تقدیم به سید آزادگان     آزادمردی که دلم افتاده در بندش گشتم ولی دیگر ندیدم مثل و مانندش   هر چند هر سلول او فریاد می‌زد:زخم! ما را پذیرا بود با اندوه لبخندش   سنگ صبور از دست صبر او ترک برداشت ایوب اغراق است، اما هست پابندش   هرچند هم پایین بیاید، باز… بیشتر »

موضوعات: شهدا, اشعار
   یکشنبه 12 خرداد 1398نظر دهید »