فرزند آیت الله فاضل لنکرانی گفت: یک بار پدر خودشان تعریف میکردند که یک روزی که در حرم امام رضا(ع)بودم و وقتی مردم را دیدم که خود را به ضریح امام رضا(ع) چسباندهاند، با خودم فکر کردم ما روحانی شیعه هستیم اما نتوانستیم خود را به ضریح برسانیم.
آیت الله جواد فاضل لنکرانی فرزند مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی گفت: مهم ترین توصیه پدر نماز اول بود و دعایشان دعای عاقبت بخیری. اگر کسی از ایشان میخواستند که برایش دعا کنند آقا میگفتند من دعا میکنم به شرطی که شما نیز برای من دعا کنید تا عاقبت بخیر شوم.
مرجعیت نهاد محکمی برای حفظ دین خداست
آیتالله جواد فاضل لنکرانی ضمن تشکر از برنامه ضیافت بیان داشت: این برنامه که قبل از این در برنامههای سیما سابقه نداشته است برنامه بسیار جامعی در معرفی مراجع و مرجعیت است. مرجعیت از مشخصات و مختصات شیعه امامیه است و ما در هیچ مکتبی چنین نهاد محمکی که محافظ دین باشد نداریم، در حقیقت این نهاد ریشه در قرآن و روایات ما دارد.
وی گفت: تفقه در دین ما بسیار تأکید شده است و در جامعه نیز هیچ مسئله سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیست که جدا از مسئله فقه باشد، در کشور ما نیز اساس انقلاب بر اساس مرجعیت بوده است آن چنان که همین اصل باعث شد تا مردم در تمامی لحظات دستورات امام را بی تردید اجرا کنند زیرا آنها امام را مرجع خود میدانستند.
فرزند آیتالله لنکرانی تأکید کرد: گستردگی که در علم فقه وجود دارد در هیچ علم دیگری نیست به طوریکه پدر میگفتند یک عمر عادی و طبیعی تنها برای بخشی از علم فقه و مطالعه آن کافی است.
وی ادامه داد: مرحوم والد ما شرحی بر تحریرالوسیله امام(ره) دارد که 40 سال نوشتن این شرح طول کشید تا در نهایت در 28 جلد چاپ شد و الان نیز این کتاب محور درس خارج است، نوشتههای خطی پدر نیز در مجموعهای 20 جلدی جمعآوری شده است.
پدر محوری برای دین مردم بودند
آیتالله فاضل لنکرانی تصریح کرد: پدر هم در تألیف و هم در تدریس بسیار موفق بودند ایشان از سن 19 سالگی در درس آیتالله بروجردی شرکت میکردند و اولین کتاب خود با نام نهایتالتقریر را نیز در سن 19 تا 24 سالگی نوشتند.
وی افزود: مرحوم والد ما درباره این کتاب میگفت این کتاب من چاپ شده بود، یک روز دیدم پدرم به منزل آمد و ناراحت بود از او که دلیلش را پرسیدم گفت فلان آقا که از بزرگان هم بوده به من گفته آقای لنکرانی ما فکر کردیم شما فرد باتقوایی هستی پس چرا کتاب مینویسی و به اسم پدرت چاپ میکنی. یعنی دیگران باورشان نمیشد که مرحوم لنکرانی بتوانند در چنین سن کمی این گونه کتابی بنویسد.
فرزند آیتالله لنکرانی گفت: پدر عمرش در تربیت و تحصیل و تدریس فضلا گذشت و آرام آرام نیز محوری شد برای دین مردم. البته خودشان اصلا به فکر مرجعیت نبودند اما بعد از فوت امام(ره) نیز جمعیت کثیری به ایشان مراجعه کردند حتی خود حاج احمد آقا در مجلسی گفتند آقای لنکرانی بیت امام(ره) از شما تقلید میکنند.
آیت الله لنکرانی خلاصهای از امام(ره) بودند
وی تأکید کرد: ایشان خلاصه امام(ره) بودند امام نیز به آیتالله لنکرانی میگفتند من شما را بزرگ کردهام و شما را به اندازه حاج آقا مصطفی دوست دارم، در حقیقت پدر نیز فانی در امام بودند و از همه نظر نیز روز به روز به امام شبیهتر میشدند.
وی بیان داشت: پدر میگفتند در سال 52 من در فکر افتادم که چه خدمتی میتوانم به امام بکنم و همین باعث شد تا شرحی برکتاب ایشان بنویسم. آیتالله وحید خراسانی یک بار بیان میداشتند از شانسهای بزرگ امام خمینی بوده است که فردی مثل آقای لنکرانی بر کتاب ایشان شرحی نوشته است.
ماجرای کرامت امام رضا(ع) به آیتالله العظمی لنکرانی
آیتالله جواد فاضل لنکرانی در برنامه ضیافت بیان داشت: پدر به زیارت امام رضا(ع) بسیار مقید بودند و هربار هم که به حرم میرفتند یک ساعت، یک ساعت و نیم زیارتشان طول میکشید، یک بار پدر خودشان تعریف میکردند که یک روزی که در حرم بودم و میخواستم دعای وداع بخوانم یکدفعه وقتی مردم را دیدم که خود را به ضریح امام رضا(ع) چسباندهاند، با خودم فکر کردم ما روحانی شیعه هستیم اما نتوانستیم خود را به ضریح برسانیم.
وی گفت: پدر بیان میداشتند که من زیارت وداع را خواندم و آمادم بیرون داشتم به سمت درب اصلی میرفتم یکی به من گفت میخواهید بیایید کنار ضریح، گفتم آرزوی من است، گفت پس پشت سر من بیا. من نیز پشت سر او رفتم.
وی افزود: پدر تعریف میکردند و میگفتند آن فرد مرا بردند و بعد راه ضریح باز شد و من رفتم کنار ضریح و صورتم را روی ضریح چسباندم و زیارت امین الله باصفایی خواندم. و بعد با خوشحالی برگشتم، تازه موقع برگشت با خود گفتم این مرد از کجا خبردار شد که من دوست داشتم که به ضریح برسم.
فرزند آیتالله لنکرانی اظهار داشت: پدر از آن مرد سؤال میکند که شما از کجا میدانستید که من میخواستم به ضریح برسم، آن فرد گفت شما وقتی داشتی میرفتی صدایی از ضریح بیرون آمد که میفرمود آقا شیخ را بیاورید.
وی تصریح کرد: من این قضییه را به آقای وحید خراسانی گفتم و ایشان گفتند آقاشیخی که از ضریح بیرون میآید متفاوت از آقا شیخی است که من و شما میگوییم.
ماجرای برنامه موسیقی که به پیشنهاد آیتالله لنکرانی به مجلس مرثیه امام علی(ع) تبدیل شد
آیتالله فاضل لنکرانی خاطرهای از سال 69 تعریف کرد و گفت: در آن سال من و پدر برای عمل قلب ایشان به لندن رفتیم، به دنبال بیمارستان و کارهای بیماری ایشان بودیم که مسئول سفارت به آقا گفت، اقا مشکلی پیش آمده اگر ممکن است راهنماییمان کن.
وی ادامه داد: آقا از مسئول سفارت که مشکل را پرسیدند ایشان گفت یک گروه خواننده ایرانی از ایران آمدهاند یک سالن بسیار بزرگ کرایه کرده و 4000 بلیط نیز فروختهاند و قرار است شب شهادت امیرالمؤنین برنامه موسیقی اجرا کنند.
وی بیان داشت: آقا وقتی این موضوع را شنیدند به شدت ناراحت شدند و به او گفتند برو از طرف من پیغامی به آن خواننده بده و بگو فاضل لنکرانی سلام رساند و گفت بگو تو یا مسلمان هستی و یا نیستی اگر مسلمان هم نباشی می دانی که همه دنیا برای امیرالمؤمنین(ع) احترام قائلاند پس به خاطر حرمت امام(ع) این برنامه راتعطیل کن در غیر این صورت من اگر از عمل زنده بیرون بیایم تمام تلاشم را میکنم تا تو را از ایران اخراج کنم.
آیتالله لنکرانی افزود: مسئول سفارت پیغام را به آن خواننده داده بود و او زیارت عاشورایی از جیبش درآورده بود و گفته بود به آقا بگو من نه تنها مسلمانم بلکه اهل خواندن زیارت عاشورا هم هستم اما چون تعیین تاریخ به زمان میلادی بوده من متوجه نشده بودم به ایشان بگویید من کاری میکنم که امیرالمؤمنین راضی باشند.
وی ادامه داد: آن روز گذشت و پدر بسیار پیگیر بودند و وقتی که از آن مسئول سفارت پرسیدند او گفت آن خواننده به طور کامل اشعار را عوض کرده و تمامی شعرها و آهنگش در مدح و مرثیه امام علی(ع) بوده است و برنامه به گونهای بوده که مردم از ابتدا تا انتهای برنامه اشک ریختند.
فرزند آیتالله فاضل لنکرانی گفت: پدر وقتی این موضوع را شنید بسیار خوشحال شد و گفت اگر سفر من به لندن همین اثر را داشته است برای من کافی است. ایشان به امیرالمؤمنین بسیار علاقه داشتند.
وی تصریح کرد: وقتی هم بعد از عمل برای لحظاتی آقا به هوش آمدند گفتند السلام علیک یا علی بن ابی طالب و دوباره از حال رفتند و باردیگر که به هوش آمدند گفتند من آب میخواهم گفتم پزشکان اجازه نمیدهند در همان حال این شعر را خواندند که از آب هم مضایقه کردند کوفیان.
پروفسور مسیحی میگفت نمی دانم چرا روند درمان علمای شیعه غیرطبیعی است
وی بیان داشت: پزشکی که پدر را عمل کرد پروفسور بود و مسیحی. وی بعد عمل گفت سیر عمل ایشان غیرطبیعی و با این سنشان مانند جوان بیست ساله بوده است، بعد به مترجم گفت من میدانم این مرد فرد مهمی است اما نمیدانم چه کاره است. مترجم به او گفت ایشان عالم شیعه است.بعد آن پروفسور میگوید من چند عالم شیعه عمل کردهام و در مورد آنها نیز نظیر این عمل و چنین سیر معالجهای را دیدهام.
پدر به مشکلات مردم بسیار اهمیت داده و گاهی از شدت ناراحتی بر مشکلات جامعه اشک میریختند
آیتالله جواد فاضل لنکرانی از ساده زیستی پدر چنین گفت: آقا بسیار ساده زیست بودند و در تمام عمر خود هیچ زمین و ملک شخصی نداشتند و تا زمانی هم که 5 اولاد داشتند در خانهای با دو اتاق زندگی میکردند.
وی ادامه داد: برای ایشان از خارج از کشور به عنوان هدیه عباهایی با قیمت بالا میآوردند قبول نمیکردند و به من میگفتند برای من عبای ماشینی بخر، میگفتند من مسئولیت دارم، خوب نیست طلبهای که قدرت زندگی یومیه خود را ندارد ببیند استادش عبایی گرانقیمت به تن کرده است.
وی تأکید کرد: با طلبهها بسیار خوش اخلاق بودند و اگر یکی از آنها کسالتی پیدا میکرد پدر چند کیلو میوه میخریدند و به دیدار او میرفتند و میگفتند من وظیفه دارم از شما مراقبت کنم.
فرزند آیتالله لنکرانی تصریح کرد: نسبت به امور مردم نیز به شدت حساس بودند گاهی میگفتند دیشب تا صبح نخوابیدهام علت را که جویا میشدیم میگفتند مثلا سیب زمینی گران شده است مردمی که وضع خوبی ندارند چطور سیب زمینی را تهیه کنند و به شدت به دلیل مشکلات مردم ناراحت میشدند.
مهم ترین توصیه پدر نماز اول وقت بود
وی بیان داشت: مهم ترین توصیه پدر نماز اول بود و دعایشان دعای عاقبت بخیری. اگر کسی از ایشان میخواستند که برایش دعا کنند آقا میگفتند من دعا میکنم به شرطی که شما نیز برای من دعا کنید تا عاقبت بخیر شوم.
پدر از این که برای اسلام کاری نکرده باشند اشک میریختند
وی بیان داشت: اواخر عمرشان یک بار آقای قرائتی نزد ایشان میآیند و پدر به ایشان میگوید مدتی است از فکر خوابم نمیبرد و تا اذان صبح بیدارم. آقای قرائتی میپرسد چه چیز ذهن شما را مشغول کرده و پدر میگوید اگر من بمیرم و از من سؤال کنند برای اسلام چه کردهای هرچه فکر میکنم جوابی ندارم که بدهم.
فرزند آیتالله لنکرانی اظهار داشت: آقای قرائتی گریه میکنند و میگویند آقا شما جوابی ندارید پس ما چه بگوییم. آقا میگویند من مسئولیتم مرجعیت بوده است نکند جایی بوده که میتوانستم از اسلام دفاع کنم و یا اسلام را رشد بدهم اما نکردهام.
وی در پایان گفت: پدر نسبت به انقلاب از معتقدترین افراد بودند و خودشان نیز میگفتند که من از روزی که پشت سر امام بودم حتی برای لحظهای به راه ایشان تردید نکردم.
طبقه بندی: کرامات رضوی،
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
ريزه خوار مشرق خوان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میگذشتم از فراز چشم تو
گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت میشدم
كـاش يـك شب میسرودم گنبد زرد تو را
فارغ از دنيا، غزلخوان دو چشمت میشدم
كاش يك شب مینشستم بر ضريح چشم تو
بـاز هـم پـابـند پيمان دو چشمت میشدم
صحن و ايوان تو را اى كاش جارو میزدم
چـون كـبوترها نگهبان دو چشمت میشدم
ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت
كـاش آهـوى بـيابان دو چشمت میشدم
كاش يك شب معرفت میچيدم از چشمان تو
غـرق در درياى عرفان دو چشمت میشدم
كـاش يك شب میشدم خيس نگـاه سبز تو
شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت میشدم
كاش يك شب نور مینوشيدم از چشمان تو
مـیدرخشيدم، چراغان دو چشمت میشدم
سخت شيرين است طعم روشن چـشمان تو
كاش يك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
رضا اسماعيلی
بوی خوش کدام بهار است که شامه ی زمین را می نوازد؟
هوای پیراهن کدام یوسف است که دنیا را به سر مستی فراخوانده است؟
این همه پروانه شناور در هوای عشق زاده کدام لبخند است؟
ذی القعده یازدهمین روزش را چرا چراغانی کرده است؟
روشنی از روزنه ها جاری است.خورشیدی از دامان نجمه آن زنی که حیا و دینداری اش مپال زدنی است طلوع کرده است تا سرنوشت تاریک دنیا را به روشنایی روز تبدیل کند.
شوق در رگ های ذی القعده می دود.
هشتمین خورشید دمیده است.همان علی نامی که آشنای تمام غریبان است.کسی که در درستکاریی به پدرش حضرت موسی بن جعفر(ع)شبیه است.
ای مولای سبز پوشی که در دفتر شیعه مانند نداری.کاش بودی و می دیدی که این روز ها در خراسان غلغله است.فقط و فقط برای اینکه بگویند:
صحن و ایوان تو را ای کاش جارو میزدم/چون کبوتر ها نگهبان دو چشمت میشدم
میلاد شمس الشموس خسرو اقلیم طوس شاه انیس النفوس بر تمامی عاشقان گنبد زرد رضا(ع) تهنیت باد.
متون ادبی ولادت امام رضا(ع)
حماد بن عثمان به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شد. مردی را دید که به زبان انتقاد به حضرت عرض کرد: خداوند به خیر و صلاحت رهبری فرماید. شما میگفتید که علی بن ابیطالب لباس خشن میپوشید، پیراهن چهار درهمی و همانند آن بر میکرد و هم اکنون میبینیم که خود شما لباس تازهای غیر از آنچه جدتان میپوشید به بر دارید. حضرت در جواب فرمود: علی علیه السلام آن لباس را زمانی میپوشید که در نظر مردم قبح و زنندگی نداشت و اگر امروز آن لباس را در بر میکرد نامأنوس و غیر عادی بود و به آن شهرت مییافت. بهترین لباس در هر زمان لباس اهل آن زمان است.
سفیان ثورى گوید: به حضرت صادق (علیه السلام) گفتم: شما روایت می كنید كه على (علیه السلام ) لباس خشن مى پوشید، و شما لباس قوهى و مروى (دو پارچه قیمتى منسوب به قهستان و مرو) مىپوشید؟! حضرت فرمود: واى بر تو، امام على(علیه السلام) در زمان تنگدستى مردم زندگى مى كرد، ولى چون روزگار فراخى رسید، نیكان زمانه به آن شایسته ترند. حضرت رضا(علیه السلام) فرمود: یوسف (علیه السلام) لباس دیبا مى پوشید، و شلوار زربفت به تن میكرد، و بر تخت مى نشست، و این كار در صورتى كه پول آن مورد نیاز در مورد یكى از ضروریات زندگى باشد، مذموم است. محمد بن عیسى از امام نقل میكند كه: شیعیان ضعیف الایمان دوست دارند كه من بر پلاس بنشینم، و لباس خشن بپوشم، ولى زمانه اقتضا ندارد.
(مكارم الأخلاق / ترجمه میرباقرى / ج1/ 185-183 )
حضرت معصومه -علیهاالسلام- از قبیل امامزادههای مطلق نیست ـ که هنگام زیارت او زیارتنامهی مطلق امامزادهها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد ـ زیرا در روایت است: «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةُ؛ هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میگردد».
نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه -علیهاالسلام- که در سن کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، میفرمایند: آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟ آن شخص عرض کرد: مسئلهای دارم. میفرماید: بنویس. مینویسد، ایشان پاسخ آن را میدهد، بعد که حضرت امام کاظم -علیهالسلام- به خانه برمیگردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض میکند، حضرت میفرماید: «بِأَبِی هِی وَ أُمی، حَکمَتْ بِما حَکمَ اللهُ!؛ پدر و مادرم به فدایش، به آنچه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است».
اینها افراد عادی نبودهاند، خدا میداند این خاندان چه شخصیتهایی بودهاند، این همه کرامات برای ایشان ذکر کردهاند، پس چه میگویند کسانی که این مطالب را دربارهی خود حضرت رسول -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- هم خرافات میدانند! یا آن کس که ـ نعوذبالله ـ میگوید:«عَصای خَیرٌ مِنْ مُحَمدٍ!؛عصای من بهتر از محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- است».
و یا آن پاسبانی که کنار ضریح حضرت رسول -صلیاللهعلیهوآلهوسلم- ایستاده و میگوید: به جای ضریح، دست مرا ببوس!
در محضر بهجت، ج2، ص137
آيا ميدانيد؟؟ بنیانگذار و مدیرعامل «شرکت سهامی فیسبوک» یک یهودی است که خود را آتهئیست یا بیخدا میداند.
آيا ميدانيد؟؟اطلاعات و درآمد فیسبوک را هزینه سرمایهگذاری در رژیم کودک کش اسرائيل میکند.
آيا ميدانيد؟؟ بنیانگذار و مدیرعامل «شرکت سهامی فیسبوک» “کار آفرین نمونه اسراییلی” جایزه تاثیر گذارترین صهیونیست جهان را دریافت کرده وپشتیبان مالی اسراییل است؟
آيا ميدانيد؟؟ هر کلیک در شبکه های صهیونیستی= تقویت 4 تا 20 سنتی کشتار کودکان غزه!
و همچنین آيا ميدانيد؟؟ ک:«وایبر» نرم افزار جاسوسی صهیونیست ها است وبا هر کلیک 20 سنت ب حسابشون اضافه میشه؟؟؟؟؟؟؟
صفحات: 1· 2
اشاره:
در مكتب مترقى اهل بيت توجه ويژه اى به جوانان و نوجوانان شده است و هر كدام از امامان معصوم(ع) به نوعى به اين گروه اجتماعى پرداخته اند.
آنچه پيش رو داريد، نگاهى گذرا به جوانان از ديدگاه حضرت صادق(ع) است.
هدايت جوانها
بعد از اينكه پدر محمد بن عبداللّه بن حسن در دوران عباسيان به شهادت رسيد و او دست به قيام زد و مردم را به سوى حق دعوت نمود، حضرت امام صادق(ع) به عنوان راهنمايى به او فرمود: «يا ابن اخى عليك بالشّباب ودع عنك الشّيوخ؛(1) اى فرزند برادرم! جوانان را درياب و پيران را رها كن!»
امام صادق(ع) در روايات ديگر نيز اين مسئله را بيان نموده اند كه جوانها زودتر حرف حق را مى پذيرند و به سوى خير و نيكى مى شتابند و آمادگى بيشترى دارند. از جمله، از اسماعيل بن عبدالخالق چنين نقل شده است كه من شنيدم حضرت صادق(ع) از ابوجعفر اَحوَل مى پرسيد: به بصره رفتى؟ گفت: بلى، فرمود: «اقبال مردم را به امامت و ورود آنان را به اين مرام چگونه يافتى؟ گفت: به خدا سوگند كه شيعيان اندك اند و تلاشهايى كرده اند، امّا آن هم اندك است.
آن گاه (امام صادق(ع) به او) فرمود: «عليك بالاحداث فانّهم اسرع الى كلّ خيرٍ؛(2) بر تو باد به جوانان(و به دنبال آنها رفتن) كه آنان در (پذيرش) هر نيكى و خيرى با شتاب ترند.»
تجربه پيروزى انقلاب اسلامى و حضور جوانان در صحنه هاى مختلف، و جذب شدن آنان به اسلام و انقلاب و روحانيت و رهبرى انقلاب، و همين طور حضور تمام عيار جوانان در صحنه هاى مختلف جنگ تحميلى، دوران سازندگى و پيشرفتهاى علمى، مهر تأييدى است بر مضامين احاديثى كه مطرح گشت.
یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند ، در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل میگه : ای خدای من !
راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست !!!
ایشان در جواب فورا دو بیت از سعدی می خواند :
چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است
چنان کار هرکس به هم ساخته
که گویا به غیری نپرداخته
ماه رمضان هم تمام شد و اما ما هنوز همان بنده لجوج و گمراه مانده یم .
حتی این رمضان هم ما را درست نکرد .
هنوز هم که هنوزه ما آدم نشدیم هرچند آدم هم که آدم بود خطا کرد وخدای توبه پذیر با توبه اش و توسل به پنچ تن آْل عبا بخشیدش .
بار خدایا! تو ما را به دین برگزیده و آیین مورد رضایت و راه سهل و آسان خود هدایت نمودی و نسبت به طریقه ی تقرب به خودت و رسیدن به کرامتت ما را بصیرت دادی.
بارخدایا! و تو در زمره ی برگزیده ی این وظایف و اعمال ویژه ی از واجبات، ماه رمضان را قرار دادی، و از میان همه ی زمانها و روزگارها اختیارش کردی و بر همه ی اوقات سال برتری اش نهادی، زیرا که در آن قرآن و نور نازل کردی و مردمان را بر به پای خاستن برای عبادت خود ترغیب فرمودی و شب قدر را که از هزار ماه بهتر است تجلیل نمودی؛ و چون رمضان را به ما عطا کردی، ما را بر دیگر امّتها مقدم داشتی و ما به فرمان تو روز این ماه را روزه گرفتیم و با یاری تو شب را به قیام در عبادت سپری کردیم و اینگونه خود را در معرض رحمتت که ما را در جوار آن نهاده ای، قرار دادیم و آن را وسیله ای برای دریافت ثواب تو ساختیم و …
و در آنچه از فضل و عطا از تو درخواست شود، بخشنده ای و نسبت به کسی که در راه قرب تو می کوشد، نزدیک هستی.
بار خدایا! ماه رمضان در میان ما بس ستوده زیست و ما را مصاحب و یاری نیکو بود و گرانبهاترین سودهای مردم جهان را به ما ارزانی داشت؛ امّا چون زمانش به سررسید و عدد روزهایش به آخر، آهنگ رحیل کرد.
بارخدایا! اینک ما با رمضان وداع میکنیم، همچون وداع با عزیزی که فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگین و گرفتار وحشت و تنهایی کند؛ عزیزی که او را بر ما پیمانی است که باید نگه داریم و حرمتی که باید رعایت کنیم و حقی که باید ادا نماییم؛ پس اکنون میگوییم:
بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا؛ بدرود ای گرامیترین اوقاتی که ما را مصاحب و یار بودی؛ ای بهترین ماه در همه ی روزها و ساعتها.
بدرود که آزادشدگان از عذاب خداوند، در تو چه بسیارند، و چه نیکبخت است آن که حرمت تو را نگه داشت.
بدورد که چه بسا گناهان که از نامه ی عمل ما زدودی و چه بسا عیب ها که پوشیده داشتی.
بدرود ای ماهی که تا تو بودی، امن و سلامت بود.
بدرود ای آن که در مصاحبت تو نه کراهت بود، و نه در معاشرتت ناپسندی.
بدرود که سرشار از برکات بر ما آمدی و ما را از آلودگی های گناه شست و شو دادی.
بدرود که به هنگام وداع از تو نه غباری به دل داریم و نه از روزهات ملالتی در خاطر.
بدرود که چه بدیها با آمدنت از ما دور شد و چه خیرات که ما را نصیب آمد.
بدرود تو را و آن شب قدر تو که از هزار ماه بهتر است.
بار خدایا! ما آشنای این ماهیم، ماهی که ما را بدان شرف و منزلت دادی و بر برکت نعمت و احسان خویش، روزه داشتنش را توفیق دادی؛ در حالی که مردمان شقی قدرش را نشناختند و با شور بختی خویش از فضیلتش محروم ماندند.
ای خداوند! تو بودی که ما را برگزیدی و به شناخت این ماه توفیق عنایت کردی و به سنت آن راه نمودی؛ تو بودی که ما را توفیق روزه داشتن و نماز گزاردن ارزانی داشتی، هرچند ما قصور ورزیدیم و اندکی از بسیار به جای آوردیم.
بارخدایا! حمد تو راست در حالی که به بدکرداری خویش اقرار میکنیم و به تبهکاری خویش معترفیم! … عذر تقصیر ما را در ادای حق خود بپذیر و …
بارخدایا! در این ماه اگر قصد گناه کرده ایم، یا مرتکب آن شده ایم، یا به عمد خطایی از ما سرزده، یا از سر فراموشی ستمی بر خود روا داشته ایم، یا پرده ی حرمت دیگری را دریده ایم، بارخدایا بر محمد و خاندانش درود بفرست و گناه ما را در پرده ی اغماض فرو پوش و ما را عفو کن و در برابر دیدگان شماتت کنندگان قرار مده و زبان طاعنان در حق ما دراز مگردان و ما را به رأفت پایان نیافتنی و فضل و کرم نقصان ناپذیر خود به کاری برگمار که خطاهایی را که در این ماه مرتکب شده ایم و تو آن را نپسندیده ای، از میان ما ببرد یا فرو پاشد.
بارخدایا! اگر کسی از بندگان تو، حق این ماه را آنچنان که شایسته ی اوست رعایت کرده و حرمتش نگه داشته و وظایف خود و احکام آن را به جای آورده و از گناهان پرهیز کرده و به تو تقرب جسته، آنسان که خشنودی تو نصیبش شده و رحمت تو بر او روی نهاده؛ همانند مزدی که او را میده ی، از خزانه ی بی نیازی ات به ما نیز ارزانی دار و چند برابر آن از فضل خود عطا فرمای، که خزائن فضل تو را نقصان نیست؛ بلکه همواره در افزایش است. و معادن احسان تو دستخوش فنا نشود و بخشش تو چه بخششی گواراست.
ای خداوند! ما در این روز فطر، روز عید و شادمانی مؤمنان، روز اجتماع مسلمانان به گرد یکدیگر، از هرگناه که مرتکب شده ایم و از هر کار زشت که از این پیش از ما سر زده، و از هر خیال بد که در دل خود پنهان داشته ایم، توبه میکنیم؛ توبه ی کسی که در دل خیال بازگشتش به گناه نیست و بار دیگر به گناه باز نگردد؛ توبه ای بی بازگشت؛ عاری از هرگونه شک و ریب.
بارخدایا! چنین توبه ای را از ما بپذیر و از ما خشنود شو و ما را در آن توبه ثابت قدم گردان.
بارخدایا! ما را در شمار توبه کنندگانی درآور که محبت خود را به آنان ارزانی داشته ای و پذیرفته ای که به طاعت تو باز گردند؛ ای دادگرترین دادگران.
بارخدایا! از پدران و مادران و هم کیشان ما، آنان که دیده از جهان بسته اند و آنان که هنوز جام مرگ ننوشیده اند در گذر.
بارخدایا! بر محمد (ص) پیامبر ما و خاندان او درود بفرست، همچنان که بر ملائکه ی مقربین خود درود فرستاده ای؛ و بر او و خاندانش درود بفرست، آنسان که بر پیامبران مرسل خود درود فرستاده ای؛ و درود بفرست بر او و خاندانش، آن سان که بندگان صالح خود را درود فرستادهای، درود برتر از درود آنها، ای پروردگار جهانیان؛ درودی که برکت آن به ما رسد و سود آن نصیب ما گردد و سبب استجابت دعای ما شود؛ که تو کریمتر کسی هستی که بدو رغبت توان یافت و کارسازترین کسی هستی که بدو توکل توان کرد و تو خود بخشنده ترین کسان به سائلان درگاه خود هستی.
فاجعه، بقدري سنگين است كه قلم و زبان نميتوانند از عهده تشريح آن برآيند. تعداد كشتهها از ششصد نفر تجاوز كرده، هزاران نفر مجروح شدهاند، هزاران نفر به ساختمانهاي سازمان ملل پناه بردهاند و بيش از يكصد هزار نفر نيز بيخانمان شده و آوارگي را پذيرفتهاند. بيش از يك سوم كشتهها را كودكان تشكيل ميدهند، كودكاني كه براي اولين بار طعم سياست را با گلوله چشيدهاند.
اينها همه درحالي رخ داده است كه مردم غزه روزهدار هستند و ماه رمضان امسال را با رنگ خون تجربه ميكنند. همزمان با برگزاري مسابقات جام جهاني فوتبال در برزيل بود كه تهاجم وحشيانه صهيونيستها به غزه شروع شد و البته “داعش” كه در نقش بازوي رژيم صهيونيستي عمل ميكند نيز در عراق توجهها را به خود جلب كرده بود. سران ارتجاع عرب، كه در آن واحد تزريق دلارهاي نفتي به داعش و القاعده را در سوريه و عراق و توجيه تبليغاتي ملتهاي عرب را درباره جنايات وحشيانه رژيم صهيونيستي از طريق شبكههاي ماهوارهاي خود، ماهرانه عملي ميسازند، به اظهار تأسفي ظاهري اكتفا كرده و فريادهاي مظلومان غزه را هرگز نميشنوند. آنها به تخريب مساجد بحرين، كشتن مردم سوريه، ايجاد تلههاي انفجاري در بغداد و روي كار آوردن ژنرال دست نشانده آمريكا و اسرائيل در مصر چنان سرگرم هستند كه اصولاً فرصتي براي انديشيدن به قتل عام مردم غزه و پاره پاره شدن بدن كودكان آن و فريادهاي از عمق جان برخاسته مادران فرزند از دست داده بيت حانون و شجاعيه و بيت لاهيا ندارند. غزه اگر تكرار فاجعه صبرا و شتيلا را شاهد است، سران ارتجاع عرب را كاري با آن نيست. آنها فرصت قمار كردن و عيش و نوشهاي شبانه خود را هرگز با هيچ چيز ديگر عوض نميكنند حتي در ماه رمضان.
رئيس جمهور آمريكا و سران كشورهاي اروپائي نيز با خونسردي كامل، كشتار مردم غزه و به خاك و خون كشيده شدن زنان و كودكان فلسطيني را امري طبيعي ميدانند، چرا كه صهيونيستها بايد به هر قيمتي شده در فلسطين اشغالي در امنيت باشند. اوباما، ميگويد حمله زميني به غزه حق طبيعي سران اسرائيل است. زيرا ميخواهند امنيت مردم خود را تأمين كنند و براي اين كار بايد مانع موشكباران شهرهاي خود شوند. او هرگز به اين سؤال كاملاً ساده و روشن جواب نداده است كه وقتي نخستوزير رژيم صهيونيستي مرگ ساختگي سه صهيونيست را بهانه قرار ميدهد و دستور بمباران غزه را صادر ميكند و زنان و كودكان بيدفاع فلسطيني را به خاك و خون ميكشد، چگونه ميتوانيد اين جنايت را ناديده بگيريد و دفاع حماس از مردم غزه با شليك موشك به سرزمينهاي اشغالي را به خطر انداختن امنيت طرف مقابل قلمداد كنيد؟
از نظر رئيسجمهور آمريكا و سران آن دسته از كشورهاي اروپائي كه پيرو آمريكا هستند، اصولاً مردم غزه و فلسطين نيازي به امنيت ندارند و كشته شدن زنان و كودكان بيدفاع و ويران شدن خانه و مدرسه و مسجد و بيمارستان بر سر آنها امري عادي محسوب ميشود. از نظر سران غرب آنچه مهم است و بايد براي آن شعار داد و اقدام كرد حفاظت از جان صهيونيستهائي است كه سرزمين مردم فلسطين را اشغال كردهاند و به قيمت آوارگي يك ملت و غصب كردن خانه و كاشانه و مزارع آنها ميخواهند به زندگي جنايتكارانه خود ادامه بدهند. اينست ادعاي حمايت از حقوق بشر سران كشورهاي غربي كه رياكارانه شعار ميدهند و در عين حال از هيچ جنايتي عليه ملتها خودداري نميكنند.
<< 1 ... 115 116 117 ...118 ...119 120 121 ...122 ...123 124 125 ... 138 >>