چند تا احمدی روشن داریم ، چون خاطرم هست وقتی نتایج کنکور آمد من هیچ پسوند روشنی در ادامه نام خانوادگی احمدی ندیدم .حتی عموهای حاج آقا هم احمدی روشن نیستند . من هم مرتب به دوستانش زنگ می زدم و همه رد تماس می دادند و جواب نمی دادند . یکی از دوستان مصطفی که چندین سال بود با هم بودند و من مثل مصطفی دوستش دارم و او را مهندس صدا میکنم جواب داد ، فقط به او گفتم « مهندس تو را به خدا فقط به من بگو بچه ام زنده است » گفت حاج خانم ما هم امیدواریم انشاءالله که زنده باشد ، دیگر فهمیدم .

 

از منزل ما تا منزل مصطفی راه زیادی نبود و فقط حاج آقا گریه می کرد و می گفت خدایا وقتی برادرم شهید شد کمرم شکست دیگر طاقت ندارم . من هم دعوایش می کردم و می گفتم بچه من زنده است چرا گریه می کنی .

از خدا می خواستم اگر اتفاقی افتاده معجزه ای بشود و بچه من را برگرداند . ساعت از ۱۱ هم گذشته بود به منزل مصطفی که رسیدیم دیدم همه دوستانش لباس مشکی تنشان است ، پدر خانم مصطفی بسیار انسان مومن و صادقی است و به من گفت « حاج خانم نترسید ترور ناموفقی بوده و مصطفی را به جای امنی برده اند ، نگاهشان کردم و گفتم حاجی در تمام این سالها من شما را به صداقت می شناسم چرا راستش را به من نمی گویی ؟ شما برای کسی که رفته جای امن مشکی پوشیده اید ؟ یکی دو ساعتی بسیار حالم بد بود و وقتی به خود آمدم و خواهر کوچک مصطفی را دیدم که جیغ های کوتاه می زند ، منزل هم پر از خبرنگار بود ، به آنها گفتم چه خبر است ؛ خودتان را جمع و جور کنید . فکر کرده اید داداشی دوست دارد که سر و صدای شما را اینها ضبط کنند و جاههای مختلف پخش کنند همه ساکت شده اند و با گذشت ۶ سال از آن روز دیگر نامحرمی صدای ما را نشنید .

 

بسیار متشکرم از صبوری شما و وقتی که در اختیار ما گذاشتید .

پایان

 

عبدی متین .

   یکشنبه 8 بهمن 13961 نظر »

انتخاب نادرست 

 

انجام ندادن هر تکلیف شرعی برای مسلمین، علاوه بر آنکه از سوی خداوند عقاب و عذاب الهی در پی دارد، آثار وضعی آن در این دنیا گریبانگیر انسان ها خواهد شد و آفاتی را برای زندگی دنیایی ایجاد خواهد کرد. بدیهی است، چنانچه آن حکم شرعی تعطیل شده از سوی مردم، مربوط به سرنوشت عمومی و ارکان اساسی جوامع بشری باشد، دامنه آسییبهای مزبور عمومیت بیشتری پیدا کرده و دود آن به چشم همگان خواهد رفت.


نهج البلاغه امام علی(ع) مهمترین سند دینی است که بسیاری از اصول و ضوابط و نیز آسیب های اجتماعی و سیاسی جوامع انسانی را گوشزد نموده و رهنمود های فراوانی در این باب برای جهانیان بویژه مسلمانان به ارمغان نهاده است.


در دورانی که زمام امور در بخشهایی از سرزمین های اسلامی به دست فرمانروایانی نالایق و دنیا طلب همانند معاویه و … افتاده بود، امام علی(ع) مهمترین کارگزار سیاسی خویش ، مالک اشتر نخعی، را به همراه دستورالعملی ارزشمند و جامع به سوی مصر فرستاد.


امام علی(ع) در بخش هایی از آن منشور حکومتی و سیاسی، به خوبی دغدغه خود را از مفاسد حاکمیت غیر صالحان(معاویه و …) اینگونه ابراز داشته است؛
« و لکنی آسی ان یلی امر هذه الامه سفهائها و فجارها فیتخذوا مال الله دولا و عباده خولا و الصالحین حربا و الفاسقین حزبا»؛ از آن تأسف می خورم که امور مردم به دست نادانان و گناهکاران بیفتد. آنان مال خدا را دست به دست بین خود می گردانند، بندگان خدا را برده خویش می سازند، با نیکان می جنگند و بدکاران را یاور خویش قرار می دهند.1


آری، امام(ع) حاکمیت سیاسی را حقی از سوی خداوند و متعلق به او دانسته است و همواره از سلطه انسان های فاسق و بی دین بر این حق الهی و جامعه اسلامی نگران و اندوهگین بود. تأسف امام علی(ع) بر این بود که چگونه نااهلان به جای شایستگان نشستند و انقلاب اسلامی پیامبر(ص) را به انحراف کشانده و آرمان های مقدس آن فرستاده الهی را نقش بر آب کردند.


از این رو چنانچه مردم فاسدان را برگزینند، جامعه اسلامی نیز به سمت حکومت فاسدان حرکت می کند و در نتیجه، خداوند ستمگران را بر مردم آن دیار چیره خواهد کرد.
امام جواد علیه السلام می فرماید:
« و کل امه قد رفع الله عنهم علم الکتاب حین نبذوه و لا هم عدوهم حین تولوه»؛ هر امتی که به کتاب آسمانی بی اعتنایی کردند، خداوند دانش کتاب را از ان ها باز گرفت و آن گاه که سلطه و ریاست دشمنان را پذیرفتند، خداوند دشمن را بر آنان چیره ساخت.

 

 

1.نهج البلاغه/ نامه 53

2.فروع کافی،ج 8، ص 53

   چهارشنبه 4 بهمن 13961 نظر »

 ولادت حضرت زینب

 

زینب سلام الله

 

کربلا شهريست اي دل شهريارش زينب است

اعتبارش از حسين و اقتدارش زينب است

 

نام زينب با حسين حک گشته در ايوان دل

دل که شد بيت الحسين نقش ونگارش زينب است

 

شيعه دارد در دلش يکتا کتاب قيمتي

ناشرش باشد حسين ، آموزگارش زينب است

 

هرکه نازد بر کسي زينب بنازد بر حسين

جان زهرا اين حسين دار و ندارش زينب است

ابراهیم صاحبی

 

«چنین گفت زینب!»

خجل گشت دنیا چو دین گفت: زینب

خرد نعره زد چون یقین گفت: زینب

 

بنازم به نامش که در واپسین دم

ز گودال، سلطان دین گفت: زینب

 

چه وقت وداع و چه بعد از شهادت

چه بر نی چه بر روی زین گفت: زینب

 

بیارند تا انبیا تاب معنا

به هر وحی، روح الامین گفت: زینب

 

بشر آیتی جست در فهم هستی

زمان گفت: زهرا ، زمین گفت: زینب

 

بسوزاند آفاق را آن مضامین

که در خطبه ی آتشین گفت زینب

 

دوا شد به داغ اباالفضل ، رازی

که در گوش ام البنین گفت زینب

 

عطش، آب شد از خجالت ز شکری

که با تشنه کامی عجین گفت زینب

 

“ندیدیم در کربلا جز نکویی”

به آن قوم، آری چنین گفت زینب…

 

افشین علا

   سه شنبه 3 بهمن 1396نظر دهید »

راهکارهای عملی عفاف گرایی (قسمت دوم)

عفاف

4.عفاف و حجاب بانوان
در ادامه بر عفاف و حفظ حجاب زنان و دختران تأکید می ورزد« و لایبدینَ زینَتَهُنَّ إلا مَا ظَهَرَ منها وَلیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جیوبهنَّ وَ لا یبدینَ زینَتَهُنَّ أو آبائِهِنَّ؛1... و زیور های خود را آشکار نگردانند، مگر آنچه که طبعا از ان پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش فرو اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان… آشکار نکنند.»

5.توبه و بازگشت از مسیر های انحرافی
آن گاه همگان را به بازگشت از مسیر های انحرافی هم چون چشم چرانی،بی عفتی و بی حجابی فرا می خواند و راه رستگاری را در توبه و بازگشت به راه عفت و عفاف معرفی می فرماید:« وَ تُوبُوا إلی الله جَمیعاً أیها المُؤمنونَ لعَلَّکُم تُفلحون؛2
ای مؤمنان همگی (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.»

6.اقدام به ازدواج بی همسران
در ثبات و استمرار عفت و پاکدامنی عمومی، به ازدواج رسانیدن بی همسران ضروری است. در تحقق این امر مهم، همه مسئولیت دارند و ازدواج، بهترین راهکار برای مدیریت شهوت است. می گویند به هنگام ازدواج یک جوان، شیطان ضجّه می کشد. چرا که می داند که دو - سوم ایمانش را از دستبرد شیطان محفوظ می دارد. البته آن یک - سوم هم عفاف گرایی می خواهد. روایت داریم:« اکثَرُ أهلَ النّارِ العُزّاب؛3 اکثر اهل جهنم مجرداند.» تمام راجع عظام تقلید می فرمایند:« کسی که نمی تواند شهوتش را کنترل کند و از این طریق به حرام می افتد، ازدواج بر او واجب شرعی است». در شرایط کنونی، ازدواج برای بیش تر جوانان ما از اوجب واجبات است.

7.عفت ورزی جوانان بی همسر
تمام افراد خانواده و جامعه باید با جدیّت همّت نمایند تا شایستگان ازدواج را بدون واهمه از فقر و ناداری به ازدواجی موفق و به هنگام گردانند. در این میان اگر خانواده و جامعه کوتاهی کردند و بی همسران راهی برای خود به سوی ازدواج نیافتند، باید عفت ورزی و پاکدامنی را پیشه ی خود سازند تا خداوند از فضل و کرم خویش آنان را از همه، حتی از حمایت خانواده و جامعه ای که در وظیفه ی خود کوتاهی می کنند، بی نیاز سازد.
خداوند در قرآن می فرمایند:« وَلیَستَعفِف الّذینَ لا یَجدونَ نکاحاً؛4 کسانی که به هر طریق راه و زمینه ی ازدواج ندارند باید عفیف باشند.» بدین سان دسترسی نداشتن به همسر حلال، مجوزی برای گناه و بی عفتی نمی باشد، بلکه « صبر محوری» و «عفت ورزی» لازم است تا خداوند گشایشی ویژه در حال بی همسران عنایت فرماید.

8.کم خوری و روزه داری
روایت عجیبی از پیامبر داریم که می فرمایند:« یا مَعشَرَ الشَّبابِ عَلَیکُم بِالباهِ فَإن لَم تَستَطیعُوهُ فَعَلَیکُم بِالصیامِ فَإنّهُ وِجاوهُ؛5 بر شما باد به ازدواج، اگر قدرت ازدواج پیدا نکردید، بر شما باد به روزی داری. این روزه داری شما غریزه ی جنسی و شهوت شما را کنترل می کند.» عفت شکم و پرخوریاز تحریک کنندگان شهوت است.
در مقابله ی با شیطان ما ناگزیر به عفاف گرایی هستیم. چه ازدواج کرده باشیم و چه نکرده باشیم. این یک سرمایه ی انسانی و حقیقت زندگی رحمانی ماست.

 

1.نور(24)، 30
2. همان
3. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 384
4. نور(24)33
5. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 60،ص199

راهکارهای عملی عفاف و حجاب « قسمت اول »

   سه شنبه 3 بهمن 1396نظر دهید »

1 ... 78 79 80 ...81 ... 83 ...85 ...86 87 88 ... 257

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 8807
  • دیروز: 16217
  • 7 روز قبل: 51962
  • 1 ماه قبل: 58269
  • کل بازدیدها: 1632296
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 15
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 21
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1