برکت
فقط این نکته ای که می خواهم عرض کنم خدمتتان شاید به سادگی در کتاب ها گیر نیاوری . یکی از چیز هایی که برکت که هیچ ، جذبه های خدا را می آورند برای آدم و آدم را می کَنند می برند بالا و آدم محبوب خدا می شود و زندگی آدم زیر و رو می شود .
یکی از این کارها عمل صالح در لحظه .
حاج آقا عمل صالح را شنیده بودیم در لحظه اش دیگر چیست ؟ یک لحظه هایی برای آدم پیش می آید که واقعا یک لحظه بیشتر نیست اگر از او استفاده کردید و توانستی یک کار به موقعی که باید آن جا انجام دهی ، انجام دادی آن وقت می کِشند و می برندت بالا .زندگیت که زیر و رو می ود برکت که هیچ آن وقت خروار خروار جذبه های خدا می آیددر زندگی تو .
اما اگر در آن لحظه نتوانستی این عمل را انجام دهی ، جا ماندی ، اینقدر این لحظه سریع می گذرد ، مثل یک نسیم می ماند ، نسیم را اگر استفاده کردی ، نسیم که نمی ایستد می رود . این عمل صالح که می گویم ، خیلی در ذهنتان کار بزرگی نیاید ، گاهی یک کاری هست که نیتش پاک است .
گاهی مواقع دست یک کسی را گرفتن ، آبروی کسی را خریدن …
ماجرای علی گندآبی را شنیده اید یک لحظه تغییر کرد ، یک لحظه و در رمان لاتی گریش یک کاری کرد …
علی گند آبی لباس شیکی تنش بود ، خانمی داشت عبور می کرد ، او یک کلاه قشنگی سرش بود . این خانم که داشت رد می شد کلاهش را گذاشت زیرش ، بغل دستی او گفت ؛ خانه خراب این کلاه را که از بین بردی .
گفت : حرف نزن ! این خانم با شوهرش مشکل دارد . من ترسیدم اگر خیلی قشنگ من را ببیند ، در دلش جا بگیرم ، یعنی دلش بیاید پیش من !
حداقل کاری که توانستم بکنم این که این کلاه را که خیلی من را قشنگ تر کرده و یک تیپ برای من درست می کرد ، تیپ خودم را به هم بزنم .
یک لحظه کاری کرد ، خدا چه طوری دستش را گرفت .
در اصفهان اگر بروید مسجد سید معروف است . قبر سید شفتی است ، این مسجد هم به خاطر اوست ، قبرش همان جاست …
ایشان زمان قاجار فقیر محض بود ، یک مرتبه بعد از مدت ها یک پولی گیرش آمد ، گوشت خرید …
در راه که داشت می آمد دید یک سگی اینقدر لاغر است که انگار استخوان هایش هم معلوم است …
ایشان گوشتی که در دستش بود ، درست انداخت جلوی سگ ، یعنی نایستاد که معامله کند با خدا …..
آن سگ گوشت را خورد. انگار با گوشه چشم می خواست از او تشکر کند
از آن به بعد زندگی سیدشفتی از این رو به آن رو شد . این مجتهد مسلم حکومت داشت در اصفهان
ثروتش به قدری بود که وقتی فقرا می آمدند در خانه او چنگ چنگ پول می داد به مردم نمی شمرد . ثروت عجیبی خدا به او داد .
حکومت قاجار بدون اجازه او در منطقه اصفهان نمی توانست کاری بکند ، اینقدر محبوب بود . این همان آدم یه لا قبایی بود که در نجف هیچ چیز نداشت ، یک عمل صالح در یک لحظه کرد این طور زیر و رو شد .
سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده
خندهٔ فرشته ها
در روایت است وقتی تلقین به بعضی مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: اِسمَع اِفهَم ملایکه می خندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟
خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند.
إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: «یک محرم بیاید» .
اینجاست که ملائکه می خندند و می گویند: « این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند»
دیده شده در کتاب طریق دوست ، مجموعه رهنمودهای آیت الله مجتهدی تهرانی ، به کوشش علی اکبر مزد آبادی ، ص ۱۰۲
سجده بر همسر
جابر گفت ؛ ما در خدمت پیامبر اکرم صلی الله و علیه و وله و سلم در یکی از باغ های بنی حارثه بودیم شتری آمد ، گر و لاغر مقابل پیامبر اکرم صلی الله سر به سجده نهاد .
ما به جابر گفتیم ؛ تو دیدی این جریان را ؟
گفت ؛ آری ،دیدم که پیشانی بر زمین نهاده بود در مقابل پیامبر .
پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم رو به عمر نمود و فرمود ؛ عمر ! این شتر به من سجده نمود و به من پناهنده شد برو او را خریداری کن و آزادش نما و کسی را با او کاری نباشد .
عمر شتر را خرید و رهایش کرد .سپس خدمت پیامبر رسید و عرض کرد این یک حیوان است برای شما سجده کرد ما به سجده نمودن سزاوارتریم در هدایت و راهنمایی که ما را کرده اید هر چه مایلید بخواهید یک پاداش عملی از ما بخواه .
پیامبر صلی الله فرمود ؛ اگر بنا بود دستور سجده برای احدی بدهم دستور میدادم زن برای شوهر خود سجده کند .
جابر گفت ؛ به خدا قسم خارج نشدیم از آن باغ مگر این که این آیه نازل شد « قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی .
ابن عباس گفت : وقتی این آیه نازل شد گفتم خویشاوندان شما کیانند ؟ که بر ما واجب است آن ها را دوست بداریم .
فرمود ؛ علی ، فاطمه و دو فرزندش . این سخن را سه مرتبه تکرار کرد .
دیده شده در بحالانوار ، محمد باقر مجلسی ، ترجمه موسی خسروی ،بحث امامت ، ترجمه ج ۷ ، ج ۱ ، ص ۱۷۰
امید به خدا ..
تنها کسی که به امید من اجابت می دهد ، اجابت می کند ، خواسته من را جواب می دهد او شخص خدای تعالی است . اگر به هر کسی غیر از او امید بستم مرا ناامید خواهد کرد ….
نمی دانم خودتان یک لحظه برگردید به کارهای خودتان کم به این و آن دل بستید و نا امیدتان کردند ؟ یا درکتان نکردند ، یا آن موقعی که باید کاری انجام می داد ، ندادند ، تک و تنها گذاشتند شما را و رفتند . بارها معمول ماها این تجربه را داریم …… موقعی که قرار امید ما را پاسخ دهند نا امیدمان می کنند که یک مقدار مال بی بضاعتی شان است ، یک مقدار مال این است که نمی توانند درکمان کنند ، متوجه نیستند که الان من چه وضعی دارم ، نمی توانند خودشان را جای من بگذارند …
ولی خدای تعالی این طور نیست ، نه کم دارد ، نه در تفهیم و تفاهم مشکل دارد ، به راحتی ایجاد ارتباط می کند . به راحتی می داند من چه می خواهم ….
در حدیث قدسی است که خداوند قسم یاد کرده که : آرزوی آن کسی را که به غیر از من دل بست ، من نا امید می کنم ، نشانش می دهم که این ا برایش کار نمی کنند . و واقعا هم این یک واقعیتی است که عرض کردم تجربه اش را داریم…..
در مناجات خمس عشر آمد : چگونه من امید ببندم به غیر تو در حالی که همه خیرها به دست توست ، چیزی دست دیگری نیست .
در سوره با که بقره آیه ۲۱۵ آمده ؛مومنین به رحمت خدا امید می بندند .
حالا بد نیست داخل پرانتز بگویم که اصلا ما در مقام امید هم یک نوع توحید داریم . یعنی شما در امید بستن به او یکه و یگانه نگاه کنید نه به دیگران ، چون دیگران کاره ای نیستند ، دیگران ابزارند …..
اما آن کسی که می شود روی او حساب کرد او فقط خدای متعال است …..
سخنان حجت الاسلام آقا تهرانی .شنیده شده .
کم حرف زدن
می گویند که اولاد حضرت آدم علیه السلام زیاد شده بود ۱۱۰۰ سال تقریبا عمر کردند ، اولادش زیاد شده بود ، زیاد .
در محضر آدم قیل و قال می کردند و آدم ساکت بودند و ابدا هیچ حرف نمی زدند . یک وقت ملطفت شدند گفتند که ما این همه شلوغ کاری می کنیم ، پدر شما ابدا یک کلمه ای نمی گوید وهمانطور نکاه می کند ، تعجب کردند .
گفتند : آقاشما ساکت نشستید هیچ نمی گویید ، ما این همه سر و صدا می کنیم ، این همه بازی می کنیم ، این همه کار می کنیم .
حضرت آدم علیه السلام به این ها فرمود :وقتی که جبرئیل ما را به این زمین آورد ، به من فرمود : اگر می خواهی برگردی به همان بهشتی که بودی : فاقلل کلامک.
سخنان آیت الله بهجت ، شنیده شده .
رساله حقوق
حق خودت این است که وجودت را وقف اطاعت خدا کنی .
حق زبان این است که با خودداری از گفتار زشت حرمتش را نگه داری ، به گفتار نیک عادتش دهی ، آن را جز در موانع نیاز و منافع دین و دنیا به کار نیندازی ، از سخنان بیهوده و زشت و بی ثمر که احتمال زیان دارد و سود چندان ندارد ، معافش داری ، زبان گواه و دلیل بر عقل آدمی و پیرایه خردمند عقل است .
حق گوش این است که پاکش نگه داری ، و این مجرای قلب را جز به روی دهان ارزشمندی که خیری در آن به وجود آرد یا خوی ارجمندی بدان بخشد نگشایی ، گوش دریچه ورود سخن به قلب است که مفاهیم گوناگون و نیک و بد را بدان می رساند .
حق چشم این است که آن را به حرام ندوزی و جز آن جا که عبرتی در کار باشد ، بصیرت افزایی یا علمی بدست آرد ، به کارش نگیری که چشم دریچه عبرت قلب است .
دیده شده در تحت العقول ، ابن شعبه حرانی ، ترجمه احمد جنتی ، روایاتی از امام علی بن الحسین ، ص ۵۷۳.
شهید دلاور جهرانی
هر وقت به جبهه می رفت ما برایش نامه می نوشیم ، خواهر کوچکمان فاطمه ، چهار ساله بود و « دلاور » او را خیلی دوست داشت …
ما برای این که حرفی از جانب فاطمه نوشته باشیم ، دست تو را روی کاغذ می گذاشتیم و دور تا دورش را می کشیدیم و زیرش می نوشتیم : « داداش فاطمه هم از راه دور دستت را می بوسد »
یک بار که مثل همیشه برایش نامه نوشتیم یک گردنبند گذاشت توی پاکت و همراه نامه اش فرستاد برای فاطمه . توی نامه اش نوشته بود : « خواهرم ، این هدیه را به تو می دهم امیدوارم حضرت فاطمه سلام الله الگوی زندگیت باشد »
هر بار که از جبهه بر می گشت همه ما را دور خودش جمع می کرد و برایمان از آن جا تعریف می کرد . حرف هایش که تمام می شد نگاهی به ما می کرد و می گفت : « شماها حجابتون رو حفظ کنید و نگذارید ما دشمن شاد بشیم .اگه همین کار رو انجام بدین خودش یه جور جهاده ، هیچ فرقی با جبهه رفتن نداره »
دیده شده در کتاب به پا خستگان دیروز ، ( آب باریک در ۸ سال دفاع مقدس ) به کوشش مریم سادات ذکریایی و احمد فخاری ،نشر روزگار . ص۱۴۱.. ( راوی خواهر شهید )
برکات اوقات
یکی از اساتید بزرگوار می گفت : من در جوانی خیلی حال خوشی داشتم و خیلی به نماز شب عشق داشتم ، نماز شب هم که می خواندم شام را کم می خوردم مثلا گاهی اوقات یک سیب می خوردم که سبک تر باشم و بتوانم حال داشته باشم بلند شوم و نماز بخوانم .
ولی فشار به خودم نمی آوردم ، چرا که مستحبات را نباید به زور انجام داد که تنفر طبع درست نکند …
اما مواظب باشیم جه شیطان گاهی اوقات برای این که مستحبات رااز آدم بگیرد ، تا آدم شروع می کند به یک کار مستحبی ، به آدم القا می کند جه تو خسته ای ….
نه ! فوری کنار نگذارید ؛ اگر می بینید در کاری ابتدای آن یک خستگی به وجود آمده است ممکن است خستگی کاذب باشد ، خستگی واقعی نباشد . حالا چطور تشخیص دهیم ؟ چند لحظه ادامه بدهید اگر دیدید که حالت برگشت معلوم می شود که خستگی کاذب بوده است و فقط برای این بوده که شیطان جلوی خیر را بگیرد .
اما اگر دیدی نه ! جلو داری می روی و باز هم خسته ای ، آن وقت انسان عذر خواهی می کند که خدایا من از باب این که زده نشوم ، نه از باب این که خوشم نمی آید می گذارم کنار که بعدا با نشاط انجام دهم .
این بزرگوار می گفت : من ۱۱ رکعت نماز شب را با عشق می خواندم و بعد از یک مدت خدا یک برکتی به وقت من داد . طوری بود که مطالعات ، درس و کارهایم را انجام می دادم ، با یک ساعت و یک ساعت و نیم خواب من تامین می شد…
شما شنیده اید که طی الارض در قرآن آمده است ، که شاگرد حضرت سلیمان گفت ؛ من تخت بلقیس را از یمن می آورم فلسطین که مقر حکومت حضرت سلیمان بود . در یک چشم به هم زدن و با طی الارض آورد…….
اهل معرفت می گویند : همانطور که ما طی الارض داریم ، طی زمین داریم ، طی الزمان هم داریم ، یعنی زمان های طولانی را آدم طی کند . یعنی کاری که در ۷ ساعت انجام می شود ، در چند دقیقه یا چند لحظه انجام شود .
آن وقت ۱۰۰۰ رکعت را امیرالمومنین نمی تواند بخواند ؟ اگر طی الزمان داشته باشد در یک ساعت ….
حساب عادی و جایگاهی اوقات جور در نمی آید .
برکت نمکی است که خدا باید زندگی آدم بپاشد …
سخنان حجت الاسلام عالی ، شنیده شده .
مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین:
مسؤولان در ترویج فرهنگ عفاف و حجاب تلاشی محدود دارند
طاهره شاکری، مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با اشاره به اهمیت و ضرورت جایگاه عفاف و حجاب در جوامع بشری، گفت: پوشش هرشخص نشان از هویت و سخن از اعتقاد و طرز تفکر او است.
مدیر مدرسه علمیه کوثر با بیان این که در قرآن ویژگی مومنان، پاکدامنی ذکر شده است، بیان داشت: خداوند متعال در سوره نور راهها و شیوههای رسیدن به عفت و پاکدامنی را برای انسان بیان میکند و این نشان از اهمیت این امور در نزد خداوند است.
شاکری افزود: آثار حجاب در سربلندی و عزت افراد، حفظ سلامت فرد و جامعه، کنترل آتش شهوات و استحکام در بنیان خانواده ظاهر میشود.
مدیر مدرسه علمیه کوثر ورامین با ابراز تاسف از تاثیر منفی ماهواره و برنامههای غیر اخلاقی آن بر روی جوانان، ابراز کرد: ثمره برنامههای ماهواره رواج مدگرایی، اشاعه بی عفتی، عادی کردن روابط نادرست زن و مرد نامحرم در جامعه است و امروز تلاش مسؤولان در پیشبرد صیانت از ارزشهای عفاف و حجاب در برابر این گونه هجمههای دشمن بسیار ناچیز است.
وی با بیان اینکه امروز جهان غرب معقوله عفاف و حجاب زدایی را به عنوان یک پدیده علیه اسلام و مسلمان در دست گرفته، اظهار داشت: اهداف آنان تخریب و اضمحلال باورهای فرهنگی و اعتقادی و زدودن حیا و عفت در جوامع اسلامی است.
شاکری سالم ماندن کانون خانوادهها را در حفظ حریم زن و مرد نامحرم در جامعه بیان کرد و گفت: تبیین مساله عفاف و حجاب سبب آگاهی نوجوانان و جوانان جامعه شده و مسؤولان وظیفه دارند با بصیرت افزایی در زمینه آثار مخرب ماهواره مردم را در برابر این معضل فرهنگی هشیار و مقاوم کنند.
آقا جان می دانم کجایی
پیش تر از این ها وقتی صاحب الامر ،مهدی فاطمه (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاد می کردی، سوال همیشگی کجایی آقا جان بر دل و زبانت جاری می شد: “أین طالب بدم المقتول بکربلا” .اما این روزها می توان حضور مدامش را در خط مقدم جبهه های اسلام حس کرد. کنار بچه های حزب الله، کنار مدافعین حرم، کنار سرداران بی نام و وسربازان بی سر؛ و باز هم در کربلا و دمشق.
آقا جان، خودت سربازان پا در رکابت را یاری ده، که این سربازان آخر الزمانی باری بس بزرگ و عجیب را در این عصر و در این پیچ تاریخی به دوش می کشند.
در عصری که خیلی از مدعیان دیانت و ولایت ، روز ها در گیر دنیا هستند و به فزونی تجملات زندگی دل مشغولند و شب ها تا پاسی از شب سرگرم شبکه های مجازی و دیدن برنامه ی تکراری رسانه ، این شیران بیشه بصیرت و فدائیان تو اند، که خوب درک کرده اند بحران حضور دشمن تا لب مرزهای اعتقادی یعنی چه.
کاش سردار سلیمانی شاعر هم بود، یا نه… روضه خوان. تا از داغ هایی که در سینه دارد روضه ها می خواند.
داغ پرپر شدن سربازان گمنامت در غربت عراق و شام و نجف .
راست می گویند واژ ه ها با خود بار احساسی دارند! وقتی می گویی سرباز گمنام دستی بذر غربت را در دلت می پاشد و بند جویبار چشمت را می گشاید. غریبی و مظلومی خودشان را به واژه می چسبانند و باز دلت آشوب می شود.
سرباز گمنام و غریبی و مظلومی… سردار روضه بخوان.
روضه ای حماسی که پشت پیاده نظام اسرائیل را بلرزاند. پشت هرچی داعش و گروه تکفیری است.
آقا جان سلام ما را در لحظه ای که سربازانت را یاری می کنی ، در لحظه ای که هم صدایشان فریاد الله اکبر سر می دهی ، ودر لحظه ای که زخمشان را می بندی و چشمانت بارانی می شود ، پذیرا باش.
((السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه))
نوشته شده به قلم معصومه رمضانی
<< 1 ... 83 84 85 ...86 ...87 88 89 ...90 ...91 92 93 ... 98 >>