حسن معاشرت زوجین از منظر فقه امامیه
فصل دوم از تحقیق حسن معاشرت زوجین
مبنا و جایگاه حسن معاشرت در اسلام
هدفمندى خلقت، جهتدار بودن زندگى انسان و برخوردارى او از كرامتى خاص كه سراسر ابعاد وجودش را در برمىگيرد و در مجموعه نظام آفرينش با برخوردارى از اين كرامت، او را نسبت به ساير شؤون جمادى، نباتى و حيوانى زندگى متمايز مىسازد و رسالتى عظيم مابين انّا للّه تا انّا اليه راجعون بر عهده وى قرار مىدهد، با بىبندوبارى و آزادزيستى و رهائى از قيود اخلاقى سازگارى ندارد. چون حركت انسان در مسير زندگى، بهسوى كمال مطلق است، لذا بايد در زندگى مشترك به همسر خويش بهمثابه يك انسان مكمل، يك روح تعالىبخش، يك مبدأ تحول شخصيت خويش بداند، در اين تحول بايد بهگونهاى حركت كند كه عقل بر نفس اماره غالب آيد كه در غير اينصورت،حركت او سير نزولى خواهد داشت.
1- جایگاه حسن معاشرت در اسلام
حسن خلق در فرهنگ اسلام از رحمت الهی ریشه میگیرد که خداوند با معرفی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بهعنوان الگوی برتر حسن خلق، در خطاب به آن حضرت می فرماید:
«فَبِما رَحمةِ الله لنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظاً غَلیظَ القلبِ لاَنفَضُّوامِن حَولِکَ فاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فی الاَمر…»[1]
«و بهسبب رحمتى از جانب خدا با آنان نرمخو شدى؛ و اگر (بر فرض) تندخويى سختدل بودى، حتما از پيرامونت پراكنده مىشدند. پس، از آنان درگذر، و برایشان آمرزش بخواه؛ و در كار[ها] با آنان مشورت كن …»
حسن خلق که از فضایل نفسانی است، با لبخندها و خوشروییهای ظاهری و تصنعی که برای جلب منافع مادی است تفاوت دارد.
1-1- زیباترین مخلوق خداوند
خوشخلقی ومدارا با مردم آنچنان زیبا و مطلوب پروردگار است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درباره آن میفرماید: «لَوکانَ الرِّفقُ خَلقاً یُری ما کانَ مِمّا خَلَقَ اللهُ شیءُ أحسنُ منه»؛[2] «، اگر مدارا مخلوقی بود که دیده میشد، در آنچه که خداوند آفریده چیزی نبود که نیکوتر وزیباتر از آن باشد.»
و برعکس ناسازگاری و تندی و خشونت با مردم تا آنجا مذموم و نکوهیده است که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله آنرا اینگونه نکوهش میکند: «لو کانَ الخُرقُ خلقاَ یُری ما کانَ شیءٌ مِمّا خَلَقَ اللهُ اقبَحَ منه»؛[3]«اگر تندخویی مخلوقی بود که دیده میشد، در آنچه که خداوند آفریده چیزی زشتتر از آن وجود نداشت.»
آیاتی از قرآن کریم،استقرار اصل معروف را بهعنوان وظیفهای در روابط زوجین مطرح میسازد. غالب این آیات خطاب به مردان در جهت رعایت حسن معاشرت در برقراری روابط زوجین و روابطی انسانی و اخلاقی با همسر است که تاحدی به تفصیل در رابطه با این آیات و چگونگی رفتار زوجین در کانون خانواده بحث خواهیم نمود.
1-«وَعاشِروهنَّ بالمعروف»؛[4]با همسران خود با اخلاق نیکو معاشرت کنید.
2-«وأتَمروابینکُم بالمعروف»؛[5]درباره «ائتمروا» سه معنا بیان شده است. معنای اول مشاورهکردن است. معنای دوم هریک دیگری را به نیکویی فراخواندن و معنای سوم ؛پذیرش گفته و امر یکدیگر، آنگاه که گفته و دستوری نیکو باشد. مجموع این معانی با توجه به آیه فهمیده میشود. تاکید اسلام بر انعطاف و برخورد منطقی و صمیمی بین زن و شوهر است.[6]
3-«هنَّ لباسٌ لَکُم وَ أنتُم لباسٌ لَهنَّ»[7]آیهای در تاکید معنای قبلی است که هریک از زن و شوهر همچون لباس و پوشاننده عیوب یکدیگرند و محافظ و حامی حیثیت و شرف و دین همدیگر و در عینحال هریک مآمن و پناهگاه دیگری محسوب میشوند.
4-«ولهنَّ مثلُ الذَّی علیهِنَّ بالمعروف»؛[8]
در اینجا اصل معروف را بنیان روابط متقابل زن و مرد در استقرار حق و تکلیف قرار میدهد، و رعایت معروف را بهعنوان وظیفهای طرفینی بر زوجین لازم میداند.
5-«فَامسِکوهنَّ بالمعروفِ أوسَرِّحوهُنَّ بِمعروف و لا تمُسِکوهنَّ ضِراراً لِتعتدوا»؛[9]اشاره به این دارد که با صمیمیت و اخلاق نیکو همسران را نگه دارید و زندگی زناشویی را با ملاطفت و شایستگی ادامه دهید. یا اگر هیچگونه زمینه سازش و آرامش بین شما نیست، با رفتاری منطقی و معقول و بهدور از هرگونه ازار و اذیت و انتقامجویی از یکدیگر جدا شوید.
6-« وَمِنْ اياتِهِ أنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ أزْواجاً لِتَسْكُنُوا إلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»؛[10]«يكي از آيات قدرت خداوند اين است كه براي شما از جنس خودتان همسر آفريده تا وسيله سكون و آرامش شما باشد و در ميان شما دوستي و رحمت قرار داده است »
مسلما روابط ناشی از باهم بودن و صمیمیت و همدلی مایه آرامش و تسکین خاطر آنها میگردد.
6-«وإن أرَدتُم إستِبدالَ زَوجٍ مَکانَ زَوجٍ وَ ءاتَیتُم إحدیهُنَّ قِنطاراً فَلا تَأخُذوا مِنهُ شَیئاً اَتَأخُذونَه وَبُهتاناً وَ إثماً مُبیناً»[11]
«اگر خواستار جايگزينى همسرى بهجاى همسر (خود) شديد، و به يكى از آنان مال فراوانى (بهعنوان مهر) پرداختهايد، پس هيچچيزى از آن را (باز) مگيريد. آيا آن [مهر] را با تهمت و گناهى آشكار (باز پس) مىگيريد؟»
در این آیه اتهامزدن به حیثیت و آبروی همسر با بهانههای واهی، برای اینکه در تنگنا قرار گرفته و از حقوق مالی خویش بگذرد، از مصادیق سوء معاشرت قلمداد شده است. و در ادامه میفرماید: «وَکَیفَ تَأخُذونَه وَقَد أَفضی بَعضَکُم إلی بَعضٍ وَأخَذنَ مِنکُم میثاقاً غلیظاً»؛[12]«و چگونه آن [مهر] را مىگيريد، و حال آنكه برخى از شما به برخى [ديگر] كام دادهايد! و آنان از شما (در هنگام ازدواج،) پيمان محكم شديدى گرفتهاند؟»
شما با ازدواج پیوند محکمی بستهاید که این پیوند و میثاق با این نوع از رفتار موافقت ندارد.[13]
فلسفه کودکانه
از دست شیطنت بچه ها به ستوه امدم و با عصبانیت گفتم : عجب جماعت نفهمی هستید ، دخترم در کمال ارامش و با لبخندی مرموز گفت : مگه تو مامانمون نیستی ؟
گفتم : هستم
گفت : پس چرا بهمون میگی جماعت نفهم ، اینجوری خودت هم جزو ما میشی .
شگفت زده شدم ، دخترم فقط ۴ سال دارد !!!!!!
بچه ها فراتر از ذهن ما می فهمند ، احترام به انها احترام به خود ماست …..
ایا خداوند محدود به مکان است ؟
روایت کرده شعبی که حضرت امیرالمومنین علیه السلام از مردی شنید که می گفت : سوگند به خدایی که بواسطه هفت طبقه محتجب است .
امیرالمومنین علیه السلام تازیانه خود را بجانب او بلند کرد و فرمود: وای باد ترا !خداوند متعال برتر و بالاتر از ان است که بواسطه چیزی محتجب و مستور گشته و یا چیزی از او محتجب و پوشیده شود .
منزه و متعالی است ان خدایی که مکان او را نتواند در بر گیرد و چیزی در جهان بر او مخفی و پوشیده نماند ، و او به همه اسمانها و زمین و جهانیان اگاه و عالم است .
ان مرد گفت ایا لازم است از سوگند خود کفاره دهم ؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود : تو به خدا سوگند نخوردی تا کفاره ای بر تو لازم باشد ، زیرا انچه محتجب با هفت طبقه باشد خدا نیست و سوگند تو به ان خدایی بود که چنین باشد .
و از حضرت صادق علیه السلام منقول است که : یکی از دانشمندان علمای یهود نزد امیرالمومنین علیه السلام امده و عرض کرد ؛ یا امیرالمومنین خدای تو در کجاست ؟
امیرالمومنین علیه السلام فرمود : وای بر تو ! کدام نقطه و مکانی را می شود فرض کرد که پروردگار متعال در انجا نباشد ، پس چگونه از محل او استفسار می کنی ؟
خداوند متعال در همه جا هست ، و او پیش از هر موجودی بوده است ، و متصور نیست که چیزی قبل از اوجود داشته باشد و او بعد از هر چیزی خواهد بود و بودن موجودی بعد از او باطل و غلط است و نهایت و انتهایی قبل او نباشد ، و همه نهایتها در مقابل وجود ابدی او منتهی و منقضی می شود و او منتها و مرجع همه نهایتها و موجودات می باشد .
دیده شده در احتجاج طبرسی ، احمدبن علی بن ابی طابب طبرسی ، ترجمه حسن مصطفوی ، ج ۲ ص ، ۲۶۴.
در قیامت چه عملی افضل اعمال است
در کشف الغمه نقل می کند از ابی علقمه که گفت : پیامبر اکرم صلی الله و علیه و اله و سلم نماز صبح را خواند انگاه روی به جانب ما نمازگزاران نمود و فرمود : دیشب در خواب حمزه ابن عبدالمطلب و برادرم جعفربن ابی طالب را دیدم یک ظرف پر از میوه جلوی انها بود ، مقداری را خوردند بعد میوه تبدیل به انگور شد ، باز مقداری خوردند تبدیل به خرما شد ، باز شروع کردند به خوردن. من نزدیک انها رفتم گفتم پدر و مادرم فدایتان چه عملی را بعد از مرگ بهترین عمل مشاهده کردید ؟
گفتند پدر و مادرمان فدایت باد “ وجدنا افضل الاعمال الصلاه علیک و سقی الما و حب علی ابن ابی طالب علیه السلام : بهترین عمل در این بازار صلوات فرستادن برتو ، اب دادن به مردم و محبت علی ابن ابی طالب علیه السلام است .”
دیده شده در کتاب رویای صادقانه ، موسی خسروی ، نشر الف ، ص ۲۴
اثر سوء محبت افراطى
تردیدى نیست که همه کس فرزند خود را چون پاره ى تن خود دوست مى دارد و اگر سخن از ابراز محبّت غیر متعادل است نه به معناى محبّت زیادى است، زیرا دوستى یا دشمنى فعل قلب است و در اختیار کسى نیست. بنابراین علاقه به فرزند علاوه بر آن که فطرى و کاملا طبیعى است امر اختیارى نیست تا نوبت به سخن از افراط یا تفریط در آن برسد، بلکه محور بحث در این مرحله نحوه ى ابراز محبّت افراطى است. به این ترتیب که اگر والدین به دلیل علاقه ى وافرى که به فرزند خود دارند، همه ى امکانات رفاهى را در اختیار او بگذارند و هر آن چه که احساس کردند کودک نیاز دارد قبل از درخواست و به مقدار بیش از نیاز در اختیار او بگذارند و دائماً با کلمات محبّت آمیز و عاشقانه از حرکات و گفتار او تعریف کنند و اجازه ى کوچک ترین زحمت و تلاشى را به او ندهند و از همه خطرناک تر کارهاى خطاى او را توجیه کنند و به جاى او عذرتراشى نمایند، بدانند ناخودآگاه کودک خود را در مسیرى قرار داده اند که آثار آن نه تنها دنیا، بلکه آخرت او را تباه خواهد کرد.
زیاده روى در محبت در دوران کودکى به صورت خودخواهى، کم طاقتى اتکاى به غیر، بى ادبى و جسارت به دیگران و از همه مهم تر ضعف نفس و شکوفا نشدن استعدادهاى پنهان کودک نمایان مى گردد.
کرامت نفس یعنى توجه به سجایا و ارزش ها و توانمندى هاى انسانى و متقابلا مهانت نفس یعنى غفلت از ارزش هاى نفس انسانى و معطل گذاردن آن ها. بنابراین ضعیف النفس در این فرهنگ نه آن است که ذاتاً توانمندى ندارد، بلکه از آن ها غافل است و به کار نمى بندد و ریشه ى این نقص از زمان کودکى شکل مى گیرد، به این ترتیب که اگر کودک در فضاى تربیتى رشد کند که به دلیل ابراز محبّت هاى افراطى هر آن چه بخواهد بلافاصله فراهم شود و کودک در ناز و نعمتى بیش از حدّ نیاز خود رشد کند طبعاً زمینه اى براى به کار افتادن استعدادهاى او به وجود نمى آید و دائماً در زیر چتر حمایتى والدین و یا بزرگ ترها (خاله و عمه، مادربزرگ و پدربزرگ) قبل از واقع شدن در سختى ها و احساس نیاز به برطرف کردن آن، سختى از او برداشته مى شود، استمرار چنین روندى در زندگى کودک نتیجه اى جز دفن استعدادها و خلاقیت ها و قوه ى ابتکارى است که مى توانست هنگام برخورد با مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با آن ها در او شکوفا شود.۱
مرز از خودراضی و عقده ای
باید مراقب بود که افراط گری در کارهایمان نباشد ، افراط در محبت بسیار بد است ، مثل گلی که دو روز یک مرتبه اب می خواهد ، شما همه ساعت به ان گل اب دهید مسلم است که این گل می گندد . درباره محبت هم اینچنین است . اگر در محبت به فرزند افراط شود بچه لوس و از خود راضی بار خواهد امد و خطر این از خطر عقده اگر بالاتر نباشد کمتر نیست .
انسان عقده ای ممکن است خیانتکار یا جنایتکار یا دل مرده از کار دراید . افرادی هم که از خودراضی باشند استقلال نداشته و از دیگران و جامعه توقعات بی جا دارند .
لذا در حالی که باید بچه محبت ببیند در عین حال هم باید افراط در محبت نبیند .۲
۱- سایت جلوه
۲ - دیده شده در کتاب تربیت فرزند از نظر اسلام ، ایت الله حسین مظاهری ، نشر بین الملل ، ص ۱۳۷.
پرواز روح
” الله ولی الذین امنوا یخرجونهم من الظلمات الی النور ...” از ایه ۲۵۷سوره بقره بر می اید که خداوند می خواهد انسان را به سمت نور ببرد . و طاغوت انسان را در تارکی می خواهد .
شما وقتی در نور قرار می گیرید اطرافتان را خوب تشخیص می دهید . اگر وجود اهل بیت سلام الله نورالله است برای است که وجود خداوند را برای ما نمایان می سازند .
در نور عیوب و نقص ها و ارزش ها دیده می شود ، اما وقتی فضایل دیده نمی شود یعنی فضای جامعه تاریک است که ان موقع طاغوت نفع می برد .
وقتی خداوند می خواهد به سمت نور برویم ، منظور از این نور ، نور مادی نیست . و باید بدانیم که نور در ارتفاعات بیشتر است و ظلمات در اعماق بیشتر می شود .
حالا سوال اینجاست که چگونه باید به این نور دست پیدا کنیم ؟ برای پاسخ اول باید بدانیم که ارتفاع کرفتن و حرکت به سوی نور مادی نیست و با جسم امکان پذیر نمی باشد بلکه این تکامل و اوج گرفتن با روح است ، و این روح است که باید پرواز کند .
ظلمات ظلم است ، بدی است ، گناه است ، هر چه انسان دل به گناه دهد بیشتر در ظلمات فرو می رود و از نور فاصله می گیرید . طاغوت برای فرو بردن انسان در ظلمات وعده و وعید می دهد . پس برای حرکت در نور و اوج گرفتن باید روح پرواز کند .
سخنان حجت الاسلام ابوالقاسمی ، شنیده شده .
نشانه های کمبود شخصیت
حجت الاسلام والمسلمین محمدمسلم وافی در جلسه اخلاقی که در مدرسه علمیه کوثر ورامین برگزار شد ضمن اشاره به مباحث تربیتی در جلسات گذشته اظهار داشت : تربیت خودکنترلی یا واکسینه بودن بهترین نوع تربیت است .
وی ادامه داد : برای خودکنترلی ۴۸روش تربیتی وجود دارد .
محمد مسلم وافی با بیان اولین روش تربیتی خودکنترلی گفت : ایجاد یا تقویت شخصیت در متربی مهمترین فاکتور در تربیت است .
وی افزود: برای این که بفهمیم فرد شخصیت محکمی دارد یا خیر باید نشانه های کمبود شخصیت را بشناسیم .
حجت الاسلام وافی گفت : از جمله نشانه های کمبود شخصیت در افرادی است که زیاد و زود تقلید می کنند .
وافی افزود : دومین نشانه کمبود شخصیت در افرادی است که زود جوگیر می شوند .
محمد مسلم وافی سومین نشانه افراد کم شخصیت را زیاد استفاده کردن از کلمه ” نمی شود ” و نمی توانم ” عنوان کرد و اظهار داشت : وقتی به کودک می گویید که این لبوان را بردار و فلان جا بگذار ، پاسخ می دهد نمی توانم ، یا می گوید چطور این کار را انجام دهم .
وافی برای تقویت شخصیت راهکارهایی بیان نمود و اظهار داشت : اولین راه تقویت شخصیت ، شخصیت داشتن خود مربی است . پدر و مادر خودشان باید دارای شخصیت باشند . پدر یا مادری که به راحتی در منزل از الفاظ نامناسب استفاده می کنند فرد شخصییتی نیستند .
وی با اشاره به روایت امیرالمومنین افزود : من کرمت علیه نفسه هانت علیه شهواته ؛ اگر کسی کرامت نفس داشته باشد هیچ کس از او اسیب نمی بیند .
حجت الاسلام والمسلمین محمد مسلم وافی مسولیت دادن به طرف مقابل را دومین راه افزایش شخصبت خواند و بیان داشت : مسولیتی که به فرد یا کودک داده می شود باید در توان او باشد و اگر از عهده انجام مسولیت برنیامد نباید او را توبیخ کرد .
وافی در پایان این جلسه اخلاق تربیتی افزود : راه دیگر تقویت شخصیت مشورت کردن با فرد است .
شیعه نباید دارای دو خصلت باشد
فی الشیعه خصلتان
حدثنا ابی رضی الله عنه قال : حدثنا عبدالله بن جعفر الحمیری قال : حدثنا محمدبن الحسین ابی الخطاب ، عن الحسن بن محبوب ، عن مالک بن عطیه ، عن ابی حمزه ، عن علی بن الحسین علیه السلام قال : وددت انی افتدیت خصلین فی الشیعه لنا ببعض «لحم» ساعدی : النزق و قله الکتمان :
… پیامبر خدا صلی الله و علیه و آله فرمودند : دوست داشتم که تکه ای از گوشت دستم را برای دو خصلت شیعه فدا سازم « تا شیعه این دو خصلت را وا نهد » : سبک سری هنگام خشم ؛ رازداری اندک .
دیده شده در الخصال ، شیخ صدوق ، صادق حسن زاده ، نشر فکرآوران، ص 78
پاکی چشم نتیجه ایمان قلبی است
در آیات و روایات انسان به صیانت از قلب سفارش شده در حالی چنین تاکیدی نسبت به دیگر اعضا بیان نشده است.
امام صادق(ع) فرمودند: قلب در وجود انسان همانند یک حاکم است و اعضای بدن به عنوان سرباز و ارتش او به شمار میروند؛ اعضا و جوارح انسان با عنوان ابزار فرمانبردار قلب هستند.
قلب انسان اگر از طریق چشم و گوش به چیزی علاقه مند شود همه اعضا و جوارح را به کار میگیرد تا انسان به آن علاقهای که میخواهد دست یابد برای مثال زمانی که انسان عاشق زیارت اباعبدالله الحسین(ع) میشود قلب با استخدام اعضا و جوارح انسان را به آن عشق میرساند.
اگر مایه قلب مثبت باشد انسان به سمت متعلقات نیکو و مثبت گام برمیدارد اما اگر محتوای قلب منفی باشد حال و رفتار انسان نیز منفی میشود
همه اعمال و حرکات مردم تا روز قیامت متکی به وضع درونشان است؛ اعمالی که انسان در بیرون انجام میدهد از تراوشات قلب او نشات میگیرد از این رو قلب انسان نباید همانند برگی در کویر باشد که با کمترین وزش نسیم آن را زیر و رو کند.
خداوند تواب است و اگر انسان در دنیا لغزشی انجام دهد و استغفار کند خداوند توبه او را میپذیرد و براساس آیات الهی خداوند هیچ گناهکاری را ناامید نمیکند بنابراین انسان تا زمانی که در حیات دنیوی زندگی میکند فرصت توبه و استغفار دارد.
اگر این مقدمات شامل ارتباطات با واقعیات باشد آن محبت در قلب انسان نهادینه میشود بنابراین اگر قلب انسان گیر مقدمات منفی و ظلمانی باشد گرفتار گناه و فعل حرام میشود.
خداوند اگر انسان را دوست داشته باشد به او چشم پاک عطا میکند
سخنرانی شیخ حسین انصاریان ، حسینیه هدایت ، ۲۴ مهر ۹۶، شنیده شده.
ایمان انسان را از غرق شدن در گناه حفظ میکند
در وجود انسان قلب جایگاه محبت است. طبق آیات و روایات برخورد پروردگار عالم با بندگانش بستگی به اوضاع قلب او دارد، نظر خداوند متعال به قلوب عباد براساس محبتی است که در قلب مومنان ظهور پیدا میکند.
البته ایجاد محبت در قلب با مقدماتی صورت میپذیرد که اگر آن مقدمات پیش نیاید محبت نیز حاصل نمیشود بنابراین کلید محبت دست انسان نیست بلکه کلید مقدمات آن محبت در اختیار انسان است.
براساس آیات الهی و روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) انسان صریحا از نگاه به نامحرمان نهی شده است و خداوند بسیار زیبا به مومنان میفرماید: نگاه به نامحرمان خطری است که شما را تهدید میکند؛ بنابراین مومنان با مراقبت از چشم باید ایمانشان را از خطر موجود صیانت کنند.
انسان هرگز عاشق حقیقت مجهول نمیشود بلکه همیشه محبتش نسبت به حقایق معلوم است و خداوند نیز هیچ مانعی برای محبت انسان نسبت به معلومهای مثبت قرار نداده اما سفارشاتی در این زمینه داشته که اگر اطاعت نشود به طور قطع موقعیت انسان به مخاطره میافتد.
مقدمات محبت گاهی منفی و گاهی هم مثبت است، خداوند متعال محبت را در قلب انسان قرار داد تا خلقت او کامل شود چرا که براساس این عشق و علاقه است که انسانها در کنار یکدیگر با محبت و دلسوزی زندگی میکنند.
خداوند انسان را از مقدمات منفی محبت منع میکند برای مثال نگاه به نامحرم از مقدمات محبت منفی به شمار میرود که بسیار خطرناک است پیامبر اکرم(صلی الله) میفرمایند: نگاه حرام تیر مسمومی از سوی شیطان است.
با نگاه به نامحرم وسوسه نفسی در وجود انسان آغاز میشود و شبانه روز ذهنش را درگیر آن موضوع کرده و کم کم آن محبت در قلبش تثبیت میشود و ایمانش را به خطر میاندازد و دست به جنایت میزند.
شناخت اولیای الهی بهترین و کاملترین راهکار برای عشق الهی است.
سخنان شیخ حسین انصاریان ، ۲۳مهر ۹۶ شنیده شده .
<< 1 ... 36 37 38 ...39 ...40 41 42 ...43 ...44 45 46 ... 138 >>