زن با یک دست گهواره را و با دست دیگر دنیا را تکان می دهد

از اینکه فهمیده بودیم ساکنان سلول سمت چپ (و راستمان) ایرانی هستند خوشحال بودیم. سی و دو ضربه به دیوار زدیم تا آنها را متوجه حروف الفبا کنیم . آنها هم متقابلاً سی دو ضربه به دیوار کوبیدند . نه بیشتر نه کمتر.

خوشحال شدیم که آنها منظور ما را فهمیده اند . پس حالا ضربه بزنیم؛ پانزده ضربه «س» بیست و هفت ضربه «ل» یک ضربه «ا» بیست و هشت ضربه « م» یعنی سلام. هرچه نشستیم جوابی دریافت نکردیم . مجدداً بار دوم و بار سوم تکرار کردیم . سلول سمت چپ به دریچه زدند و نگهبان را صدا زدند .

دریچه که باز شد ما بلا فاصله زیر در رفتیم از زیر در شنیدیم که با صدای بلند گفتند ما ترتیب الفبا را نمی دانیم . … کار خلاقانه آن برادری که به بهانه ی ترانه خواندن اسامی دوستانش را با شعر و آهنگ برایمان گفته بود یادمان آمد . از آنجا که نگهبان ها به دعای بعد از نماز ما در سه وعده نماز یومیه عادت کرده و آن را پذیرفته بودند شروع به خواندن دعای امن یجیب کردیم البته با همان لحن و صوت همیشگی به جای دعا حروف الفبا را شمرده شمرده می خواندیم . …

وقتی تمام شد فوراً از دیوار سمت راست که ترتیب حروف الفبا را گرفته بودند شروع به ضربه زدن کردند : « زن با یک دست گهواره را و با دست دیگر دنیا را تکان می دهد. »

 

 

معصومه آباد،من زنده ام (خاطرات دوران اسارت)، چاپ دویست و پنجم ،1395 ، ص 269 تا271

   سه شنبه 19 فروردین 1399نظر دهید »

119 تا از نشانه های ظهور امام زمان!!!

 

 

وقت ظهور امام زمان معلوم نيستش ، حتى مطابق روايات كسایى كه وقت ظهور رو بگن، دروغگو شمرده میشن . (1)
ولى نشونه هایی به عنوان علائم در روايات زیادی اومده كه مربوط به مدت اندكى قبل از ظهور و مربوط به آستانه و آغاز ظهوره ، اين نشونه ها خیلی زيادند كه معروفترين و جامعترين اونا اینه که هرج و مرج در همه چيز دنيا مشهود میشه.
سراسر جهان پر از ظلم و جور و فساد میشه . (2)
اين موضوع در ضمن يك روايت جامع بطور مشروح بيان شده و امام صادق اونا رو توی 119 ماده بيان كردن، که ترجمشو میتنید این پایین بخونید:

حضرت امام صادق (ع) به يكى از يارانش فرمود :

1. هرگاه ديدى : حق بميرد و طرفدارنش نابود شوند.
2. و ديدى كه : ظلم همه جا را گرفته.
3. و ديدى كه : قرآن فرسوده شده و درست معنى نمى شود.
4. و ديدى كه : دين همچون ظرف تو خالى و بى محتوا شده است.
5. و ديدى كه : طرفداران حق بر طرفداران باطل فائق شده اند.
6. و ديدى كه : كارهاى بد آشكار شده و از آن نهى نمى شود و بدكاران بازخواست نمى شوند.
7. و ديدى كه : چنان فسق و فجور آشكار شده كه مردان به مردان و زنان به زنان اكتفاء مى كنند.
8. و ديدى كه : افراد با ايمان سكوت كرده و سخنشان را نمى پذيرند.
9. و ديدى كه : شخص بدكار ، دروغ گويد و كسى دروغ و نسبت نارواى او را رد نمى كند.
10. و ديدى كه : بچه ها ، بزرگان را تحقير كنند.
11.و ديدى كه : قطع پيوند خويشاوندى.
12. و ديدى كه : بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخن بدش به او برنگردد.
13. و ديدى كه : نوجوانان پسر ، همان كنند كه زنان مى كنند.
14. و ديدى كه : زنان با زنان ازدواج نمايند.
15. و ديدى كه : مداحى دروغين از اشخاص ، زياد شود.
16. و ديدى كه : انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مى كنند و كسى مانع نمى شود.
17. و ديدى كه : افراد با ديدن كار و تلاش نامناسب مؤمنين ، به خدا پناه مى برند.
18. و ديدى كه : همسايه به همسايه خود اذيت مى كند و از آن جلوگيرى نمى شود.
19. و ديدى كه : كافر به خاطر سختى مؤمن ، شاد است.
20. و ديدى كه : شراب را آشكارا مى آشامند و براى نوشيدن آن كنار هم مى نشينند و از خداوند متعال نمى ترسند.
21. و ديدى كه : كسى كه امر به معروف مى كند خوار و ذليل است.
22. و ديدى كه : آدم بدكار در آنچه آن را خدا دوست ندارد ، نيرومند و مورد ستايش است.
24. و ديدى كه : راه نيك بسته و راه بد باز است.
25. و ديدى كه : خانه كعبه تعطيل شده ، و به تعطيلى آن استوار داده مى شود.
26. و ديدى كه : انسان به زبان مى گويد ولى عمل نمى كند.
27. و ديدى كه : مردان از مردان و زنان از زنان لذت مى برند. (يا مردان خود را براى مردان ، و زنان خود را زنان فربه مى كنند).
28. و ديدى كه : زندگى مرد از راه لواط و زندگى زن از راه زنا تامين مى شود.
29. و ديدى كه : زنان همچون مردان براى خود مجالس (نامشروع) تشكيل مى دهند.
30. و ديدى كه : در ميان فرزندان ، كارهاى زنانگى به وجود آيد.
31. و ديدى كه : زن براى زنا با مردان ، با شوهر خود همكارى كمك مى كنند.
32. و ديدى كه : بيشترين مردم و بهترين خانه ها كه زنان را بر بدكارى كمك مى كنند.
33. و ديدى كه : مؤمن ، خوار و ذليل شمرده شود.
34. و ديدى كه : بدعت و زنا آشكار شود.
35. و ديدى كه : مردم به شهادت ناحق اعتماد كنند.
36. و ديدى كه : حلال ، حرام شود و حرام ، حلال گردد.
37. و ديدى كه : دين براساس ميل اشخاص معنى شود و كتاب خدا و احكامش تعطيل گردد.
38. و ديدى كه : جرئت بر گناه آشكار شود و ديگر كسى براى انجام آن منتظر تاريكى شب نگردد.
39. و ديدى كه : مؤمن نتواند نهى از منكر كند مگر در قلبش.
40. و ديدى كه : ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد.
41. و ديدى كه : سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاران دور شوند.
42. و ديدى كه : واليان در قضاوت رشوه بگيرند.
43. و ديدى كه : پست هاى مهم واليان براساس مزايده است نه براساس ‍ شايستگى.
44. و ديدى كه : مردم را از روى تهمت و يا سوءظن بكشند.
45. و ديدى كه : مرد به خاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد.
46. و ديدى كه : مرد از بدكارگى همسرش نان مى خورد.
47. و ديدى كه : زن بر شوهر نيست انجام مى دهد ، و به شوهرش خرجى مى دهد.
48. و ديدى كه : مرد همسر و كنيزش را كرايه مى دهد و به غذاى پست (كه از اين راه بدست مى آورد) خشنود است.
49. و ديدى كه : سوگندهاى دروغ به خدا بسيار گردد.
50. و ديدى كه : آشكارا قمار بازى مى شود.
51. و ديدى كه : مشروبات الكلى بطور آشكار بدون مانع خريد و فروش ‍ مى شود.
52. و ديدى كه : زنان مسلمان خود را به كافر مى بخشند.
53. و ديدى كه : كارهاى زشت آشكار شده و هر كس از كنار آن مى گذرد مانع آن نمى شود.
54. و ديدى كه : مردم محترم ، توسط كسى كه مردم از سلطنتش ترس دارند ، خوار شوند.
55. و ديدى كه : نزديكترين مردم به فرمانداران آنانى هستند كه به ناسزاگوئى به ما خانواده عصمت عليهم السلام ستايش شوند.
56. و ديدى كه : هر كس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده و شهادتش ‍ را قبول نمى كنند.
57. و ديدى كه : در گفتن سخن باطل و دروغ ، با همديگر رقابت كنند.
58. و ديدى كه : شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل برايشان آسان است.
59. و ديدى كه : همسايه از ترس زبان بد همسايه ، او را احترام مى كند.
60. و ديدى كه : حدود الهى تعطيل شود و طبق هوى و هوس عمل شود.
61. و ديدى كه : مسجدها طلاكارى (زينت داده) شود.
62. و ديدى كه : راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است.
63. و ديدى كه : بدكارى آشكار شده و براى سخن چينى كوشش مى شود.
64. و ديدى كه : ستم و تجاوز شايع شده.
65. و ديدى كه : غيبت ، سخن خوش آنها گردد ، و بعضى بعض ديگر را به آن بشارت دهند.
66. و ديدى كه : حج و جهاد براى خدا نيست.
67. و ديدى كه : سلطان به خاطر كافر ، شخص مؤمن را خوار كند.
68. و ديدى كه : خرابى بيشتر از آبادى است.
69. و ديدى كه : معاش انسان از كم فروشى بدست مى آيد.
70. و ديدى كه : خونريزى آسان گردد.
71. و ديدى كه : مرد بخاطر دنيايش رياست مى كند.
72. و ديدى كه : نماز را سبك شمارند.
73. و ديدى كه : انسان ثروت زيادى جمع كرده ولى از آغاز آن تا آخر زكاتش ‍ را نداده است.
74. و ديدى كه : قبر مرده ها را بشكافند و آنها را اذيت كنند.
75. و ديدى كه : هرج و مرج بسيار است.
76. و ديدى كه : مرد روز خود را مستى به شب مى رساند و شب خود را نيز به همين منوال به صبح برساند و هيچ اهميتى به برنامه مردم ندهد.
77. و ديدى كه : با حيوانات آميزش مى شود.
78. و ديدى كه : مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى برمى گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزديده اند).
79. و ديدى كه : حيوانات همديگر را بدرند.
80. و ديدى كه : دلهاى مردم ، سخت و ديدگانشان خشك و ياد خدا برايشان گران است.
81. و ديدى كه : بر سر كسبهاى حرام آشكارا ، رقابت كنند.
82. و ديدى كه : نماز خوان براى خودنمائى نماز مى خواند.
83. و ديدى كه : فقيه براى دين ، فقه نمى آموزد و طالب حرام ، ستايش و احترام مى گردد.
84. و ديدى كه : مردم در اطراف قدرتمندانند.
85. و ديدى كه : طالب حلال ، مذمت و سرزنش مى شود و طالب حرام ستايش و احترام مى گردد.
86. و ديدى كه : در مكه و مدينه كارهائى مى كنند كه خدا دوست ندارد و هيچ كس بين آنها و كارهاى بدشان مانع نمى شود.
87. و ديدى كه : آلات موسيقى و لهو در مدينه و مكه آشكار گردد.
88. و ديدى كه : مرد سخن حق گويد و امر به معروف و نهى از منكر كند ولى ديگران او را از اين كار بر حذر مى دارند.
89. و ديدى كه : مردم به همديگر نگاه مى كنند ، (به اصطلاح چشم و هم چشمى مى كنند) و از مردم بدكار پيروى نمايند.
90. و ديدى كه : راه نيك خالى و راه رونده ندارد.
91. و ديدى كه : مرده را مسخره كنند و كسى براى او اندوهگين نشود.
92. و ديدى كه : سال به سال بدعت و بديها بيشتر شود.
93. و ديدى كه : مردم و جمعيتها جز از سرمايه داران پيروى نكنند.
94. و ديدى كه : به فقير چيزى دهند كه برايش بخندند ولى در راه غير خدا ترحم كنند.
95. و ديدى كه : علائم آسمانى آشكار شود و كسى از آن نگران نشود.
96. و ديدى كه : مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عمل جنسى بجا مى آورند و كسى از ترس مردم از آن جلوگيرى نمى كند.
97. و ديدى كه : انسان در راه غير خدا بسيار خرج كند ولى در راه خدا از اندك هم مضايقه دارد.
98. و ديدى كه : عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندان هيچ احترامى براى آنها قائل نيستند ، بلكه نزد فرزند از همه بدترند.
99. و ديدى كه : زنها بر مسند حكومت بنشينند ، و هيچ كارى جز خواسته آنها پيش نرود.
100. و ديدى كه : پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد ، و پدر و مادرش را نفرين كند و از مرگشان شاد گردد.
101. و ديدى كه : اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدكارى ، كم فروشىو زشتى انجام نداده ، ناراحت است.
102. و ديدى كه : قدرتمندان ، غذاى عمومى مردم را احتكار كنند.
103. و ديدى كه : اموال حق خويشان پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم (خمس) در راه باطل تقسيم گردد و با آن قماربازى و شرابخوارى شود.
104. و ديدى كه : به وسيله شراب ، بيمار را مداوا كنند و براى بهبودى بيمار آن را تجويز نمايند.
105. و ديدى كه : مردم در مورد امر به معروف و نهى از منكر و ترك دين بى تفاوت و يكسانند.
106. و ديدى كه : سر و صداى منافقان بر پا است ولى سر و صداى حق طلبان خاموش است.
107. و ديدى كه : براى اذان و نماز مزد مى گيرند.
108. و ديدى كه : مسجدها پر است از كسانى كه از خدا نترسند و غيبت هم نمايند.
109. و ديدى كه : شرابخوار مست ، پيش نماز مردم شود.
110. و ديدى كه : خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند.
111. و ديدى كه : قاضيان برخلاف دستور خداوند قضاوت كنند.
112. و ديدى كه : استانداران از روى طمع ، خائنان را امين خود قرار دهند.
113. و ديدى كه : فرمانروايان ، ميراث (مستضعفان) را در اختيار بدكاران از خدا بى خبر قرار دهند.
114. و ديدى كه : بر روى منبرها از پرهيزكارى سخن مى گويند ولى گويندگان آن پرهيزكار نيستند.
115. و ديدى كه : صدقه را با وساطت ديگران بدون رضاى خدا و به خاطر درخواست مردم بدهند.
116. و ديدى كه : وقت (اول) نمازها را سبك بشمارند.
117. و ديدى كه : هدف مردم ، شكم و شهوتشان است.
118. و ديدى كه : دنيا به آنها روى كرده.
119. و ديدى كه : نشانه هاى برجسته حق ، ويران شده است ، در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد … (3)

 

 

1. بحار، ج 52، ص 101 تا 122 اثباة الهداة ، ج 7، ص 86
2. المجالس السنيه ، ج 5، ص 398
3. بحار، ج 52، ص 256 به بعد

( برگرفته از کتاب فتنه های آخرالزمان )

   جمعه 15 فروردین 1399نظر دهید »

پایتان گر طرف کرب و بلا باز شود 

 

کرب و بلا

 

خبر آمیخته با بغضِ گلوگیر شده ست  

سیلِ دلشوره و آشوب سرازیر شده ست  

سرِ دین طعمه سرنیزه ی تکفیر شده ست  

هر که در مدح علی شعر جدید آورده ست

گویی از معرکه ها نعش شهید آورده ست

 

روضه مشک رسیده ست به بی آبی ها  

خون حق می چکد از ابروی محرابی ها  

باز هم حرمله… سرجوخه وهابی ها  

کوچه پس کوچه ی آینده به خون تر شده است

باز، بوزینه‌ی کابوس به منبر شده است

 

بنویسید تب ناخلفی ها ممنوع!

هدف، آزاد شده، بی هدفی ها ممنوع!  

در دل عرش ورود سلفی ها ممنوع!  

عرش یک روضه داغ است که داغ و گیراست

عرش… گفتیم که نام دگر سامرّاست!

 

لخت خون جگر ماست به روی لبشان  

کوره ی دوزخیان، گوشه نشین تبشان  

لهجه عبری و لحن عربی مکتبشان  

“ نیل را تا به فرات" آنچه که بود آتش زد

شک مکن ما همه را مکر یهود آتش زد

 

بی جگرها جگر حمزه به دندان گیرند  

انتقام احد و بدر ز طفلان گیرند  

چه تقاصی ز لب قاری قرآن گیرند  

بیشتر زانکه از این قوم بدی می جوشد

از زمین غیرت حجر بن عَدی می جوشد

 

سنگ تکفیر به آیینه ی مذهب؟! هیهات!  

ذوالفقار علی و رحم به مرحب؟! هیهات!  

دست خولی طرف معجر زینب؟! هیهات!  

ما نمک خورده‌ی عشقیم به زینب سوگند

پاسبانان دمشقیم به زینب سوگند

 

 

داس تکفیر گل از ریشه بچیند؟! هرگز!  

کفر بر سینه‌ی توحید نشیند؟! هرگز!  

مرتضی همسر خود کشته ببیند؟! هرگز!  

پایتان گر طرف کرب و بلا باز شود

آخرین جنگ جهانی حق آغاز شود

 

خوش خیالی ست مرامی که اجاقش کور است  

مفتی نفتی این حرملگان مزدور است  

قصه حنجره و تیرِ سه پر مشهور است  

خار در چشم سعودی شد بیداری ما”

باز کابوس یهودی شده بیداری ما”

 

رگ بیداری ما شد شریانی که زدند  

بشنوی بر دهل جنگ جهانی که زدند”

 پاسخ شیعه به هر زخم زبانی که زدند  

بذر غیرت سر خاک شهدا می کاریم

پاسخ شیعه همین است که صاحب داریم

 

از احمد بابایی

   چهارشنبه 13 فروردین 1399نظر دهید »

استفتائات از رهبر معظم انقلاب 


سوال : چند سالی است که به بیماری وسواس مبتلا شده‏ام و این موضوع مرا بسیار عذاب می‏دهد، و روز به روز این حالت در من تشدید می‏شود تا جایی که در همه چیز شک می‏کنم و همه زندگی‌ام بر پایه شک استوار گشته است. بیشترین شک من درباره غذا و اشیاء مرطوب است، به همین دلیل نمی‏توانم مثل سایر مردم عادی زندگی کنم. وقتی داخل مکانی می‏شوم فوری جوراب هایم را از پای خود بیرون می‏آورم زیرا فکر می‏کنم جوراب‏هایم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس، نجس خواهند شد، حتی من بر سجاده هم نمی‏توانم بنشینم. هر وقت بر آن می‏نشینم بر اثر وسوسه نفس از روی آن بلند می‏شوم تا مبادا پرزهای سجاده به لباسهایم بچسبد و مجبور به شستن آنها شوم. در گذشته چنین نبودم، اکنون از این کار هایم خجالت می‏کشم و همیشه دوست دارم کسی را در عالم رؤیا ببینم و مشکلاتم را با او در میان بگذارم و یا معجزه‏ای رخ دهد و زندگی‏ام را دگرگون نماید و به حالت گذشته‏ام برگردم. امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.


جواب: احکام طهارت و نجاست همان است که در رساله‏هاى عمليه ذکر شده ‏است. از نظر شرعى همه اشياء محکوم به طهارت هستند، مگر مواردى که شارع حکم به نجاست آنها کرده و براى انسان هم يقين به آن حاصل شده است. در اين صورت رهايى از بيمارى وسواس احتياج به رؤيا و معجزه ندارد، بلکه بايد مکلّف ذوق و سليقه شخصى خود را کنار گذاشته و متعبد و مؤمن به دستورات شرع مقدس باشد و چيزى را که يقين به نجس بودن آن ندارد، نجس نداند. زيرا شما از کجا به نجاستِ در و ديوار و سجاده و ساير اشيايى که استفاده مى‏کنيد، يقين پيدا کرده‏ايد؟ چگونه يقين پيدا کرده‏ايد که پرزهاى سجاده‏اى که بر روى آن راه مى‏رويد يا مى‏نشينيد، نجس هستند و نجاست آنها به جوراب و لباس و بدن شما سرايت مى‏کند؟ لذا در اين صورت اعتنا به وسواس براى شما جايز نيست. مقدارى عدم توجه به وسوسه نجاست و تمرين عدم اعتنا به شما کمک خواهد کرد تا به خواست و توفيق خداوند خود را از وسواس نجات دهيد.

 

 

سوال: اينكه حكم شده است كه فرد وسواس نبايد به شك خود اعتنا نمايد آيا منظور هر نوع از شك مى‌باشد؟ آيا مى‌توان به هر نوع از شك كه براى فرد وسواس پيش مى‌آيد (چه شك در طهارت و نجاست و چه غير آن)، در حالى كه براى افراد عادى و غير وسواس اين نوع از شكها عرفاً وجود ندارد و يا كمتر پيش مى آيد اعتنا نكرد؟


ج) بله، هر نوع شكى را شامل مى‌شود.

 

 

خامنه ای

 

   چهارشنبه 13 فروردین 1399نظر دهید »

❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤

 

در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را
دارالشفای حضرت عیسی مسیح را

 

پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است
لکنت گرفت، جای زبان فصیح را

 

ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟!
اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟

 

تا آبروی من نرود پیش زائران …
آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را

 

دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت …
من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را

 

سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق
وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را

 

حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام …
کشتم درون خویش، گدای وقیح را

 

افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد
رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را

 

?رضا قاسمی

   چهارشنبه 6 فروردین 13991 نظر »

غسل میت زن 

 

غسل میت

 

وظیفه مسلمانان برای غسل میت در صورت کمبود غسل دهنده

اگر برای غسل دادن اما زن یا تیمم دادن _ در صورت عدم امکان غسل _ غسال زن به تعداد کافی در غسالخانه راستان حضور نداشته باشد وظیفه چیست ؟

حضرت آیت الله خامنه ای

با توجه به این که غسل میت واجب کفایی است و غسل میت زن به وسیله جایز نیست ( مگر آن که مرد شوهر زن باشد ) در صورت نیاز بر همه زنانی که می توانند با مراعات شرایط شرعی میت را غسل دهند واجب است بر انجام این تکلیف الهی اقدام کنند .

   سه شنبه 5 فروردین 1399نظر دهید »


گاهی شاد ، گاهی غمگین.
گاهی افسرده ، گاهی پر نشاط .
چه قدر تحول دارد حالمان .
مدام داریم به در و دیوار می‌زنیم تا یک حالِ خوب ِ ثابت داشته باشیم ، اما نمی‌شود .

اگر از فتنه‌های آخر‌الزمان ، همین تحول زود به زود احوال ما ، آن هم با این همه استرس و بدون وصال باشد ،ما در گرداب یکی از زجر‌آورترین فتنه های آخرالزمان هستیم.

 

متین

   جمعه 1 فروردین 13991 نظر »

به یک عدد حاج قاسم نیازمندیم 

 

 

گفته بودم از وقتی رفتی حال و روز زمین و زمانمان به هم ریخته!
گفته بودم دعا کن این سال،این سال لعنتی که تو را از جهانمان گرفت و به قدر قرنی قد کشید زودتر تمام شود!
گفته بودم سخت است،خیلی سخت که کنار سبزه و سنبل و سنجد،کنار سوره سوره (کوثر) و سبد سبد (حول حالنا) و سبو سبو (دعا)، تصویر چشمان سلیمانی‌ات هفتمین سین سفره نوروزمان باشد.


گفته بودم کبوتر جلد چشمانت شده ام، و هر روز در فراق آن دو آشیان آسمانی پرهایم می‌نالند.گفته بودم سردار! گفته بودم مرد بیابان‌های سکوت و اخلاص !نگفته بودم؟اما خبر از حرمت شکنی حرم نداشتم و نگفتم. نگفتم در غیبت شکوهت فریاد آتش زدن حریم عمه جانی دیگر بلند است.نگفتم در نبودت هیزم آورده‌اند این منفور جماعت شیعه‌ی انگلیسی،این داعشیان وطنی،این کاسه لیسان ملکه.


کاش خبر به آتش کشیدن حرم،خبر صادق نبود،اما هست.هست و کاذب شیرازی،کاسب شده است.پول می‌گیرد و آبروی شیعه می‌فروشد.پول می‌گیرد و خوراک می‌‌ریزد در آخور دشمن برای نشخوار تازه انعام دو پای رسانه.


نگفته‌بودم سردار!اما می گویم.


می گویم به خونت قسم!

بساطشان را جمع خواهیم کرد.کور خوانده‌‌اند. کبوترحرم را دیدند و پرکشیدنش را، وهم برشان‌داشت که آسمان حرم را پر و بالی نیست.

نمی‌دانند،به والله نمی‌دانند این سرزمین کبوتران چاهی بسیار دارد.

کبوتران بسیاری که در سکوتند و وای به روزی که سر از چاه گمنامی درآورند.نمی‌دانند به والله نمی‌دانند اگر حرمت حرم شکسته شود،اگر آتشی دوباره پشت دربی دیگر زبانه کشد خانه‌ی نفاق را تا ابد بر سر اهلش ویران خواهیم‌کرد.نمی‌دانند و بدانند لشکر کبوتران ابابیل در راهند.

 

معصومه رمضانی

   سه شنبه 27 اسفند 13981 نظر »

 باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن امام زمان(عج)

امام خمینی (ره) :

من نمی‌گویم به ما خسارت وارد نشد، اما ارزش ندارد که انسان ارزش انسانی خودش را، ارزش اسلام را حفظ بکند و لو اینکه شهید هم می‌داد؟ البته پیغمبر هم شهید داد، انبیا هم همین طور. سیره انبیا بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده است که معارضه می‌کردند با طاغوت و لو اینکه زمین بخورند، و لو اینڪه کشته بشوند و لو کشته بدهند.

ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند، و نگذارد که این قدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد.

ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان- سلام الله علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه‌هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی‌ فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. ان شاء الله ظهور می‌کند ایشان.

 

 

منبع:صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۶۹

 

   پنجشنبه 22 اسفند 1398نظر دهید »

علامت دل پاک و نورانی !

شرح حدیث ازامام خامنه ای (مدظله العالی)در مقدمه درس خارج فقه

از وصایای رسول الله صلی الله علیه و آله به اباذر غفاری علیه الرحمة : يا اَباذَرٍّ: اِذا دَخَلَ النُّورُ الْقَلْبَ اِنْفَسَحَ الْقَلْبُ وَ اسْتَوْسَعَ قُلْتُ: فَما عَلامَةُ ذلِكَ؟ بِاَبى اَنْتَ وَ اُمّى يا رَسُولَ اللّهِ قالَ: اَلاِنابَةُ اِلى دارِالْخُلُودِ وَ التَّجافى عَنْ دارِ الْغُرُورِ وَ الاِسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ. ( مکارم الاخلاق ،ص 464 )

 وقتی نور هدایت الهی در دل کسی وارد شود آن دل گسترۀ وسیعی پیدا می کند. و آماده پذیرش حقایق می گردد.البته عمل انسان یکی از مهمترین عوامل برای اراده ی هدایت از سوی پروردگار و نورانیّت دل هاست ؛ هرچند عوامل دیگری هم هست. جناب ابوذر می پرسد :« علامت دل نورانی چیست؟ » حضرت می فرماید: علایم دل نورانی این است که :

اوّل؛ میل و کشش رجوع به دارِ خلود و جهان ابدی در دل باشد که این دارِ فنا و بلا – که در آن هستیم- دامن ما را نگیرد و گرایش انسان به آن طرف باشد.

دوم ؛ برچیدن از دار غرور و دار فریب ها. نشانه ی دل نورانی این است که ، انسان از این جاذبه ها و علایق تجافی (دوری) کند . یعنی خود را بالا نگیرد و دامن چیند.

سوم : خود را آماده مردن کند،پیش از آنکه مرگ سراغ او بیاید. مردن خبر نمی کند. هیچ یک از من و شما خبر نداریم ،تا یک ساعت دیگر چه خواهد شد.برای مرگ آماده باشیم. علامت دل پاک و نورانی اینهاست.

[ احسان طریق الاسلامی، مکارم ولایت، رهنمودهای اخلاقی تربیتی مقام معظم رهبری طریق معرفت ثقلین ، چاپ دوم ، 1396 ، ص86 ]

  

   یکشنبه 18 اسفند 1398نظر دهید »

1 2 3 4 ...5 ... 7 ...9 ...10 11 12 ... 138

جستجو
آمار وبلاگ ها
  • امروز: 95
  • دیروز: 439
  • 7 روز قبل: 11125
  • 1 ماه قبل: 42857
  • کل بازدیدها: 1175937
رتبه وبلاگ
  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 17
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1
 
مداحی های محرم